تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۸۷ - ۰۶:۲۴

سعید آجورلو- پکن: یکم: آنگلا مرکل، گوردون براون و بان کی‌مون نبودند تا صحنه‌ای را ببینند که دایره‌ای بزرگ از زیرزمین ورزشگاه ملی پکن بیرون می‌آید که تمثیلی است از جهان کروی ما.

 اما بوش و سارکوزی دیدند که پیرامون این کره، چینی‌ها چگونه در حال دویدن هستند انگار که جهان را به تسخیر خود درآورده‌اند؛ جهان در تسخیر چینی‌ها.

گویا پیام از شرق دور به غرب مخابره شده بود، گرچه برخی چشم‌ها غایب بودند اما این پیام بیشتر از آنکه چشم برای دیدن بخواهد، درک برای فهمیدن می‌خواهد. اینکه چینی‌ها روی دنیا راه می‌روند و حتی می‌دوند گرچه شاید کمی اغراق باشد اما غیرواقعی نیست، شاید برای همین هم باشد که بخشی از رهبران دنیا المپیک پکن را تحریم و بخشی دیگر می‌آیند و افتتاحیه آن را تماشا می‌کنند.

 شاید هم آنهایی که آمدند و دیدند موضوع را بهتر فهمیده باشند که به این ترتیب می‌خواهند خودشان را در موقعیت قرار دهند. گرچه اصلاً نمی‌توان تضمین کرد که فلان رهبر غربی که در جایگاه ویژه، این گونه جهان را در تسخیر مردم شرق می‌بیند، گرهی بر ابرو نزند و صورتی کشیده نکند. منتهی رسم دیپلماسی خنده ظاهری و اخم درونی است. آن کاری که جمعه شب بوش و سارکوزی کردند از همین نوع بود (خنده ظاهری).

گرچه مرکل و براون همین خنده ظاهری را هم تحمل نکردند و از المپیک گذشتند. از ترس روزی که جهان از آنها بگذرد.

دوم: (One World One Dream) ترجمه شعار المپیک 2008 پکن می‌شود؛ یک دنیا، یک رویا. آن رویا چیست؟

وقتی در دقایق پایانی مراسم افتتاحیه دست‌های تماشاگران پرواز یک کبوتر را نشان می‌داد و همزمان دور ورزشگاه در پس‌زمینه‌ای آبی پرواز کبوترها به تصویر آمد، معلوم شد که منظور طراحان شعار المپیک از آن یک رویا چه بوده است؛ صلح.

صلح همان چیزی بود که به خاطرش المپیک پکن از مدت‌ها قبل با چالش مواجه شده بود و حتی از سوی نهاد حافظ صلح (سازمان ملل) هم با تحریم مواجه شد، اما سئوال از اینجا آغاز می‌شود که چرا تعریف درستی از صلح وجود ندارد یا به عبارت دیگر چرا بعضی از صلح‌ها خوب هستند و بعضی بد و مهمتر از آن چرا همه صلح‌ها عادلانه نیستند.

حالا که المپیک را آغاز می‌کنیم، اگر از جانب بریتانیا، شورش علیه تبت محکوم شده و رفتاری در جهت محدود کردن حقوق بشر توصیف می‌شود، پس به چه دلیل ارتش انگلیس در خاک عراق زمینه‌ساز بهره‌برداری از نفت شمال این کشور است.

یا اگر بوش و همکارانش در کاخ سفید به احترام پرچم المپیک از جا بلند می‌شوند، حاضرند برای برقراری صلح حق کامل مردم فلسطین را به آنها بازگردانند؟ صلحی که قدرت‌های فعلی جهان می‌خواهند با صلحی که مردم دنیا خواهان آن‌هستند متفاوت است.

 انگار فقط یک سری از کشورهای دنیا که با آمریکا و انگلیس مشکل دارند باید مورد هجوم آنها از ناحیه صلح‌طلبی قرار بگیرند، در حالی که بسیاری از دوستان این کشورها حتی معیارهای اولیه حقوق بشر را هم ندارند.

به همین سادگی صلح ابزار دست قدرت‌ها می‌شود و به خود اجازه می‌دهند از آن سوی دنیا به این سو لشگرکشی کنند و کشورگشایی.

صلحی که اینها می‌خواهند صلح غیرعادلانه است. صلح عادلانه، داور عادل می‌خواهد نه اینکه داور هم در خفا و آشکار به یاری یک طرف دعوا بیاید. اینها اسم اینگونه صلح‌ها را می‌گذارند صلح خوب، اما صلحی که حق طرف‌های دعوا را به مساوی تقسیم نکند، صلح بد است.

آن یک رویا حق همه مردم جهان است. اگر از همه مردم دنیا بپرسیم شما یک رویا بکنید برای دنیا، آن رویا صلح و دوستی جهانیان است. اما صلحی که حق طرف‌های منازعه را به عدالت تقسیم کند. صلح خوب؛ مثل همان کبوتری که در ورزشگاه ملی پکن به نمایش درآمد. مثل دادن حق کودک فلسطینی که در نوار غزه، مظلومانه حق زندگی‌کردن می‌خواهد. اگر «تبت» و «دارفور» پاشنه‌آشیل دولت مرکزی چین است، ظلم قدرت‌های بزرگ به مردم فلسطین و حمایت یک‌جانبه از رژیم صهیونیستی پاشنه آشیل غربی‌ها است.

سوم: مراسم افتتاحیه المپیک پکن، ساده بود. اهالی المپیک توقع دارند که روشن شدن مشعل به عنوان اصلی‌ترین بخش افتتاحیه غافلگیرکننده باشد و شوک‌آور یا رودست به تماشاگر بزند. المپیک پکن اما اینطور نبود و لحظه روشن شدن آتش پیچیدگی خاصی نداشت. شاید با این استدلال که غافلگیر نکردن هم خودش یک نوع غافلگیری است.
یکی از قهرمانان چینی به وسیله طنابی بالا برده می‌شود و آتش را اطراف ورزشگاه می‌گرداند، همزمان تصاویر گردش مشعل المپیک پکن در سراسر دنیا دیده می‌شود.
حرکت مشعل 2008، از آتن یا پکن.

و بعد آتش به سوی مشعل اصلی فرستاده می‌شود. آتش در پکن به همین سادگی روشن می‌شود. بدون غافلگیری خاصی. آتشی که برای خاموش شدنش هنوز باید صبر کرد.