همشهری- الناز عباسیان: بیتردید، سلامت جسم و روان، زیربناییترین عامل پیشرفت و تکامل یک جامعه است که آرامش، موفقیت و حس خوشبختی را برای اعضای خانواده به ارمغان خواهد آورد. برای داشتن جامعهای سالم، نیاز به آسیبشناسی مشکلات اجتماعی و روانی نهفته در پوستین جامعه داریم. در این میان صنعت سینما و فیلمسازی میتواند بستری مناسب برای بیان مشکلات اجتماعی و روانی جامعه باشد. تأثیر هنر و بهویژه هنر هفتم و سینما در زمینه آسیبشناسی این مشکلات در جامعه انکارناپذیر است. تجربه فیلمهای موفق با موضوعات اجتماعی و روانشناختی و تأثیرگذاری آنها، موید این موضوع است. پوران درخشنده یکی از پیشتازان فیلمسازی با موضوع دغدغههای اجتماعی است که از زخمهای فروخورده و دردهای سرکوب شده آدمها میگوید؛ فیلمهایی که بیارتباط با این روزهای ملتهب اجتماعی ما نیست. به این بهانه سراغش رفتیم و گفتوگوی کوتاهی با او کردیم که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید.
- شما همیشه در فیلمهایتان به دغدغههای روحی و روانی خانواده و مشکلات زیرپوستی این نهاد مهم پرداختهاید. این روزها که جامعه ما ملتهب خبرهایی از قتلهای خانوادگی و مشکلات روحی و روانی است بهنظرتان چقدر جای فیلمهای روانشناختی خانواده در صنعت سینمای ما خالی است؟
بله، شروع کار من با خانواده بود؛ از فیلم «رابطه»، «پرنده کوچک خوشبختی»، «عبور از غبار»، «زمان از دست رفته» گرفته تا «عشق بدون مرز»، «شمعی در باد»، «رؤیای خیس»، «بچههای ابدی» ، «خوابهای دنبالهدار» و حتی «هیس دخترها فریاد نمیزنند» و «زیر سقف دودی» از معضلات و مسائل اجتماعی و نقش خانواده حرف میزنند. اجازه بدهید در همین ابتدا از خانواده و بحث فرزندآوری صحبت کنم. اساسا باید دید هدف از فرزندپروری چیست؟ آیا شما فقط بهخاطر خودتان که میخواهید فرزندی داشته باشید کودکی را به این دنیا دعوت میکنید؟ آیا مهم نیست که این بچه چگونه باید رشد کند؟ چقدر باید به شما اعتماد کند؟ چقدر باید به او اعتماد بهنفس بدهید؟ چقدر باید مهارتهای زندگی را به او آموزش دهید؟ آیا اساسا والدین اجازه اعمال خشونت و رفتارهای این چنینی با فرزندان خود دارند؟ همه اعضای خانوادههای قربانی خشونت، باید مورد بررسی و آسیبشناسی قرار بگیرند. باید برای آموزش افراد بهعنوان عضوی از خانواده هزینه کرد که متأسفانه در کشور ما اینگونه هزینهها صورت نمیگیرد.
- منظور شما از آموزش خانوادهها بیشتر چه اقداماتی است؟
یک کودک، همچون نهالی است که باید به او توجه شود تا به کمال برسد. در صورت بیتوجهی این نهال، کج شده و به انحراف کشیده میشود. از طرفی چیزی به اسم «مشاوره و راهنمایی» در زندگی ما معنا و مفهوم ندارد، چرا اغلب ما نمیخواهیم با یک نفر راجعبه مشکلاتمان حرف زده و خودمان را بهاصطلاح خالی کنیم؟ به کسی بگوییم که پای درد دلمان بنشیند و اگر میتواند کمکمان کند تا به یک آرامش برسیم. بهعنوان یک راهنما یا مشاور راه جلوی ما بگذارید. حالا این فرد میتواند یک مشاور، روانشناس، خواهر، برادر، دایی، عمه یا دوست خوب و دلسوز ما باشد که دردهایمان را به او بگوییم.
