تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۸۵ - ۰۸:۳۳

حجت کاظمی: شهر مثل بدن یک انسان است. بدن انسان نیاز دارد که از یکجا فرمان بگیرد و نظم بپذیرد.

اگر در وجود انسان بیش از  یک مرکز فکر باشد قطعاً انسان نه می‌تواند خوب راه برود، نه می‌تواند خوب نفس بکشد، غذا بخورد و... متأسفانه شهرهای ما امروز شهرهایی است که هر کدام دارای چند مرکز کنترل و فکر هستند.

به این دلیل شهرهای ما نه خوب متوجه می‌شوند چگونه راه بروند و نه متوجه می‌شوند چگونه باید تغذیه کنند، نه نظم در کارشان هست.

ترافیک را یکی اداره می‌کند، شهرداری را یکی اداره می‌کند، مخابرات را یکی دیگر اداره می‌کند. در واقع مردم با مدیریت‌های گوناگون روبه‌رو هستند. این‌ها را دکتر حمید رضا حاجی بابایی عضو هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی می گوید.

مشروح گفت و گو  با این نماینده مجلس را می‌خوانید.


 اگر بخواهیم به صورت کلان بررسی کنیم، عمده‌ترین مسائل فعلی کشور از نظر شما شامل چه مسائلی است؟
- کشور ما به عنوان یک کشور مهم در عرصه بین‌المللی و کشوری که 27سال است انقلاب کرده، توانسته است در دنیا به یکی از دو پایگاه فکری مطرح باشد. یعنی امروز دو نگاه، دو اندیشه و در واقع دو اردوگاه فکری در دنیا وجود دارد. یکی مربوط به جمهوری اسلامی ایران، جهان اسلام و حتی فراتر از جهان اسلام است.

 کسانی که ادعا و مشی آزادیخواهی در دنیا دارند در این طریق هستند. تفکری که جمهوری اسلامی مطرح می‌کند، مطابق با فطرت انسانها، پیشرو و متمدن است و روزبه‌روز در صحنه بین‌المللی بهتر مطرح می‌شود.


 این تفکر علاوه بر اینکه بر مبنای مکتب الهی است، متکی بر آرای مردم نیز می‌باشد، در مقابل این جبهه؛ اردوگاه فکری مربوط به آمریکا و کسانی که همراهی آمریکا را دارند، قرار دارد. این تفکر، امروزه جایگاهی در بین روشنفکران و دانشمندان ندارد. این فکر مبتنی ‌بر یک مکتب الهی نیست و علاوه بر این از پشتیبانی مردمی نیز برخوردار نیست.

به همین دلیل روزبه‌روز بیشتر منزوی می‌شود. از این دو اردوگاه فکری، جمهوری اسلامی ایران طرفدار گفت‌وگوی بین ادیان و گفت‌وگوی تمدنهاست، به دلیل اینکه از یک تمدن قوی و قدرتمند برخوردار است. اما هانتینگتون، نظریه‌پرداز آمریکایی و نیز دولت آمریکا به جنگ تمدن‌ها اعتقاد دارند. دلیلش این است که در گفتمان ادیان و گفت‌وگوی تمدنها نمی‌توانند حرفی برای گفتن داشته باشند.


اما در داخل کشور بزرگترین معضل ما امروز بحث مسائل اقتصادی است. بحث مسائل اقتصادی بسیار مهم است، از این جهت در طول 27 سال گذشته حرکت‌های خوبی انجام گرفته، اما به دلیل اینکه کشور ما یک کشور جوان است،‌ میزان نیاز به سرمایه‌گذاری و اشتغال بسیار بالاست.


برای حل مشکل باید اولا براساس چشم‌انداز بیست ساله بتوانیم قدرت اول منطقه بشویم و میزان رشد اقتصادی خود را به 8 درصد برسانیم. این رشد 8 درصد و قدرت اول منطقه شدن نیاز به یک سرمایه‌گذاری وسیع دارد.

