اگر شما هم در کودکی، کتاب‌های مصور «ماجراهای تن‌تن» یا «آستریکس» را می‌خواندید و آرزو می‌کردید که کاش یک کمیک ایرانی هم بود که قصه‌های سرزمین خودمان را با رنگ‌وبوی بومی و با همان حس‌وحال قصه‌های مصور به‌تصویر بکشد، باید بگویم این آرزو با کتاب مصور«مرز» برآورده شده؛ کتابی جذاب که یک قصه‌ی ‌تاریخی را در دلِ دوران صفویه روایت می‌کند.

با خالقان این اثر یعنی «صدف فقیهی» نویسنده، و «ماهور پورقدیم» تصویرگر، گفت‌وگو کرده‌ام.
روایت قصه‌ای ‌تاریخی در قالبِ کتاب کمیک، آن هم با توجه به جزئیات ‌زندگی مردم آن‌زمان باید کار سختی باشد. چگونه توانستید حال‌وهوای دوران صفویه را به داستان اضافه کنید؟
صدف فقیهی: خیلی تلاش کردیم کتاب مرز دقیق باشد؛ در قصه‌سازی تاریخی باید به تاریخ، تا جایی که درخدمت داستان باشد، توجه کنیم و حقایق تاریخی را هم تغییر ندهیم. یعنی باید بین چیزی که داستان نیاز دارد و چیزی که واقعاً در تاریخ رخ داده است، تعادل ایجاد کنیم.
ماهور پورقدیم: البته مطالعه هم ‌زیاد داشتیم. حدود شش‌ماه آن‌قدر از دوران صفویه کتاب خواندیم که حالا یک قفسه داریم پر از آثار مربوط به آن دوره؛ از سفرنامه‌ها گرفته تا آثاری مربوط به خوراک، زیورآلات،‌ پوشاک و...
چرا این قسمت از تاریخ را برای روایت انتخاب کردید و مثلاً نرفتید سراغ قصه‌های شاهنامه؟
پورقدیم: در این زمینه کمیک‌های زیادی کار شده. البته خود شاهنامه هم قصه‌های زیادی دارد و نمی‌دانم چرا بیش‌تر توجه به خط داستانی رستم یا اگر کار تاریخی باشد، به ایران باستان معطوف می‌شود، درحالی‌که تاریخ ایران گسترده است.
فقیهی: صفویه از درخشان‌ترین دوره‌های تاریخ ایران است و تشابه زیادی با تاریخ‌ کنونی ما دارد. برای همین ظرفیت‌ قصه‌گویی بالایی دارد.   


درباره‌ی قهرمان داستان بگویید و این‌که در طراحی شخصیت‌های اصلی چه اهدافی را دنبال می‌کردید؟
پورقدیم: ویژگی‌ای که «مزدک»، شخصیت اصلی مرز را از سایرین جدا می‌کند، این است که مؤلفه‌های آشنای یک قهرمان را ندارد. همیشه این تصور وجود دارد که قهرمان باید قوی باشد، بزرگ باشد، پهلوان باشد و...، اما پهلوانی در قدرت جسمانی خلاصه نمی‌شود. مزدک شخصیتی است که نه قدرتِ خاصی دارد، نه گرزِ گاوسر حمل می‌کند. از نظر بدنی هم آن‌قدر ضعیف است که در طول داستان سه‌بار غش می‌کند!
فقیهی: تلاش کردیم بگوییم ویژگی‌های قهرمانانه در یک فیزیک قدرتمند خلاصه نمی‌شود. سعی کردیم نگاهی واقعی به این شخصیت داشته باشیم تا مخاطبی که مرز را می‌خواند بتواند با شخصیت ‌اصلی ارتباط برقرار کند.
قصه‌سازی در کتاب کمیک چه شکلی است؟ از شخصیت‌ها به قصه می‌رسید یا اول، شخصیت را می‌سازید و بعد قصه‌اش را تعریف می‌کنید؟
فقیهی: مرز، تلفیقی از این دو حالت است. مزدک، شخصیت ماهور بود که تبدیل به قهرمان شد، ولی من از موقعیت به قصه رسیدم و آن ‌را نوشتم. شخصیت ‌را گرفتم و تلاش کردم آن‌ را در یک برهه‌ی ‌تاریخی، سازگار با طراحی شخصیت و ماجراجویی مناسب قرار دهم. در این‌جا مهم آن پیوستگی است، یعنی شخصیت ساخته شده در قصه بنشیند و از آن جدا به ‌نظر نرسد.
به نوجوانانی که دوست دارند کمیک‌ کار کنند چه توصیه‌ای می‌کنید؟
پورقدیم: اگر کاری را دوست دارید و از آن خسته نمی‌شوید، این ‌را درنظر بگیرید که شاید دیدن یک اتفاق با ساختنش متفاوت باشد. مثلاً دیدن انیمه و انیمیشن خیلی‌جذاب است، اما ساختنش شاید آن‌قدرها جالب نباشد. برای این‌که بفهمید چه‌قدر کاری‌ را دوست دارید، ببینید برای انجام‌دادنش حاضرید از چه چیزهایی بگذرید.
فقیهی: راستش ما رؤیای نوجوانی‌مان را ادامه می‌دهیم. هیچ‌کس در بزرگ‌سالی از تداوم رؤیای نوجوانی‌اش پشیمان نشده، اما آدم‌های زیادی ‌را دیده‌ام که برای نادیده‌گرفتن علاقه‌ی کودکی‌شان، پشیمان شده‌اند. به‌خاطر همین به نوجوان‌ها توصیه می‌کنم اگر رؤیایی دارند، برایش فداکاری کنند و آن‌ را ادامه دهند.
سیدمحمدصادق کاشفی‌مفرد از کرج