- در کنار نقش مشاور و دوست دلسوز در حل مشکلات روحی و روانی افراد، بهنظر شما سینما چه کمکی در این زمینه میتواند داشته باشد؟
صد البته که هنر وظیفهاش بیان تمام دردها، آلام و رنجهای بشری است. وظیفه هنر فقط سرگرمی و یا خنداندن نیست. برای نمونه وقتی فیلم «جوکر» پخش شد، خیلیها نسبت به این فیلم موضع گرفتند، درحالیکه این فیلم متاثر از جامعه بود. حالا اگر من بخواهم در آینده فیلمی درباره قتلهای خانوادگی بسازم، همه نسبت به من موضع گرفته و سنگ جلوی پای من میگذارند. درحالیکه باید با نگاه روانکاوانه و آسیبشناسانه به این مشکل پرداخته و راهکار پیشنهاد شود تا شاهد چنین اتفاقاتی در جامعه نباشیم. اصلا کدامیک از فیلمهایی که من ساختهام در دانشگاههای عمومی و مدارس پخش شده است؟ دانشگاه عمومی منظورم همان تلویزیون است. وقتی قرار شد فیلمهای من از تلویزیون برای همه اقشار جامعه حتی کسانی که امکان رفتن به سینما نداشتند، پخش شود، به من گفتند تلویزیون دانشگاه عمومی است و نمیتوانیم این فیلمهای هنجارشکن شما را پخش کنیم. واقعا چرا مردم نباید از تلویزیون فیلمهایی چون شمعی در باد، رؤیای خیس، زیر سقف دودی، هیس دخترها فریاد نمیزنند و... را تماشا کنند؟ مگر هدف این فیلمها چیزی جز آموزش است؟ اصل و محوریت همه این فیلمها استحکام خانواده است نه اضمحلال یا عدمآگاهی خانواده.
تلویزیون سرش را مثل کبک در برف کرده و نمیخواهد بداند که چه اتفاقی در جامعه در حال رخ دادن است. پنهانکاری و سکوت ریشه بسیاری از مشکلات است. چرا باید درون خانواده همیشه پنهانکاری باشد؟ چرا باید بترسیم که حرفها را به پدر یا مادر بزنیم؟ واقعیت این است که خانواده جایگاه بسیار مهم و ارزندهای دارد، ما باید برای خانواده ارزش قائل بشویم. ما باید به خانواده فرصت بدهیم، برای آموزش خانواده زمان و هزینه صرف کنیم چرا که پیشگیری بهتر از درمان است. البته برای درمان دیگر مسکن جواب نمیدهد. جامعه پر است از درد پنهان و دمل چرکی که دیگر نمیتوان با یک مسکن آن را مداوا کرد و باید آن را جراحی کرد. این جراحی هم درد دارد و نمیتوانیم بهراحتی از آن بگذریم. وقتی اینها را میبینیم تبدیل به دغدغه ما میشود. پیگیرش میشویم و میبینیم که چقدر این موضوع وسیع بوده است. میبینیم یکسری مسائل پنهانی در جامعه وجود دارد که بهراحتی نمیشود در مورد آنها صحبت کرد. مثلا فیلم هیس دخترها فریاد نمیزنند، درد بزرگی بود که زیر پوست شهر جریان داشت. آدمهایی که دیده نمیشدند و ما بیتفاوت از آن عبور میکردیم. کسانیکه جسمشان زنده اما روحشان مرده بود. یا مثلا فیلم زیر سقف دودی که موضوع مهم دیده نشدن آدمها از دید دیگران حتی عزیزانشان را که زیر یک سقف زندگی میکنند، نشان میدهد. خیلی از افراد جامعه ما زیر یک سقف زندگی میکنند اما از درون هم خبر ندارند و فرصتی برای هم اختصاص نمیدهند. زیر سقف دودی گریزی به طلاق عاطفی که این روزها بسیار میشود، دارد.