سرمایه‌گذاری‌ که باید از خارج و داخل کشور تامین شود. خب، در بعضی زمینه‌ها مسائلی بوجود می‌آید، مثل مسائل امروز کشور ما در دنیا که یک‌سری محدودیت‌ها را پیش آورده است. در داخل هم دولت، قدرت و توان لازم برای سرمایه‌گذاری در این حیطه را ندارد، لذا بخش خصوصی باید به شدت وارد کار شود.

 از جهتی هم تصدیگری دولت بسیار بالا است. علی‌رغم تاکیداتی که در 27 سال گذشته شده (به ویژه در سالهای اخیر) هر چقدر جلوتر می‌رویم تصدیگری دولت بیشتر می‌شود و این ناشی از نوع اقتصادی است که متاسفانه در کشور حاکم است.

 در این چارچوب ما دولت را به عنوان رقیب بلامنازعه مردم قرار داده‌ایم. رقیب مردم نمی‌تواند بخش خصوصی را تحمل کند، نمی‌تواند حقوق افراد را تضمین کند تا آنها سرمایه‌گذاری کنند، لذا هر چه مجلس مصوب کرد که باید امور به بخش خصوصی واگذار شود، به دلیل اینکه نحوه عملکرد درست نبود و شرکت‌های قابل توجه و سودآور در معرض فروش قرار نگرفتند، نتوانست موفقیت بالایی بدست بیاورد.

ما اخیراً آخرین تیر فکری را در اقتصادمان شلیک کردیم و آن تفسیر موسعی بود که مقام معظم رهبری از اصل 44 قانون اساسی ارائه دادند. باید مشخص شود که به هر حال ما تا چه حد باید بخش خصوصی را وارد کنیم. فکر درست این است که هر آنچه را که مردم می‌توانند انجام بدهند بیایند انجام بدهند، مگر مواردی که حاکمیتی است یا مواردی که مردم نمی‌توانند وارد شوند، مانند صحنه نظامی یا بخش‌هایی که باید یارانه پرداخت شود.


از این تفسیر موسع باید به عنوان کلید قفل مسائل اقتصادی و اشتغال نام برد که البته اجرایی شدن با تهدید نیز روبه‌رو است. این تهدیدات عبارت است از: تفسیرهای تنگ‌نظرانه و منقبض توسط مجریان، مسئله دوم بحث اجراست.

 اگر ما بتوانیم تفسیر مقام معظم رهبری را خوب اجرا کنیم، سیل سرمایه‌گذاری عظیم مردمی در صحنه اقتصادی کشور شکل می‌گیرد. آن وقت است که اولا رقابت واقعی می‌شود، یعنی رقابت بین خود مردم است نه بین دولت و مردم، از طرف دیگر چون مسئولیت به عهده مردم است، قدرت ابتکار، اندیشه و خلاقیت مردمی شکوفا می‌شود.


مسئله دیگر این است که ما باید وضعیت بعضی از مسائل مانند بنزین و کالاهای رایانه‌ای را مشخص کنیم. البته این کار بسیار مشکل است، نه به این معنا که ما یارانه را برداریم، بلکه بیاییم یارانه را هدفمند بکنیم. هدفمند کردن یارانه یعنی اینکه ما یارانه را مستقیم در اختیار مردم قرار بدهیم. مثلا امروز 70 میلیون نفر در این کشور زندگی می‌کنند و حدود 70 میلیون لیتر بنزین در روز در کشور مصرف می‌شود. از طرف دیگر قیمت سقوط بنزین در دنیا حدود 70 الی 80 سنت است؛ یعنی حدود 800 تومان. ما این را 80 تومان می‌فروشیم، یعنی هر نفر که صبح از منزل بیرون می‌آید، 720 تومان از جیب او برمی‌دارند.


 حالا ممکن است یکی 20 لیتر مصرف کند و یکی اصلا مصرف نکند. کسی که 20لیتر مصرف می‌کند، روزانه 720 تومان از جیب 19 نفر دیگر برمی‌دارد. خب این عادلانه نیست. البته حل مشکل این نیست که ما امروز اعلام کنیم بنزین لیتری 800 تومان. مسئله این است که اگر این را اعلام کردیم، چگونه یارانه را به دست مردم برسانیم.

