به مناسبت سال نو و روز هشتم فروردین که مصادف با مرگ ویرجینیا وولف، نویسنده مشهور انگلیسی است، غبرایی به ما پیشنهادهایی برای تعطیلات نوروز کرده. غبرایی از کتابخوانها میخواهد که در این روز «موجها»، از مهمترین آثار وولف را دست بگیرند؛ اثری که او خود به فارسی برگردانده و معتقد است از بهترین آثار ترجمهایاش بهحساب میآید؛ «خیلیها معتقدند به سوی فانوس دریایی و خانم دالووی بهترین آثار وولف است. اما من موجها را دوست دارم. این اثر که پیشتر با عنوان خیزابها برگردانده، در عین نقص و قدیمی بودن، برای مترجمان امروز بهرهها داشته است. هرچند آثار وولف را نمیتوان به همه معرفی کرد، زیرا باید کسانی آثار او را مطالعه کنند که حتما کتابهای ویلیام فاکنر را خوانده باشند.»
کتاب
«داشتن و نداشتن»، «این ناقوس مرگ کیست؟» ارنست همینگوی و «خشم و هیاهو»ی ویلیام فاکنر. خشم و هیاهو، برای همیشه روی من اثر گذاشته و پس از خواندن آن موجود دیگری شدم. این کتاب از زبان دیوانهای روایت شده و جملات آن نیز دیوانهوار است. این کتاب دنیای منسجمی دارد و از آثار بزرگ ادبیات جهان محسوب میشود. اگر در این روزها هنوز مردم حوصله کتاب خواندن داشته باشند، باید به آنها گفت که شاید یکی از بهترین فعالیتها که بینیاز از هر وسیله و ابزاری است، همین کتابها هستند. البته انتخابِ کتاب نسبت به علاقه هر فرد متفاوت است. اما اگر بخواهیم رمان را سلیقه عموم بدانیم، میتوان به آثار کلاسیک روس همچون آثار تولستوی، داستایوفسکی، ایوان تورگنیف و میخائیل بولگاکف که نویسنده معاصر است، اشاره کرد. از آمریکا هم میتوان از مارک تواین، ارنست همینگوی، ویلیام فاکنر و... نام برد. در اروپا و خصوصا از فرانسه میتوان به استاندال، گوستاو فلوبر و... اشاره کرد.
بازی
بازی نمیدانم. من این روزها بسیار درگیر خواندن و ترجمه هستم. آنقدر این دنیا برایم بزرگ است و بهتازگی وارد اقیانوس رمانهای آفریقایی شدهام که زمان بازی برایم نمانده. اگر هر روز نباشد، هفتهای چندبار به کشف تازهای در دنیای داستان میرسم.
فعالیت اجتماعی
تدریس آنلاین در رشته تخصصی خود به دیگران. با دسترسی به اینترنت و همراهی همیشگی گوشیهای موبایل، میتوان اینگونه در جامعه اثرگذار بود. من رمانهای بسیاری را پیدا، انتخاب و ترجمه کرده و بعد معرفی و منتشر میکنم.
موضوع فکر کردن
به علایقتان فکر کنید. من به کتاب و فیلم فکر میکنم. با توجه به علاقه جنونآسایم به ترجمه، در طول روز و حتی شبها در خواب به کلمه و جملههای تازه فکر میکنم. داستانها را در ذهنم بازسازی میکنم. هرچند خیلیها میتوانند به دانش فکر کنند که من از درک آن بیبهرهام.
فیلم
«ساعتها» به کارگردانی استیون دالدری. این فیلم اقتباسی براساس رمان مایکل کانینگهام، از بهترین آثار اقتباسی است که آن را ترجمه کردهام. این کتاب از زندگی ویرجینیا وولف نوشته شده؛ فیلمی موفق، خصوصا در آن صحنه که وولف به پرنده مردهای نگاه میکند. انگار همه ذهنیت ویرجینیا وولف برای تماشاگر در آن سکانس تصویر شود.
گذراندن تعطیلات در نوروز کرونازده
کتاب بخوانید. پیشنهاد ویژهام برای این تعطیلات اما کتاب «این ناقوس مرگ کیست؟» همینگوی است. این کتاب در این روزها به درد بسیاری از مردم میآید، چون جنگ، زندگی و عشق را وصف میکند. و اما پیشنهاد طربانگیزم «خوابدیدگان بیاختیار» ژوزه ادواردو آگوآلوسا است که نویسندهای آنگولایی است. این کتاب من را به وجد آورد و پیشنهاد میکنم همه آن را بخوانند.
موسیقی
سمفونیهای شماره5 و 9 بتهوون و چهارفصل ویوالدی. بتهوون، ویوالدی، موتسارت و بزرگان جاز را گوش کنید. البته جاز استرومنتال را پیشنهاد نمیکنم.
گردش مجازی
پاریس و رم. به خیابانهای شانزلیزه بروید و در کوچهپسکوچههای پاریس که آن را بیشتر از آثار بالزاک میشناسیم. کوچههای این شهر مثل رشت، احساس آشنایی را در من زنده میکند. من خودم رم را ندیدهام، ولی میگویند خیابانهایش همه مثل موزه است. برویم رم را ببینیم.
هدیه چه بدهیم؟
کتاب. پیش از کرونا، هر کس به دیدارم میآمد از کتابهایی که ترجمه کرده بودم، حداقل یک جلد هدیه میگرفت. اما پیشنهادم برای هدیه دادن؛ برای 20 تا 30سالههایی که کمتر اهل کتابخواندن هستند، «کلبه عمو تام» هریت بیچر است، یا «خوشههای خشم» جان اشتاینبک و بعضی از آثار همینگوی را پیشنهاد میکنم. برای40 تا 50سالههای کتابخوان اما آثار ویلیام فاکنر و ویرجینیا وولف را هدیه بگیرید.