که اساسا «طنز» بیشتر برای مشخص کردن گونهای از ادبیات نوشتاری در کنار عناوین دیگری مثل هجو و هزل به کار میرود. در آثار نمایشی ما با کمدی روبهرو هستیم، اما شاید از آنجا که به هر حال از نظر معرفتی اینها به هم نزدیک هستند نام طنز بر پیشانیشان خورده است و کمتر کسی به آن اعتراض دارد.
گونه کمدی همواره یکی از سختترین گونههای نمایشی است که در آن خلق فضا، موقعیتها و طراحی دیالوگها تدبیری چندگانه میطلبد. اما همانطور که در قالب نوشتاری گونههایی از هزل و هجو و طنز داریم که با ظرافتهایی از یکدیگر جدا میشوند، در گونه کمدی هم با انواع گوناگونی روبهرو هستیم.
اما فارغ از عناوین، ریشه مشترک همه اینها (چه در طنز نوشتاری یا کمدی نمایشی) این است که در این بستر طنزآلود و کمدیوار ما با نقد اجتماعی، نمایاندن کاستیها، بزرگنمایی، گاه وارونهسازی و در نهایت خنداندن مخاطب روبهرو هستیم.
حالا اگر در عالم نوشتار همه اینها بشود عیبجویی توأم با خنداندن مخاطب، آن را هجو مینامیم و اگر انتقادات عمقی و اجتماعی باشد که با بیش از حد بزرگ کردن آن خنده میگیرد، پا به عرصه طنز گذاشتهایم. در کمدی نیز مثلا اگر محور اثر ما بشود قرار دادن شخصیتهای اغراق شده در موقعیتهای اغراق شده که خنده میآفرینند، کمدی فارس (کمدی موقعیت) را دنبال میکنیم. اگر از دیالوگها خندهمان بگیرد و کمدی در سطح زبان اتفاق بیفتد با گونهای دیگر ازکمدی روبهرو هستیم (کمدی کلمه). البته هجو عنوانی است که به کمدی هم راه یافته و ما با نوعی از کمدی هجو روبهرو هستیم که در واقع تقلید خندهداری از یک اثر جدی است.
هجو، یا با برداشتی خندهدار از مضمونی جدی یا انتخاب عناصری از یک اثر جدی و اغراق در آن عمل میکند. در کمدی شخصیت هم ما بیشتر با تیپها سر و کار داریم و البته گونههای دیگر که از ذکر آنها میگذریم. با این مقدمه نگاهی داریم به یکی از مجموعههایی که از اواخر خردادماه روی آنتن رفت و به مرور (خصوصا بعد از پایان یافتن مسابقات یورو 2008 ) با استقبال مخاطب روبهرو شد به نام «سه در چهار» که عنوان مجموعه طنز را یدک میکشد.
سه در چهار روایتگر زندگی دو خواهر و خانواده آنهاست برای فراهم کردن زندگی بهتر تصمیم میگیرند یک شرکت خدماتی تاسیس کنند. باجناقها دست به کار میشوند و آنها به کمک یکدیگر شرکت را در آپارتمان اجارهای در برجی در بالای شهر تهران به راه میاندازند و در راه اداره شرکتشان که البته غیرقانونی فعالیت میکند، با مسائلی روبهرو میشوند که بستر مناسبی را برای یک کار کمدی مهیا میکند.
اما هرچند همه چیز از چنین موقعیتی آغاز میشود، در ادامه خانواده به همان خانه قدیمی بازمیگردند چرا که باجناقها در یک موقعیت اشتباهی قرار گرفتهاند و بهعنوان فروشنده موادمخدر دستگیر و راهی زندان شدهاند و همین، مجموعه را به دو بخش تقسیم کرده (تا اینجای ماجرا).
این مجموعه را که مجید صالحی کارگردانی میکند(البته با مشاورههای رضا عطاران) میتوان با کمی اغماض در کنار معدود آثار خوبی که این سالها در این زمینه تولید شده و یا از کارهای رضا عطاران بوده و یا مهران مدیری، گنجاند. در این لیست آثار معدود قابل اعتنا، ما با آثاری روبهرو هستیم که وظیفه درست طنازی را بر عهده دارند و در کنار خنداندن تماشاگر در بستر قصهای حرکت میکنند که در نهایت دارای ارزش نمایشی است؛ مانند قرار گرفتن در جای اشتباهی که در سریال مرد هزار چهره با آن روبهرو بودیم و نوعی نقد اجتماعی در پی داشت و یا همین سه در چهار.
