ولی امروزه گرایش نوجوانان و جوانان به فرهنگ غرب و گریز از معیارها و سنتهای بومی و ملی و عدم بسترسازیهای لازم برای برآورده کردن نیاز آنان، از جمله مشکلاتی است که برخی را که تعداد آنان کم هم نیست، در جستوجوی هویت خود به بیراهه کشانده است.
جوانی تجربهای درونی است، تجربهای که آدمی یک بار آن را در جریان بالنده زندگی تجربه و درک میکند؛رودخانهای است پر تلاطم. بحرانهای روحی و تحولات جسمی هر لحظه او را در معرض آسیبهای اجتماعی قرار میدهد. در عین حال، جوانی پدیدهای اجتماعی است.
طنین تحولات و تجربههای جوانی در دامنه تجربه و درک فردی محدود نمیماند. جوانی کشش موجداری در جامعه است که عرصههای آن به سیاست، اقتصاد، فرهنگ، دین و ارتباطات اجتماعی تنه میزند. جوانی، با این توجه، پدیدهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و اجتماعی است. جوانان از جوانی خود چه تصوری دارند؟ عدهای از جوانان این فرشته نجات را در تحصیلات دانشگاهی و اخذ مدارک بالای علمی مییابند.
عدهای آن را در مدهای غربی و الگوبرداری از ماهوارهها و سفر به آن سوی آبها جستوجو میکنند، عدهای آن را در کار و تلاش و... بنا بر این هر جوانی بسته به وضعیت فرهنگی و تربیت خانوادگی و اجتماعی که در آن زندگی میکند راهکار و چارهای را برای خود انتخاب میکند و طبعاً در این راستا مشکلاتی نیز پیش روی خود دارد. پس شناخت و فهم ماهیت جوانی به جوان و جامعه کمک میکند تا از این پدیده آثار مثبت و سازندهای به دست آورده و یا آثار ویرانگر آن را تحمل کند.
آینده مبهم
جوانان در درجه اول درگیر تلاش برای کسب هویت، شناختن خود، آگاهی از جایگاه خویش، تصمیمگیری برای آینده، برقراری رابطه نزدیک و صمیمانه با دیگران، استقلال از خانواده و مشارکت در امور اجتماعی هستند. با اینکه که برای یک جوان بیشتر از همه آرامش روحی لازم و ضروری است ولی در حال حاضر جوانان جامعه ما با مسائل مختلفی روبهرو هستند.
مشکلات و بحرانهای فردی در بسیاری از موارد امنیت خاطر جوانان را به هم زده است و از یک سو کمبود فرصتهای شغلی و از سوی دیگر مهیا نبودن شرایط مادی که از تبعات ناهماهنگ بودن دخل و خرج اقتصادی است به مشکلات آنان دامن میزند و اغلب جوانان با دغدغه خاطر از آینده نامعلومی که در پیش روی خود تصور میکنند مواجهند.از طرفی جوان جدا از جامعه نیست و اجتماع در ایجاد یا دامن زدن به بحرانهای زندگی او نقش دارد. جامعه وظیفه دارد ابزار و امکانات لازم برای پاسخگویی به شور و هیجانهای جوانی و خواهشهای معقول او را فراهم کند تا آن شور و هیجان خاموش نشود و به عبارتی جامعه میتواند این نوع شور و هیجانهای سالم را برنامهریزی کرده و گاه آن را حتی به نفع جامعه هدایت کند.
تردید در باورها
در این دوران تحولی عمیق در سرتاسر وجود جوانان رخ میدهد که مانند انفجاری همه بخشهای وجود آنان را به لرزه درمیآورد. به گفته روانشناسان در این زمان تمایل فطری جوانان به مذهب آنقدر شدید است که بین بحران تکلیف و جهشهای مذهبی ارتباط غیرقابل انکاری به وجود میآید. عدهای نیز معتقدند پاسخ مثبت ندادن به خواستههای جوانان از عوامل موثری است که جوانان را از مسیر صحیح اسلامی دور میکند. البته توجه به جوانسالاری به گونهای که جوان را از مسیر تعادل دور کند و او نتواند تواناییها و گرایشهای صحیح خود را به جامعه نشان دهد، نیز تأثیرات منفی در زندگی او خواهد گذاشت.
روشهای ناصحیح تربیتی و هدایتی که در بعضی خانوادهها و اجتماع رایج است یکی دیگر از علل دوری جوانان از موضوعات معنوی است. افراط و تفریطها، آزادیهای بیش از حد یا سختگیریهای خارج از اندازه همه میتواند گرایشهای دینی جوانان را تضعیف کند. تحمیل موارد مستحب به جوانان به عنوان واجب نیز شاید در این زمینه تاثیرگذار باشد.
به نظر میرسد موضعگیریهای متفاوت در برابر ارزشهای اسلامی، آزادی، حجاب، هنر و نبود مواضع هماهنگ، موجب شده که جوانان ما در تشخیص درست از غلط دچار سرگردانی باشند. با این حال اگر در جوامع خداباور و مذهبی، تحقیق کنیم میبینیم که ناهنجاری کمتر است، مسئله آرامش قویتر است و آسایش بعد تعادلی خود را دارد. از اینرو صاحبنظران توصیه میکنند با تقویت ایمان و امید به آینده در جوانان میتوان روح آنان را با معنویت آشتی داد.
کلام آخر
به هر حال تلاش برای زندگی جوانان و ایجاد امید به آینده برای حفظ نیروی جوانی آنان و پررنگ کردن حضورشان در صحنههای مختلف جامعه امری است لازم و ضروری و باید دستاندرکاران در مسائل این قشر بدان توجه خاص مبذول دارند. تنها از طریق الگودهی به جوانان، آن هم الگوهای متناسب با نیاز دوره جوانی، به صورت فردی از بطن خانواده و به صورت جمعی توسط سازمانهایی که متولی این کار هستند میتوان چراغ راه جوانان بود.