بهترین کاری که می‌شود کرد، هدفمند کردن یارانه‌ها و بردن این یارانه‌ها به سوی سرمایه‌گذاری در کشور، بهینه‌کردن مصرف سوخت، جلوگیری از قاچاق سوخت و مسائل دیگر است. بنابراین مهم‌ترین مشکل ما در حال حاضر سرمایه‌گذاری است.


سرمایه‌گذاری که انجام بگیرد اشتغال هم خود به خود شکل می‌گیرد. این سرمایه‌گذاری هم در کشور ما نیاز به منابع کلان دارد، ولی منابع موجود، جوابگو نیست. این منابع را باید چند برابر کرد. نمی‌توانیم در کوتاه‌مدت سرمایه‌گذاری‌های کلان زیربنایی را انجام بدهیم، بنابراین باید حضور مردم و حضور سرمایه‌گذاران را به فال نیک گرفت.

ما باید سرمایه‌گذاران کلان و خرد را با هم حمایت کنیم، به دلیل اینکه سرمایه عظیمی در بین مردم وجود دارد که باید بتوانیم آن را به کار بگیریم تا بتوانیم ورود خوبی در بحث سرمایه‌گذاری داشته باشیم. از مسائل مهمی که در بحث اقتصاد مطرح است، اجرای اصل 48 قانون اساسی است.

در اصل 48 قانون اساسی دولت را موظف کرده که باید مطابق با استعدادهای مناطق مختلف کشور در آنجا سرمایه‌گذاری انجام بپذیرد. از معضلات بزرگ ما این است که معمولا در مراکز صنعتی و شهرهای بزرگ سرمایه‌گذاری انجام می‌پذیرد و سیل جمعیت به طرف شهرها بویژه مراکز استانها انجام می‌شود و روستاها و مناطق محروم ما خالی از جمعیت می‌شود. این فشار سنگینی بر اقتصاد کشور تحمیل می‌کند.


 تعداد بیکارها را افزایش می‌دهد، چون افراد روستا را رها می‌کنند و به شهرها می‌آیند و شغل جدید می‌خواهند. معنایش این است که ما یک‌سری شغل‌های تولیدی را تعطیل کرده‌ایم و بیکاری را نیز بالا آورده‌ایم.

حل مسئله نیاز به این دارد که سرمایه‌گذاری باید در سراسر کشور به صورت عادلانه انجام بپذیرد. یعنی ما بیاییم سرمایه‌گذاری را در سراسر کشور، مطابق با استعدادهای هر منطقه انجام بدهیم، نه اینکه تمام سرمایه‌گذاری را در یک جا متمرکز کنیم.

در این بین متاسفانه کشاورزی که محور سرمایه‌گذاری‌هاست مورد عنایت ویژه قرار نمی‌گیرد. در برنامه اول و دوم و سوم، توسعه کشاورزی به عنوان محور توسعه کشور تعریف شد. زحمات زیادی هم کشیده شده، ولی مسائل فراوان باقی است.

از مهم‌ترین مباحث کشاورزی، مسئله آب است. الان سدهایی که در سطح کشور زده می‌شود انصافاً تحول بسیار بزرگی به بار خواهند آورد. بحث خودکفایی گندم که خیلی خوب شکل گرفت، اما به نظر من هنوز ما در حد قانع‌کننده‌ای به کمک کشاورزی نشتافته‌ایم. مکانیزه کردن، یکپارچه‌کردن و خرید ضمانتی گندم مفید است. اینها مسائلی است که به تقویت کشاورزی کمک کند.


 فرصت بالایی را داریم تا یک قسمت از اشتغال را در کشاورزی ایجاد کنیم. استفاده از فارغ‌التحصیلان متخصص در زمینه کشاورزی راهکاری اساسی است. از طرف دیگر ما به صنایع دستی بی‌توجهی می‌کنیم و بیشتر به دنبال صنایع وارداتی هستیم. صنایع‌دستی ما یک صنعت دیرینه و سنتی است که در دست خود مردم است.

