همشهری- فهیمه طباطبایی: در سال تحصیلی که در پایان راه آن هستیم، معلمان در دل سه بحران اساسی قرار گرفتهاند؛ بحران اقتصادی، کرونا و کمبود نیروی انسانی در مدارس. درباره دو بحران اولی کم و بیش رسانهها و محفلهای صنفی و حقوقی معلمان در طول سال صحبت کردهاند اما درباره بحران سوم کمتر کسی به فشاری که به معلمان در کلاسهای شلوغ ۳۰ تا ۴۰ نفره و بعضا ۵۰ نفره در فضای آنلاین وارد شده، پرداخته و آن را موشکافی کرده است. این کمبود نیروی انسانی که از دل سونامی بازنشستگی معلمان استخدامی دهه ۷۰ از یک سو وعدممدیریت منابع انسانی در آموزشوپرورش از سوی دیگر در چند سال اخیر پدیده آمده، امسال خیلی عیان و آشکار نبود چراکه مدیران آموزشوپرورش استانها و مناطق، از فرصت برگزاری مدرسه مجازی استفاده کرده و جمعیت بیشتری را در هر کلاس جای دادند تا این سال تحصیلی نیز بهنحوی بگذرد و این فشار در حالی به معلمان تحمیل شد که آنها با پدیده آموزش مجازی که با آن بیگانه بودند، سرعت کماینترنت و دانشآموزانی که وسایل هوشمند نداشتند نیز روبهرو بوده و باید هرکدام از این معضلات را بهتنهایی حل و فصل میکردند.
همچنین در این سالها به طیف مطالبات معلمان نیز بهواسطه کمبودها و تحول زیستی مدارس اضافه شده و در کنار مسائل همیشگی معیشتی حالا آنها دنبال جلوگیری از گسترش خصوصیسازی آموزش، دسترسی همه دانشآموزان به امکانات آموزشی، ایجاد سازمان نظام معلمی برای ارتقای کیفیت پذیرش نیروها و... هم هستند. یادداشتهای زیر که از معلمان در شهرها و گروههای مختلف فکری و سنی گرفته شده، بیانگر بخشی از این دغدغههاست.
۲۲۵۰دلار درآمد معلمان در یک سال
نجات بهرامی- معلم و فعال رسانهای: ماندگارترین خاطرات دوران معلمیام به گفتوگوهایی مربوط میشود که در نخستین روزها و ماههای شروع به کارم در مدرسه با معلمان باتجربه و باسابقه داشتم که عموما بر مدار مشکلات مالی و راههای برونرفت از آن متمرکز بود. صفت ماندگار برای چنین گفتوگوهایی را به آن سبب بهکار بردم که این سخنان دلهره و نگرانی عجیبی ایجاد کرده و منِ کم تجربه را در برزخ میان ماندن و رها کردن این شغل گرفتار میکرد. آنها تأکید داشتند که تا دیر نشده و انرژی کافی داری، این شغل را رها کن و بهدنبال کاری دیگر باش یا اینکه تمرکز و وقت کافی را صرف شغل دوم کن و به معلمی به مثابه یک کار تفریحی نگاه کن. در نهایت نتیجهگیری من این بود که این همکاران انسانهای ناسپاسی هستند که از اول هم مناسب شغل معلمی نبودهاند و طبیعی بود که با چنین ذهنیتی قاطعانه تصمیم به ادامه کار، آن هم با انگیزه و اشتیاق کامل بگیرم. اما دیری نپایید که چشم باز کردم و خود را معلمی باتجربه دیدم که مشغول توصیه به همکاران جوان و تشویق آنها به یافتن کار دوم است. آیا معلمان انسانهایی پرتوقع و همیشه ناراضی هستند یا این که برای گلایههای خود ادله کافی دارند؟ برای پاسخ منطقی به چنین پرسشی لازم است وضعیت مالی و میزان حقوق و دریافتیهای آنها را هم با همکارانشان در سایر کشورها مقایسه کنیم و هم نقبی به گذشته بزنیم و هزینهها و مخارج را با درآمد آنها کنار هم گذاشته و در دورههای مختلف مقایسه کنیم. در هر دو مورد اوضاع به زیان معلمان رقم خورده است.