«سه در چهار» با بهره گرفتن از انواع کمدی سعی میکند راه خود را به گونه دیگری طی کند. در این مجموعه هم ردپای کمدی موقعیت را میتوانیم بیابیم (قرار گرفتن در جای اشتباهی مثل نقل مکان از پایین شهر به بالای شهر و از خانه مستقل به آپارتمان یا قرار گرفتن افراد ساده در زندان بهعنوان فروشنده موادمخدر) هم کمدی کلام (که بیشتر در شخصیتی که رضا صادقی آن را بازسازی کرده میبینیم) و هم کمدی هجو.
شاید همین که گروه تولید سعی کرده از همه این عرصهها برای ارتباط با مخاطب استفاده کند کلید موفقیتش باشد؛ در حالیکه یک بستر اصلی نیز برای خود مشخص کرده و آن نمایاندن دشواریهای زندگی توأم با فقر و تنگدستی است. این مجموعه به خوبی توانسته تلخی را در پوششی شیرین به خورد مخاطب بدهد تا در نهایت هم آن تلخی در او اندیشهای ایجاد کند و هم آن شیرینی تفریحی برای او باشد و راهی برای تحمل دریافت آن تلخی.
البته بنا به موقعیت روایت، شخصیتهای اصلی بنا به کارشان که انجام نظافت منازل است به خانههای دیگری هم سر میزنند که داستانهای خودشان را دارند و موقعیتها و احوالات خودشان را، تا به این ترتیب در هر قسمت یا هر چند قسمت یکبار ما یک داستان فرعی هم داشته باشیم. این هوشمندی در طراحی بستر اصلی نمایش است که علیرضا مسعودی به خوبی از عهده آن برآمده هرچند در برخی قسمتها از این موقعیت استفاده نمیشود و ما درگیر همان موقعیت اصلی و شوخیها و طنازیها میمانیم.
هرچند این را هم باید در نظر داشته باشیم که از جایی به بعد، لااقل تا اینجای قصه، آن منطق نخست فراموش شد و کل داستان با چرخشی به سمت داستان گیر افتادن خانوادهها در مخمصه زندان رفتن مردان خانواده و ورود داماد یکی از خواهرها و کش آمدن این ماجرا از جذابیت خود کاست و در پیشبرد آن کمدی هم تحلیل رفت. به عبارت دیگر، سه در چهاردر این قسمتهای اخیر نتوانسته در مسیر کمدی نمرهای بهخود اختصاص دهد و بیشتر درگیر درامی اجتماعی شده که انتظار میرود مجموعه به مسیر اصلی خود بازگردد.
اما در موفقیت این مجموعه نمیتوان بازی روان بازیگرها ، درک فضای کار و انتقال آن به مخاطب، توانایی بازی کردن روی خط کمدی بیآنکه به ورطه شوخی صرف بیفتد و همین طور کارگردانی منطقی و توانایی کارگردان در بازسازی زندگی رئالیستی خاص این قصه را از یاد برد. اما شاید آفت این مجموعه را که نویسنده و کارگردان در قسمتهای پیش رو باید از آن پرهیز کنند نیز باید یادآوری کنیم؛ اینکه نتواند تعادل میان کمدی موقعیت و هجو و کمدی کلام را حفظ کند و مثلا بهدلیل اینکه مخاطب با شخصیتی ارتباط بیشتری برقرار میکند ما از باقی شخصیتها و موقعیتها و خصوصا محور اصلی دور شویم؛ چه در نهایت این خندهها آنچه در ذهنها میماند همان موقعیت اصلی و نوع بازسازی و به سرانجام رساندن آن است.
وقتی گروه توانسته دغدغههای اصلی جامعه امروز را مثل فرزندسالاری و یا مشکلات اقتصادی چون هزینه تحصیل و... به بطن اصلی قصه خود بیاورد حیف است صرفا اسیر کمدی کلام شود یا در موقعیتی درجا بزند. در نهایت هدف کمدی، طنز و هجو همان طور که در آغاز آمد نقدی اجتماعی و نمایاندن کاستیهاست.
مد نظر قرار دادن این مهم میتواند اصل اساسی گروه قبل از خنداندن مخاطب باشد و همین است که کار کمدینها را سخت و پیچیده میکند؛ توجه به ظرافتها و راه رفتن روی لبه باریکی که مرز تراژدی است.