 مبتکرانش خودمان هستیم و حرف اول را نیز خودمان می‌زنیم. باید به این بیشتر توجه کنیم تا مثلاً صنعت خودرو و صنایع دیگری که به هر حال در کنار اشتغالی که ایجاد می‌کنند ممکن است صدها معضل دیگر ایجاد کنند. صنایع دستی نه هوا را آلوده می‌کند، نه مشکل ایجاد می‌کند و نه نیاز به سرمایه‌گذاری کلان دارد.


 در طول سالهای اخیر به دلیل عدم سرمایه‌گذاری جدی در این حیطه بازارهای جهانی ما به مشکل برخورده است. بنابراین ما اگر موفق بشویم مردم را در صحنه اقتصاد فعال کنیم؛ چه در کشاورزی چه در صنعت و در سایر مسائل، بخش مهمی از مسائل اقتصادی کنونی حل می‌شود. تقویت صنایع دستی در این راستا بسیار مفید است.


مسئله دیگری که در اقتصاد ما مورد توجه قرار نمی‌گیرد بحث گردشگری و میراث فرهنگی است. جمهوری اسلامی ایران یک قطب متمدن در دنیا است. در واقع گنجینه ارزشمندی از میراث فرهنگی در ایران وجود دارد. جمهوری اسلامی ایران یک موزه تاریخی است، به طوری که در هر منطقه از کشور ما شاهد آثار فرهنگی و جاذبه‌های گردشگری هستیم که در بعضی کشورها یک صدم این نیز وجود ندارد.


 اما چند برابر ما دارند از آن درآمد ایجاد می‌کنند. سرمایه‌گذاری‌هایی که در طول سال‌های اخیر صورت گرفته، بسیار ناچیز هستند. از معضلات گردشگری این است که ما هنوز نمی‌دانیم که قطب گردشگری‌مان کجاست، قطب گردشگری را در کشور مشخص نمی‌کنیم.

 نمی‌دانیم کدام شهر، کدام استان، محوریت دارد. براساس اصل  48 قانون اساسی این استعداد باید شکوفا شود. این مواردی است که متأسفانه در آنها ما با مشکل روبه‌رو هستیم.

 به مسأله واگذاری اختیارات اشاره کردید که واقعاً  یک مشکل اساسی است، واگذاری‌ها نیازمند ایجاد نهادهای پایین دستی است الزمات ایجاد آنها چه چیزی است؟ چه زمینه‌هایی باید فراهم شود تا آنها وارد عرصه تصمیم‌گیری شوند؟
- به نظر من بحثی که باید در این زمینه به آن پرداخت بحث خودخواهی سرمایه‌گذاری دولتی است. یک فکر، یک اندیشه (به هر دلیلی) در دولت‌ها وجود دارد تحت عنوان «خودخواهی دولتی»، که به راحتی اجازه نمی‌دهد بخش خصوصی وارد کارها بشود، به راحتی اجازه نمی‌دهد دیگران رقابت کنند. بعضی جاها هم که اجازه می‌دهد این رقابت انجام پذیرد، شکل رقابت را طوری هدایت می‌کنند که بازنده اصلی مردم باشند.


این خودخواهی بخش دولتی را باید شکست. همین پیام مقام معظم رهبری، بسیار مفید بود. این که این خودخواهی چرا به‌وجود می‌آید، خودش بحث دارد. یک قسمت برمی‌گردد به فکری که وجود دارد، یعنی فکر انحصارطلبی دولتی که همیشه وجود داشته است و در فکر و اندیشه ما نیز وجود دارد. نسل به نسل نیز منتقل می‌شود.

 دلیل دیگر سودطلبی بعضی افراد است که شرکت‌های دولتی را به عنوان پایگاه و جایگاه استفاده خصوصی خود کرده‌اند. به این معنا که یک شرکت دولتی وجود دارد، در کنارش چند شرکت اقماری خصوصی نیز وجود دارد که در واقع از این شرکت دولتی تغذیه می‌کنند و از آن به نفع شرکت خودشان استفاده می‌کنند.