- اجاره بدهید کمی از این فضا فاصله بگیریم و از احوالات این روزهای خودتان بپرسیم. با کرونا چطور کنار آمدهاید؟
کرونا خیلی چیزها به ما یاد داد؛ اول از همه یاد داد تا خودمان را دوست داشته باشیم. برای مثال برای دوست داشتن خودمان اول نظافت را رعایت کنیم، هر چیزی را نخوریم، مراقب سلامتیمان باشیم، ورزش کنیم. در وهله دوم کرونا به ما این فرصت را داد تا همدیگر را دوست داشته باشیم. کرونا بستر خوبی برای رسیدن ما به عشق بود. در جامعه ما عشق دیگر معنایی ندارد. ما دیگر نمیبینیم که آدمها به یکدیگر یک نگاه ارزشی و ارزشمند داشته باشند؛ خانمی احساس کند که چقدر همسرش انسان ارزشمندی است و برعکس مرد خانه فکر کند که همسرش چقدر زن ارزشمندی در جامعه است و چه جایگاهی دارد. هیچ وقت ما این عشق را در جامعه معنا نکردهایم. دوست داشتن و شرافتهای انسانی که از عشق ناشی میشود را در جامعه معنا نکردهایم. حقیقت این است که همه فعل و انفعالات بشر از عشق جاری میشود. اگر عشق نباشد هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. هیچ حرکتی جلو نمیرود. هیچ انرژیای برای کار گذاشته نمیشود و تحول ایجاد نمیشود. البته این روزها که بهخاطر کرونا مجبوریم بیشتر در خانه بمانیم برای من بهترین فرصت برای نوشتن و پژوهش بود. هماکنون فیلمنامه کار جدیدم که دغدغه روز جامعه است را مینویسم. البته باید اعتراف کنم که آسیبها و دغدغههای جامعه از من فیلمساز جلو افتاده و فرسنگها از من فاصله دارد. یک زمانی چند گام از من جلوتر بود ولی الان فرسنگها از من جلوتر است.
- فیلم جدید «هیس پسرها گریه نمیکنند» در چه مرحلهای است؟ اگر اشتباه نکرده باشم انتخاب بازیگر شد اما بهخاطر مشکلات مالی فعلا ساخته نمیشود؟
بله دقیقا؛ با یک سرمایهگذار وارد گفتوگو شدم اما متأسفانه هنوز نتوانستم کار را پیش ببرم و فیلم را در پیش تولید متوقف کردم. من خیلی دوست دارم این فیلم را بسازم اما برای فیلمهایی شبیه این چهکسی یا چه ارگانی حمایت و سرمایهگذاری میکند؟ جالب اینجاست برای فیلمهای دیگر راحت سرمایهگذاری میکنند. میلیاردها تومان فقط برای تبلیغات برخی فیلمها هزینه میشود ولی از ساخت فیلمهایی با دغدغههای اجتماعی حمایت مالی مشروعی صورت نمیگیرد. امیدوارم با حمایتهای ارگانهای مربوطه فیلمی بسازم که دردمندانه بتواند همهچیز را با نگاه مصلحانه، آموزشی و اخلاقی جلو ببرد.
- از کار و ایده جدیدتان برایمان بگویید.
مشتاقم موضوعات مختلف در مورد خانواده را شروع کنم. دوست دارم سریالی برای نمایش خانگی در مورد خانواده بسازم که عشق حرف اول را زده و خانواده محور اصلی باشد. حس و حال خوبی که در خانواده است بیان کنم. اگر شرایط پیش بیاید یا پیشنهادی از ارگان یا پلتفرم باشد، قبول میکنم و میسازم. چون برای جامعه احساس نیاز میکنم، جامعه الان حالش خراب است، هر کسی گفت خوب است، باور نکنید. جامعه احتیاج به یک خون تازه در رگش دارد؛ یک خون اعتمادسازی، اعتماد کردن و امیدواری. هیچچیزی مهمتر از این نیست که در جامعه عشق را جاری کنیم و بگذاریم همه همدیگر را دوست داشته باشند و تنفر را فراموش بکنند. بدانیم همه به هم احتیاج داریم، چون همهچیز از دست رفتنی است و تنها چیزی که ماندگار است عشق است.
- پخش فیلمهای درخشنده در مدارس کشورهای دیگر
تعدادی از فیلمهای این کارگردان دغدغهمند در کشورهای مختلف ترجمه، پخش شده و مورد استقبال قرار گرفته است. خودش در اینباره به خاطرهای اشاره کرده و میگوید: «برای حضور در یک جشنواره سینمایی به استرالیا دعوت شدم. در مراسم نمایش فیلم هیس دخترها فریاد نمیزنند که در یکی از دانشگاههای آنجا برگزار شده بود، یکی از مسئولان آموزش و پرورش این کشور از من اجازه خواست که فیلم را در مدارس برای والدین پخش کنیم. آنجا بود که با خودم گفتم واقعا ما در مدارس خودمان چه کردهایم؟ این فیلم حتی از تلویزیون کشور خودمان هم پخش نمیشود چه برسد به مدارس! درحالیکه درد پنهان و عمیق جامعه است.»