تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۸۷ - ۰۳:۵۸

در این بخش سه شعر می‌خوانید: «من و جای کبوتر» از احمد خدادوست، «یک وعده غذا» از مصطفی رحماندوست، و یک شعر طنز به نام «خارج از ریل بیداری» از عباس تربن.

من و جای کبوتر

کبوتر دانه می‌خواست
و من یک بال پرواز
کبوتر، خسته از پر
و من با غصه، دمساز

کبوتر پر ز تشویش
و بیزار از پریدن
من اما آرزویم
به هر سو پرکشیدن

کبوتر در غم نان
و من در حسرت پر
کبوتر جای من بود
و من جای کبوتر!

یک وعده غذا

تمام روز را دویده است
تلاش کرده است
دروغ گفته است
و همچنین
فریب داده است
            هرکه را که دیده است
و حال
بعد از آن‌همه
به «شام و شب» رسیده است
*
شب است و او گرسنه است
تنش لبالب از نیاز می‌شود
برای خوردن غذا
دوباره سفره باز می‌شود
*
دو تکه نان
کمی پلو
و کاسه‌ای خورش
و ده دقیقه‌ای زمان
تمام شام او، همین!
و شام ساده‌ای چنین
برای او چه‌قدر پرهزینه بوده است
چه گنج‌ها
که ازدلش ربوده است

خارج از ریل بیداری

همه  اهل خانه، بیدارند
من ولی توی خواب خرگوشی
خواب، خواب، آه! خواب خوب و عزیز
فرصت کوچک فراموشی

بگذارید خواب باشم، خواب
نان و شیر و عسل نمی خواهم
در همین لحظه، گرم خوردن نور
توی یک قهوه خانه در ماهم

بعد هم با ستاره ای قرضی
قصد رفتن به یک سفر دارم
در حدود چهار ثانیه بعد
توی بلژیک، یک پرستارم

می شود مثل بادبادک ها
صاحب دم شوم، هوا بروم
می توانم قطار باشم و بعد
خارج از ریل، هرکجا بروم

روی یک ساختمان صد طبقه
پیش یک شیر، توی آفریقا
بال در بال یک هواپیما
به تمام جزایر دنیا

راستی! توی شهر بیداری
ساعت الان دقیقه ای چند است؟
این سو از هرکسی که می پرسم
قیمتش نیم متر لبخند است!