در قیاس با کشورهای مختلف مشاهده میکنیم که معلمان ایران با دریافتی سالانه کمتر از ۵ هزار دلار، یکی از پایینترین رتبهها در دستمزد را نصیب خود کردهاند و در نگاه به گذشته هم با قیاس میزان حقوقشان با مخارج، هزینهها، نرخ تورم و نیز محاسبه حقوق براساس ارزهای معتبر جهانی، سال به سال فقیرتر شده و در معرض فشارهای مالی بیشتری قرار گرفتهاند. یک معلم با ۲۰ سال سابقه کار حدود ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق دریافت میکند که معادل دلاری آن ۱۸۷ دلار میشود و اگر این رقم را در ۱۲ماه سال ضرب کنیم، عدد ۲۲۵۰ دلار بهدست میآید. بهعبارت دیگر یک معلم در سال فقط ۲۲۵۰ دلار درآمد دارد و چنین مبلغی از حقوقِ یکماه کارگری ساده در کشورهای توسعه یافته کمتر است. کل این مبلغ معادل ۳۰ کیلوگرم گوشت قرمز است و اگر هزینههای خوراک، پوشاک، مسکن و مخارج مخصوص کودکان و نیز خدمات عمومی را درنظر بگیریم، وضعیت سخت مالی و معیشتی قشر معلم را لمس میکنیم.
در یک سال و چندماه گذشته که مدارس به شکل غیرحضوری دایر بودهاند، معلمان هم هزینههای مضاعفی چون شارژ اینترنت و خرید و تعویض گوشی و... را متحمل شدهاند و هم فشار کاری طاقتفرسایی را بهخاطر ماهیت آموزش مجازی و نیاز به صرف حداقل دو برابر زمان آموزش حضوری تجربه میکنند و در این ارتباط نه کسی معلمان را تشویق و نه هزینههای جانبی مورد اشاره را جبران میکند.
این شرایط نیازمند یک نگاه ویژه و اساسی از سوی تصمیمسازان است و طبیعی است که چنین مشکلاتی با سخنرانی و اعطای القاب خاص به معلمان در آستانه هفته معلم حل نمیشود و نیازمند عزمی جدی و نگاهی ملی به این حوزه است.
مصائب معلمان خرید خدماتی در مناطق محروم
عبید ملک رئیسی- معلم خرید خدماتی : جا دارد در روز معلم یادی کنم از مرحوم حمیدرضا گنگوزهی، معلم خریدخدماتی که در جریان تلاش برای نجات جان دانشآموزانش زیر آوار ماند و جان خود را از دست داد؛ معلمی که کمتر در پایتخت و فضای آموزشی رسمی کشور به او و فداکاریش پرداختند و کار او را ارج نهادند.
من ۳ سال است که بهعنوان معلم خریدخدماتی در شهرستان راسک استان سیستان و بلوچستان، در منطقه مرزی با پاکستان مشغول تدریس هستم. جایی که معلمان رسمی حاضر بهکار در آن نیستند و ما معلمان خرید خدماتی کار آنها را انجام میدهیم. با این حال آموزش و پرورش ما را به فرزندی قبول ندارد و با ما متفاوت و بعضا تبعیضآمیز برخورد میکند.
طبق اعلام رسمی وزارت آموزش و پرورش، بیش از ۱۶ هزار معلم خریدخدماتی در مدارس کشور فعالیت میکنند که تنها ۴۲۰۰ نفر آنها در استان سیستان و بلوچستان هستند؛ یعنی یکچهارم کل این نیروها که رقم قابل توجه و مهمی است. معلمانی که حتی مدرک مقطع کارشناسی ارشد و دکتری دارند و در کنار و پابهپای معلمان رسمی مشغول تدریس هستند اما هنوز هویت شناسایی و بیمه در آموزش و پرورش برای آنها لحاظ نشده و این در حالی است که از یک طرف مدیرکل آموزش وپرورش سیستان و بلوچستان میگوید که این استان بیش ۱۳ هزار آموزگار کم دارد و از طرف دیگر وزارتخانه مشغول دریافت ردیف استخدامی است که البته برای استان ما رقم خاصی را درنظر نگرفتهاند.
