به گزارش همشهری آنلاین به نقل از مهر، کتاب «چرا ما خارج از شهر زندگی میکنیم؟» نوشته پتِر اشتام بهتازگی با ترجمه گیتا رسولی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه کتابهای فندق است که اینناشر برای کودکان و نوجوانان چاپ میکند و با رعایت حق کپیرایت در ایران منتشر شده است.
«ماه یخزده»، «تمام چیزهایی که جایشان خالی است»، «روزی مثل امروز»، «اگنس» و مجموعه «آسمان خیس» که تعدادی از داستانهای نویسندگان آلمانیزبان را شامل میشود، ازجمله کتابهایی هستند که نشر افق، تا بهحال از پتر اشتام چاپ کرده است.
پتر اشتام نویسنده سوئیسی متولد سال ۱۹۶۳ است و ۵۸ سال دارد. او ابتد چندترم در رشتههای زبان و ادبیات انگلیسی، روانشناسی و سایکوپاتولوژی تحصیل کرد و سپس بهعنوان نویسنده آزاد و روزنامهنگار مشغول به کار شد. او یک نویسنده بزرگسال است و «چرا ما خارج از شهر زندگی میکنیم؟» اولین کتاب کودک او محسوب میشود که سعی کرده در آن، دنیایی جدید و جایی بهتر را جستوجو کند. البته خودش گفته اینکار اصلا راحت و آسان نبوده است.
ایننویسنده اردیبهشت سال ۹۵ در نمایشگاه کتاب تهران با خبرنگار مهر درباره تجربههای نویسندگی خود گفتگو کرد که «اینجا» قابل دسترسی و مطالعه است.
«چرا ما خارج از شهر زندگی میکنیم؟» یکی از عناوین «کتابهای تصویری» نشر افق است که در آنها، نویسنده و تصویرگر به یک میزان در بردن بچه ها و مخاطبان به دنیای داستان، سهیم هستند. به این ترتیب، بچه ها به دنیای داستان می روند و والدین به دنیای کودکیشان. تصویرگری «چرا ما خارج از شهر زندگی میکنیم؟» توسط یوتا باوئر انجام شده که فارغالتحصیل تصویرسازی از مدرسه عالی تخصصی هامبورگ است. او سال ۲۰۰۹ جایزه ویژه تصویرسازی ادبیات نوجوان آلمان و سال ۲۰۱۰ جایزه هانس کریستین اندرسن را از آن خود کرد. او در کتاب پیشرو، پستی و بلندیهای زندگی را از دید یک بچه به تصویر کشیده و دنیایی را خلق کرده که بزرگترها هم مثل بچهها، در دیدنیهایش گم میشوند.
داستان اینکتاب درباره خانواده عجیبی است که یکروز روی کلاه عمو، یکروز روی پشتبام کلیسا و یکروز هم در کره ماه یا جنگل زندگی میکنند. اشتام از خوانندگان کودکش خواسته نپرسند کدامیک از ماجراهای اینخانواده واقعی است و کدام خیالی. بلکه فقط باید با آنها همسفر شود و با خودش فکر کند دوست دارد خانه خودش را کجا انتخاب کند!
داستان اینکتاب در ۱۸ بخش کوتاه نوشته شده است که عناوینشان بهترتیب عبارت است از:
«روزگاری در خانهای با لامپهای آبی زندگی میکردیم»، «روزهایی که در اتوبوس برقی زندگی میکردیم»، «روزهایی که در جنگل زندگی میکردیم»، «روزهایی که روی پشتبام کلیسا زندگی میکردیم»، «روزهایی که توی ویولن زندگی میکردیم»، «روزهایی که در هتل زندگی میکردیم»، «روزهایی که جای دیگری زندگی میکردیم»، «روزهایی که در ساختمانی با سه تلفن زندگی میکردیم»، «روزهایی که در کره ماه زندگی میکردیم»، «روزهایی که در سینما زندگی میکردیم»، «روزهایی که زیر باران زندگی میکردیم»، «روزهایی که توی برف در چادر سفید زندگی میکردیم»، «روزهایی که در دریا زندگی میکردیم»، «روزهایی که در کلاه عمو زندگی میکردیم»، «روزهایی که تنها زندگی میکردم»، «روزهایی که هر شب زیر یکی از پلها زندگی میکردیم»، «روزهایی که در عالم رویا زندگی میکردیم» و «از روزی که خارج از شهر زندگی میکنیم».
در بخشی از اینکتاب میخوانیم:
روزهایی که در ساختمانی با سه تلفن زندگی میکردیم، خیلی بهمان خوش میگذشت. هر کداممان در یک طبقه جدا زندگی میکردیم و وقتی میخواستیم با هم صحبت کنیم به هم تلفن میکردیم. پشتبام ساختمان صاف بود و ما اجازه نداشتیم برویم پشتبام ولی باز هم میرفتیم. وقتی حوصلهمان سر میرفت به شوخی اسمهایمان را عوض میکردیم و کلی داستانهای چاخان برای هم تعریف میکردیم. زنگ هر تلفن یک جور بود ولی یکی اصلا زنگ نمیزد. وقتی گوشی را برمیداشتیم صدای آدمهایی را میشنیدیم که خیلی آهسته به زبانهای دیگر با هم صحبت میکردند. باید حرف نمیزدیم و ساکت میماندیم، وگرنه دیگر حرف نمیزدند و گوشی را میگذاشتند.
پدر در طبقه چهارم زندگی میکرد، دوباره سه دندان پدربزرگ افتاد، خواهر به دو شماره تلفن مختلف زنگ میزد و مادربزرگ گفت یک دوست جدید در آنکارا دارد. مادر نمیخواست دیگر چیزی بشنود. برای همین به کره ماه اسبابکشی کردیم.
اینکتاب با ۴۰ صفحه مصور رنگی، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۴۰ هزار تومان منتشر شده است.
کد خبر 5135113