بنابراین ما اگر بخواهیم مردم را وارد کنیم لازم است که در سطح پایین‌تر کار کنیم و در واقع مردم بتوانند مخابرات، قسمتی از آب و فاضلاب، کشاورزی و حوزه‌های گوناگون دیگر  که توان اجرای آن را دارند را برعهده بگیرند. هر  چه مردم و بخش خصوصی متصدی کارها بشوند، کار بهتر و هم با ابتکار بالاتر اجرا می‌شود.


دولت نیز به جای تصدی می‌تواند برنامه‌ریزی کند. متأسفانه هر وقت حرف از خصوصی‌سازی شده. اولین جایی که دست گذاشته‌اند آموزش و پرورش و درمان بوده است. در صورتی که ما اینها را براساس اصول  29  و 30  قانون اساسی امر حاکمیتی می‌دانیم. بحث آموزش و پرورش و درمان آخرین مرحله خصوصی‌‌سازی هستند.


آن هم به صورت اینکه در کنار یک بیمارستان دولتی بتوانند یک بیمارستان خصوصی بسازند و هیچ اشکالی ندارد. اما تا زمانی که مردم نیاز به بیمارستان دولتی دارند باید مهیا باشد. مطابق اصول   29 و  3  و  43  قانون اساسی باید بیمه‌های همگانی و بیمه‌های عمومی راه‌اندازی شود.

ما نباید اصول خصوصی‌سازی را در امور حاکمیتی رشد دهیم، ولی در عوض باید بیشتر به امور غیرحاکمیتی، جاهایی که می‌شود خصوصی‌سازی را شکل داد توجه کنیم. به هر حال مردم می‌توانند در نهادهایی چون شهرداری‌ها حضور پیدا کنند. نهادهای غیردولتی نیز می‌توانند در بحث سرمایه‌گذاری در کنار نهادهای رسمی حضور پیدا کنند. دولت در اینجا باید تقریباً حالت یک سیاست‌گذار را در امور داشته باشد.


 اگر این کار را دولت انجام داد سیاست‌گذاری دولت می‌تواند به نفع مردم باشد. مثلاً در قیمت‌گذاری‌ها، ایجاد رقابت در جامعه و ورود افراد در امور می‌تواند نقش مؤثری داشته باشد.

 یک بعد واگذاری اختیارات و تمرکززدایی، در حیطه مدیریت شهری است. شهرداری و مدیریت شهری از زمانی که در ایران شکل گرفته دچار مسائل عدیده‌ای بوده. یکی از این مشکلات عدم وجود مدیریت واحد شهری است؛به قول معروف بخشی شدن امور. نمونه‌اش در مسأله ترافیک قابل مشاهده است. در این مورد نظرتان چیست؟
- من حس می‌کنم که به هر حال یک شهر مثل بدن یک انسان است. بدن انسان نیاز دارد که از یکجا فرمان بگیرد و نظم بپذیرد. اگر در وجود انسان بیش از  یک مرکز فکر باشد قطعاً انسان نه می‌تواند خوب راه برود، نه می‌تواند خوب نفس بکشد، غذا بخورد و... متأسفانه شهرهای ما امروز شهرهایی است که هر کدام دارای چند مرکز کنترل و فکر هستند.

به این دلیل شهرهای ما نه خوب متوجه می‌شوند چگونه راه بروند، نه متوجه می‌شوند چگونه باید تغذیه کنند، نه نظم در کارشان هست. ترافیک را یکی اداره می‌کند، آب فاضلاب را یکی اداره می‌کند، شهرداری را یکی اداره می‌کند و مخابرات را یکی دیگر اداره می‌کند. در واقع مردم با مدیریت‌های گوناگون روبه‌رو هستند.

یک کوچه را امروز آسفالت می‌کنند پس فردا دوباره حفر می‌کنند و روز بعد دوباره آسفالت می‌ریزند. تقریباً هر روز این کار  تکرار می‌شود. یعنی نشان می‌دهد هنوز یک برنامه‌ریزی دقیق، حساب شده و مدیریت شده وجود ندارد.