برای معلمان خرید خدماتی در تابستان، نوروز و سایر روزهای تعطیل، بیمهای لحاظ نمیشود؛ بهطور نمونه معلمی با ۳ سال سابقه کار در این مناطق محروم و صعبالعبور، فقط یک سال و ۳ ماه سابقه بیمه دارد یا مرخصی زایمان برای معلمان زن کمتر از ۱۰ روز است. در مراکز درمانی فرهنگیان ما را پذیرش نمیکنند و همه این نادیده گرفتنها و تبعیضها ما را آزار میدهد.
بسیاری از معلمان خرید خدماتی هنوز با خودروی سوختبرانی که در منطقه تردد میکنند، خودشان را به کلاس درس میرسانند چون حق ایاب و ذهاب به آنها پرداخت نمیشود و خودشان از پس هزینههای گران حملونقل بهعلت طولانی بودن مسافت در این مناطق برنمیآیند یا اگر اهالی روستاها با معلمان همکاری نکنند و آب و آذوقهشان را فراهم نکنند، بسیاری از ما در زندگی روزمره خود میمانیم.
هرساله از طرف وزارتخانه اعلام میشود که به ما عیدی تعلق میگیرد اما تاکنون عیدی یا پاداشی دریافت نکردهایم، حتی در ایام کرونا چند مرتبه به فرهنگیان اینترنت رایگان دادند ولی به معلمان خرید خدماتی اینترنتی تعلق نگرفت و اینها تبعیضهای دیگری است که ما میبینیم و باید باز هم به کارمان ادامه دهیم.
دائم از سوی برخی از منتقدان نظام آموزشی گفته میشود که معلمان خرید خدماتی تجربه و دانش کافی ندارند و همین باعث کاهش کیفیت آموزشی مدارسی میشود که آنها را بهکار گرفتهاند. اگر چنین است چرا فرزندانتان را زیر دست چنین معلمانی پرورش میدهید؟ اگر صلاحیت معلمی نداریم چرا در بلاتکلیفی ما را رها کردهاید؟بهتر نیست آموزش این معلمان را در مراکز علمی در دورههای کوتاهمدت آغاز کنید تا این دغدغه برطرف شود.
ضمنا چندسالی است که از طرف وزارتخانه جذب هرگونه نیرو جدید بهعنوان خرید خدمت ممنوع اعلام شده؛ این در حالی است که امسال به عناوین مختلف در استان ما نیروی جدید خریدخدمات جذب آموزش پرورش شده است و آخرین گلایه اینکه سال تحصیلی رو به پایان است ولی هنوز دانشآموزان بخشی از مدارس در سیستان و بلوچستان بهخود آموزگار ندیدهاند، آموزش مجازی که جای خود دارد.
معلمان، شاهد شکاف طبقاتی آموزش در کشور
رضا سنجابی- معلم: ســال تحــصــیـــلـــی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ همچون گذشته تمام هنر و فرایند نظام تعلیم و تربیت خلاصه به مدرسه، کلاس درس، معلم و دانشآموز شد. در این دوران معلمان تنها و تنها با اتکا به نیروی تعهد و خلاق خود آموزش مجازی را پیش بردند، دریغ از کوچکترین کمکهای سختافزاری و نرمافزاری از سوی نیروهای وزارت آموزش و پرورش. آنها همچون گذشته معلمان را در این شرایط سخت و مشکل، فرسوده و رنجور رها کردند. از سوی دیگر آنهایی که همیشه با تنگنظری و نداشتن اطلاعات کافی، به معلمان بهخاطر تعطیلیهای زیاد خرده میگرفتند، در این روزها قدر و منزلت تلاش معلمان در مدرسه را به خوبی فهمیدند، طوریکه حاضر بودند در برخی روزها، خطر کرونا را به جان بخرند تا فرزندشان برای یک مدت کوتاه هم که شده از خانه خارج و در کلاس درس حاضر شوند. کرونا همه ابعاد زندگی را دستخوش تغییر کرد اما در بحث آموزش فقط نحوه انتقال مطالب تغییر یافت.