مخصوصاً کلانشهرهای ما مثل تهران و شهرهای بزرگ دیگر نیاز دارند به هر حال یک ساماندهی و مدیریت جامعی برای آنها شکل بگیرد. اما اینکه چه موانعی وجود دارد؟ ممکن است گفته شود: قانون می‌خواهد. قطعاً قانون می‌خواهد. قانون می‌تواند فصل الخطاب باشد.

اما قانون وقتی که براساس یک کارشناسی  حساب شده از طرف دولت پیشنهاد شود، تصویب می‌شود. حالا چرا دولت پیش قدم نمی‌شود تا به مجلس پیشنهاد کند، به نظر من برمی‌گردد به آن بخشی‌نگری که همیشه در قسمت‌های گوناگون وجود داشته است و در آن هر کس به دنبال حاکمیت و مدیریت خویش است.


 تا وقتی که این خواسته‌ها و تفرق وجود دارد قطعاً یک جمع بندی کلی به وجود نمی‌آید. تا وقتی که یک جمع بندی و کارشناسی از طرف دولت انجام نگیرد، در مجلس هم به صورت قانون تصویب نمی‌شود. خوب ما شاهد این خواهیم بود که یک شرکت می‌آید هر چقدر دلش می‌خواهد خودرو تولید می‌کند و به مردم می‌فروشد.

 حالا شهرداری وظیفه دارد برای این خودرو خیابان بسازد، محیط زیست وظیفه دارد برنامه‌ای اجرا کند که آلودگی هوا را کنترل کند و مردم هم وظیفه دارند دودش را مصرف بکنند. بنابراین یکی از مشکلاتی که شهرداری‌های شهرهای بزرگ از آن رنج می‌برند عدم مدیریت واحد شهری است. فرمان‌هایی که در یک شهر صادر می‌شود برای اجرای امور آن شهر از یکجا باید کنترل گردد.

 در برنامه سوم توسعه فصلی بود در مورد اینکه دولت موظف به واگذاری اختیارات به شهرداری می‌باشد، ولی این برنامه اجرا نشد. این هدف با تأکید بیشتری در برنامه چهارم آمده است. الزاماتی که در برنامه چهارم ترسیم شده تا مدیریت شهری صورت بهینه به خود بگیرد چه چیزهایی است؟
- اولاً برنامه چهارم باید اجرا شود. دولت باید برنامه چهارم را در بودجه‌های سالیانه عملیاتی کند و این عملیاتی شدن مستلزم لوایحی از سوی دولت برای تصویب در مجلس است. بحث دیگر، بحث لایحه در رابطه با بنزین و مسائل شهری است. متأسفانه5 ماه این تبصره تصویب شده، ولی اجرا نشده است. عرض کردم که مسأله فقط قانون نیست.


 باید زمینه‌هایی به وجود بیاید و موانعی از بین برود. آن موانع را عرض کردم چه چیزهایی هستند. زمینه‌ها را هم عرض کردم. نداشتن قانون مشکل ما نیست. مشکل این است که باید بخواهیم این کار را انجام بدهیم و این خواستن کار بسیار سختی است.

 یکی از مسائل کشور انتخابات آینده است. ما دو انتخابات در پیش داریم، خبرگان  و شوراها. شوراها به عنوان یک نهاد مردمی شکل گرفته‌اند. موفقیت‌ها و به هر حال ضعف‌هایی داشته‌اند. به عنوان کسی که خود در نهادی انتخابی فعالیت می‌کنید معتقدید که شورای شهر در سالهای گذشته دچار چه چالش‌هایی بوده است و در انتخابات آتی شوراها  چه چیزهایی باید مد نظر باشد؟
- شوراها در دو دوره گذشته به عنوان یک نهاد نوپا کارشان را شروع کردند  و نکات مثبت بسیار زیادی داشتند. به دلیل اینکه در یک سطح مردمی‌تر انتخابات انجام پذیرفت و شوراها به عنوان منتخب مردم ارتباط بیشتری با مردم دارند. شوراها به  تدریج در حال نهادینه شدن هستند و تأثیرگذاری آنها در شهرها در موارد گوناگون بسیار مهم بود.