محتوای کتابهای درسی که در سالهای جدید بر مبنای ساختارگرایی و فعالیت محوری دانشآموزان تدوین شده بود بهصورت مجازی نیز بهعنوان مرجع درسی معرفی شد؛ درحالیکه در آموزش و یادگیری معکوس نمیتوان بسیاری از این مطالب را به شیوه کتاب آموزش داد و حجم انبوه مطالب نیز بر این مشکل افزود و اینها همه نشان از بیتوجهی کافی و برنامهریزی منسجم برای چنین روزهایی است که حتی با گذشت یک سال تحصیلی هم ساماندهی نشد. فشار اقتصادی بر خانوادهها اینجا کمر آموزش را بیش از قبل شکسته است. دسترسی نداشتن به ابزار لازم همچون گوشی تلفن هوشمند برای شرکت در آموزش غیرحضوری هم برای بسیاری از معلمان در کشور مشکلساز شد. متأسفانه بهدلیل نبود زیرساختهای مناسب برای آموزش غیرحضوری و ضعف مالی در دانشآموزانی که در مدارس دولتی درس میخوانند، باز هم فاصله آنها با دانشآموزان مدارس خاص و غیردولتی بیشتر شد زیرا در مدارس دولتی همه چیز در اپلیکیشن پر نقص شاد خلاصه شد اما در مدارس خاص از اسکای روم و... بهمنظور تعامل بهتر و انتقال کیفیتر بهره گرفتند. اینها همه دغدغه و نگرانی معلمان را درخصوص دانشآموزان کم توانتر مالی افزایش داده، این که در سالهای بعد نتوانند همچون دیگر همسالان خود به تحصیلات عالی برسند.
به عقیده من معلمان دیدهبان این شکاف طبقاتی هستند. درخصوص افزایش حقوقها در آموزش و پرورش درحالیکه تمام ارگانهای دولتی با درایت و قدرت خود در عرصه معادلات با افزایشهای خاص و البته بیسر و صدا در این بازی، همیشه برنده یک طرفهاند. تنها آموزش و پرورش است که زیر خط فقر است و گاهگاهی افزایشهای عام سالانه در حقوق معلمان لحاظ میکند که همان هم با بزرگنماییهای غیرواقعی نیروهای ستادی و رسانهای کردن آن، معلمان را مظلومانه در مقابل سایر ارگانها و مردم قرار میدهند. حرمت مسجد را متولی آن نگهمیدارد اما در آموزش و پرورش هرگونه بیاحترامی و کاهششأن معلم برمیگردد به بیتدبیری و تنگنظریهای برخی نیروهای غیرمتخصص که توانمندی کنترل یک کلاس درسی را هم ندارند. پرداختهای قطرهچکانی آموزش و پرورش هیچگونه همخوانی با روند رشد تورم ندارد؛ برای مثال پرداخت حقالزحمه امتحانات خرداد ۹۹ در اواخر فروردین ۱۴۰۰ پرداخت شده که این مبلغ اندک و دیرهنگام نشانگر بیتوجهی به مشکلات معیشتی معلمان است که صرفا مختص این دولت نیست.تا زمانیکه آموزش و پرورش فقط بهدنبال تقدس بخشیدن صرف به شغل معلمی آنهم با شعار باشد، مشکلات معیشتی این قشر حل نخواهد شد.
ارزش کار معلمان در سال کرونایی آشکار شد
محمد داوری- سخنگوی سازمان معلمان ایران : هر چند نیمه دوم سال تحصیلی گذشته با کرونا سپری شد اما سالتحصیلی جاری که بهطور کامل کرونایی بود، در حافظه تاریخی دانشآموزان، والدین و معلمان ماندگار خواهد شد و حتی در تاریخ نظام آموزشی ما بهعنوان یک سال متفاوت و منحصر بهفرد ثبت میشود.
سالی که همه ابعاد و عناصر آموزش و پرورش را متاثر کرد و در این تأثیرگذاری تجربههایی حاصل شد که نگرشها و ارزشها را هم تغییر داد، از کلیت رویکردها و سیاستهای کلان نظام آموزشی گرفته تا ساختار اداری، مدیریتی، محتوای آموزشی، برنامهها و روشهای آموزشی همه و همه در اتاق شیشهای کلاسهای غیرحضوری در معرض محک و امتحان قرار گرفت.
در این میان اما معلمان و حرفه معلمی بیش از پیش از میان لایههای پنهان و گاهی فراموش شده و فراتر از ارزیابی و ارزشگذاریهای دور از واقعیت نمایان شدند و حدود ۲۸ میلیون مادر و پدری که بعد از سلامت، دومین نگرانی آنها در سال کرونایی به استناد نظرسنجیهای علمی، نگرانی از آموزش فرزندانشان بود و پا بهپای آنها سرکلاس درس معلمان حاضر میشدند، به اهمیت و ارزش و سختی کار معلمان و مدارس بیش از آنچه فقط خاطرات دوران دانشآموزیشان و محدود تجربههای رفتوآمد به مدارس در ذهنشان جای داده بود، پی بردند. ۱۴ میلیون دانشآموز و ۲۸ میلیون والدین آنها در طول سال تحصیلی و در شرایطی که حالا خانه مدرسه اول شده بود و مدرسه فقط نقش پشتیبان را ایفا میکرد به این واقعیت پی بردند که عنصر حیاتی و مؤثر و اساسی نظام آموزشی معلم است و اگر هیچ نباشد فقط معلم باشد آموزش هست و اگر همهچیز باشد و معلم نباشد آموزش و تعلیم و تربیت هم نخواهد بود.
به عقیده من، معلمان در مدارسی که مدیران بسترهای لازم آن را فراهم کردند و در شبکهها و سامانههای آموزش غیرحضوری خوش درخشیدند و حتی بیش از همیشه احساس میکردند که باید کودکان و نوجوانان این مرز و بوم را دریابند و با مادران و پدران همدلانه آنچه را در توان دارند در طبق اخلاص گذاشته و از این نگرانی بکاهند. هر چند الزامات حرفه معلمی در آموزش آنلاین و غیرحضوری تفاوتهای عمدهای با آموزش حضوری دارد اما معلمان فراتر از حد انتظار، این الزامات را در شخصیت و روشهای خود ایجاد کردند و هرجا مدارس پشتیبانی خوبی داشت و والدین همراه مناسبی بودند، آنقدر خوب ظاهر شدند که کیفیت آموزش و عملکرد تحصیلی دانشآموزان تفاوت زیادی را با آموزش حضوری نشان نداد.
هرچند به دلایل سختافزاری و محرومیت جغرافیایی و اقتصادی و فرهنگی، دانشآموزان زیادی در سال تحصیلی جاری از آموزش محروم شدند اما هیچکدام ربطی به معلم و نقش او ندارد، بلکه حتی اگر نبود فداکاریهای معلمان آمار محرومیت از تحصیل بیش از این آمارها بود. اگر بپذیریم که مشت نمونه خروار است، معدود گزارشها، تصاویر و اخباری که از معلمان بستری شده در بیمارستان و معلمان روستاها و مناطق محروم و دورافتاده در رسانهها و شبکههای اجتماعی منتشر شد، اثباتکننده ادعای مذکور است؛ ادعایی که برای اثبات آن هزاران سند و مدرک مشابه میتوان یافت.