در بحث مردم‌سالاری و گسترش آن در لایه‌های پایین‌تر، تجربه شوراها بسیار مثبت بود. در کنار اینها بعضی مشکلات هم وجود داشت. به هرحال در یک دوره‌ای شورا دچار سیاست‌زدگی شد. به‌ویژه در دوره اول که این مسأله بسیار حساس بود. بعضاً  مشکلاتی را برخی شوراها به وجود آوردند که می‌توانست بر کل عملکرد شوراها تأثیرگذار باشد. شوراها علی‌رغم تمام پیشرفت‌هایی که داشتند در بحث شورای عالی استانها هنوز نتوانسته‌اند به صورت موفق عمل کنند.

آنها موفق نشدند  طرح‌هایی را از طریق دولت یا به صورت مستقیم  به مجلس جهت تصویب ارائه کنند، یکی دیگر از مشکلات شوراها مباشرت آنها با امور اجرایی بود. دخالت در امور اجرایی در بعضی از نقاط کشور باعث شده از جایگاه شورا کاسته شود. شوراها در واقع باید مثل مجلس در یک جایگاه قانونگذاری و هدایتی عمل کنند.

 اما علی‌رغم همه اینها هر چقدر ما جلوتر می‌رویم از مشکلات شوراها کاسته می‌شود و به آثار مثبت‌شان اضافه می‌شود. در بعضی کشورها موفقیت‌های خوبی در بحث شوراها و شهرداری داشته‌اند. دلیلش این است که در کشوری مثل سوئیس، بین مجلس ملی و شوراهای محلی در واقع وحدت انتخابات وجود دارد.

 لذا بین مردم مثلاً یک نفر هم نماینده پارلمان محلی است و هم نماینده مجلس. این خیلی راحت‌تر جا می‌افتد. در آنجا که حالت پارلمان محلی دارد، انتخاب شهردار با انتخابات مستقیم مردم انجام  می‌پذیرد. شورا از یک جایگاه بالاتر بر شهردار نظارت می‌کند.

 اگر بخواهیم این را در کشور ما  اجرا کنیم با مشکل روبه‌رو می‌شویم. چون احتمالاً بی‌ثباتی به بار می‌آورد. شیوه انتخاب مستقیم شهردار نیازمند زمینه‌هایی است که هنوز در کشور فراهم نیست و نیاز به نهادینه شدن دارد. اما در مجموع می‌خواهم بگویم که شوراها نقش مهم و کلیدی در بهبود مدیریت شهری، دارند.

هنوز تفکیک کاری بین شوراها و نمایندگان مجلس در شهرهای بزرگ انجام نگرفته است و این از مشکلات شوراها می‌باشد، ولی در مجموع من تجربه شورا را تجربه موفقی می‌‌دانم.

به هر حال ما یک کشور اسلامی هستیم و هویت دیرینه فرهنگی داریم. در بعد فرهنگی شهرنشینی دچار چه مشکلاتی هستیم؟
- ببینید فرهنگ از جمله مقولات نرم‌افزاری است، از مقوله فکر و اندیشه‌ای است که  تراوش پیدا می‌کند. بیرون از فرهنگ نمی‌شود جامعه‌ای ایجاد کرد، مگر اینکه اول فکر آن جامعه را ایجاد کرد.

 اگر فکر آن ایجاد شد، آن فکر در جامعه خودش را نشان می‌دهد. فرهنگ یک کار  عمیق فکری و زمان بر است. همیشه معتقد بوده‌ام در مسائل فرهنگی به دلیل وجود افکار و خواسته‌های گوناگون باید از یک برنامه‌ریزی جامع برخوردار باشیم. متأسفانه یکی از معضلات بزرگ ما در کشور این است که مسئولین و متولیان فرهنگی ما مدیریت شده کار نمی‌کنند.