چرا ایجاد سازمان نظام معلمی را مسکوت گذاشتید؟
علی پورسلیمان- معلم و کارشناس آموزشی: در سالهای اخیر، گرامیداشت روز معلم که قبلا فقط روز ۱۲ اردیبهشت بود، به یک هفته افزایش یافته اما پرسش آن است که با گذشت بیش از ۴دهه از برگزاری رسمی این مناسبت، چه تغییری در جایگاه معلم در جامعه ایرانی حادث شده است؟ آیا تاکنون پژوهش یا کنکاشی توسط مسئولان و نهادهای پژوهشی صورت گرفته که نشان دهد برگزاری مراسم بدینگونه، تأثیری در برخی موارد مانند افزایش رضایت شغلی معلمان و نیز بازشناسی جایگاه و مرتبه معلمان در جامعه داشته است؟
آیا تغییر مناسبت این روز پیش از انقلاب که با شهادت ابوالحسن خانعلی همزمان بوده و خاستگاه معیشتی داشته به شهادت مرتضی مطهری، توانسته است تحولی در محتوای این «مناسبت» ایفا کند؟
مروری بر مکتوبات معلمان کنشگر در سالهای اخیر و نیز محتوای گزارش رسانهها و پرسشهایی که خبرنگاران در حول و حوش این مناسبت خطاب به مسئولان و تصمیمگیرندگان بیان میکنند، موید این گزاره است که هنوز تغییر خاصی در «معیشت معلم» و نوع گفتمان این مناسبت صورت نگرفته و کفه تأکید بر احصا،اقناع مطالبات و معوقات معلمان همچنان سنگین است. حتی قوانین و دستورالعملهایی که در جهت حرکت بهسوی بهبود وضعیت معیشتی معلمان تدوین شدهاند، نتوانسته حداقل در تعدیل یا کاهش حس تبعیض نهادینه شده در اتمسفر فکری معلمان و فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش مؤثر باشند. معلمان و تشکلهای فرهنگیان در ماههای بهمن و اسفند ۱۳۸۵تجمعات اعتراضی گستردهای را در اعتراض به تصمیم دولت احمدینژاد در استرداد آنچه «لایحه مدیریت خدمات کشوری» خوانده میشد، ترتیب دادند که هزینههای فراوانی بر کنشگران و فعالان این حوزه تحمیل کرد اما تصویب قانون مدیریت خدمات کشوری نیز نتوانست گره خاصی از کلاف گره خورده معیشت آنان بگشاید.
در کنار معیشت شکننده و اقتصاد ضعیف آموزش اما در مورد نقش معلمان در اتاقهای فکر و تصمیمگیری این وزارتخانه پرسشها و ابهامهای جدی مطرح هستند؛ بهعنوان مثال، گروههای آموزشی که رصد و پایش کیفیت آموزشی را در نظام آموزشی برعهده دارند برخلاف نص صریح «آییننامه گروههای آموزشی-تربیتی» منتخب معلمان نیستند و توسط مدیران اداری منصوب میشوند.
معلمان حتی نقش مستقیمی در تدوین و نظارت بر محتوای کتابهایی که توسط خودشان تدریس میشوند، ندارند.پس از گذشت یک دهه از ابلاغ و اجرای سند تحول بنیادین هنوز میان آنچه در مورد «صلاحیتهای حرفهای معلمان» توسط مقامات اداری وزارت آموزش و پرورش دیکته میشود با آنچه در نظامهای آموزشی موفق و توسعه یافته به آن رسیدهاند، تفاوت معناداری مشاهده میشود. پس از گذشت بیش از یک دهه از طرح «سازمان نظام معلمی» توسط شورایعالی آموزش و پرورش و تصویب آن، هنوز مسئولان در مورد گشایش این تشکیلات معلمی سوءظن دارند و آن را عمدا مسکوت گذاشتهاند. بهنظر میرسد تاسیس سازمان نظام معلمی با رویکرد مستقل و مدنی بتواند حداقل در شفافسازی «نحوه پذیرش معلمان» و تعریف «صلاحیتهای حرفهای» آنان در جهت حرکت بهسوی یک نظام آموزش حرفهای گامی به پیش باشد؛حرکتی که بهنظر میرسد فارغ از شعار و بخشنامه جایگاه و پرستیژ حرفه معلمی را در حوزه عمومی ارتقا بخشد.