 هر کس  در جایگاه خودش یک بخش را در اختیار دارد ولی هماهنگی وجود ندارد و این ناپختگی‌های فرهنگی مشکل آفرین است.

 در برخورد با مسائل فرهنگی باید از پختگی لازم برخوردار بود و شیوه‌های فرهنگی بسیار لطیف را در جامعه به کار گرفت تا جاذبه‌های فرهنگی بتواند در افراد اثر‌گذار شود نه دافعه‌های رفتاری. در کنار بحث مسائل فرهنگی مسأله آموزش و پرورش را داریم. آموزش پرورش در نظام جمهوری اسلامی ایران جایگاه بی‌همتایی داراست.

 چون نجات یک کشور انصافاً در توجه به آموزش و پرورش است. حتی در مسائل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، رفع آنها به آموزش و پرورش بستگی دارد. اگر معضلی در کشور به وجود بیاید به واسطه آموزش و پرورش است و اگر محاسنی نیز به‌وجود بیاید از طریق آموزش و پرورش است.

 به دلیل اینکه با حضور دانش‌آموز در مدرسه، از نظر سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و مسائل گوناگون شاکله ذهنی او شکل می‌گیرد و دانشگاه‌های ما هم تحت تأثیر آموزش پرورش هستند.

به همین دلیل من اعتقادم این است که هر دولتی و کشوری که نگاه اولش به نیروی انسانی و آموزش  و پرورش باشد، قطعاً موفقیت در انتظار اوست و اگر کشوری به آموزش و پرورش توجه نداشته باشد، قطعاً نمی‌تواند به یک توسعه پایدار دست  پیدا کند.

 بنابراین باید آموزش و پرورش را به عنوان محور رشد، ترقی و توسعه، چه در زمینه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، بشناسیم. در مسائل فرهنگی من اعتقاد به ساماندهی مراکز فرهنگی دارم، یعنی باید مراکز فرهنگی کشور ما ساماندهی بشوند و این در مورد شهرها، تقویت ابعاد فرهنگی شهرها نیز مصداق دارد.

 به عنوان سؤال آخر بفرمائید دستور کار آینده مجلس  در راه تقویت مدیریت بهینه شهری، مسائل ترافیک و حمل و نقل و نیز تمرکززدایی و مشارکت دهی مردم در اداره شهر چه چیزهایی است؟
- ما در برنامه چهارم برنامه‌ها و قوانین بسیار قوی در رابطه با مسائل شهری داریم. این مصوبات باید در قالب بودجه‌های سالیانه در مجلس تصویب و اجرا شود. قوانین مصوب خوبی نیز داریم. در رابطه با مشکلات شهری، بحث ترافیک شهری در دستور کار مجلس است. اخیراً  ما از طرف کمیسیون سیاست خارجی همایشی را در مشهد داشتیم. چندی پیش نیز همایش شهرداران کلانشهرها برگزار شد.

 در رابطه با مسائل گوناگون شهری که امروز معضل بزرگ شهرنشین‌هاست . مجلس این آمادگی را دارد که پیشنهادها و طرح‌ها را بررسی کند  ما اعتبارات قابل توجهی را در رابطه با مترو و قطارهای شهری، خریدهای خودروهای با سوخت کمتر  و بهینه‌سازی سوخت تخصیص داده‌ایم. اینها از موارد بسیار مهم و خوبی است که مجلس به آنها توجه داشته. در رابطه با یکپارچه‌سازی مدیریت شهری از طرف مجلس مشکل خاصی وجود ندارد.

حرف آخر من این است که مشکل شهرها بلوار یا اتوبان درست کردن نیست. مشکل شهر مغزها است. این را باید مغزها حل کنند. مغزها باید از خواسته‌های خودشان کم کنند و به دیگران توجه کنند.

 به یک شهر زیبا، منظم و با مدیریت عالی فکر بکنند معضل اینجاست که فکر می‌کنم اگر اینها حل بشود مسائل شهری هم حل خواهدشد.