همشهری آنلاین_بهاره خسروی: چه ذوقی کردم، وقتی برای نخستین بار دوچرخه را در حیاط خانه دیدم، نفهمیدم ناهارچی خوردم. آن زمان ساکن محله بریانک بودیم و پارک نور مقابل کوچهمان بود. مادرم قول داد بعد از ناهار هر دو برای دوچرخهسواری برویم به پارک نور. هنوز هم پارک نور برای من یادآور خاطره شیرین نخستین دوچرخهسواری و زمین خوردنهایم است.» این چند سطر، خاطره کوتاهی بود از «نسرین رحیمزاده»، همسایه ما در محله هفتچنار. رحیمزاده از فعالان زیستمحیطی در تکه دهم پایتخت است که برای ترویج فرهنگ دوچرخهسواری، کمک به کاهش آلودگی هوا و مشکلات ترافیکی و شهری اغلب در مسیر رفت و برگشت به محل کار و نیز برای خرید و رسیدگی به امور روزمره زندگی از دوچرخه استفاده میکند.
این روزها، اگر به هر گوشه از محلههای تهران نیمنگاهی بیندازیم، خواهیم دید که در خیابانها کیپتاکیپ خودرو پارک شده و بخشی از وقت مردم در ترافیک سنگین و پشت چراغقرمزهای طولانی هدر میرود. شیوع «کوویدـ ۱۹» هم مزید بر علت شده تا مردم بیشتر از خودرو شخصی استفاده کنند و همین رفتار از روی ناچاری به افزایش ترافیک و آلودگی هوا دامن میزند. اما راه رهایی از این دردسر چیست و بهعنوان یک شهروند چه سهمی در تعدیل یا حل این مسئله میتوانیم داشته باشیم؟
همسایه ما در محله هفتچنار برای خلاص شدن ازگیر و گرفتاری در راهبندان، بیشتر رفت و آمدهای شهریاش را با دوچرخه تجربه میکند و از رکابزدن در خیابانهای تهران لذت میبرد. او معتقد است با این کار، علاوه بر حفظ سلامتی، برای عزیزانمان فرصت نفس کشیدن در هوای سالم را فراهم میکنیم.
رحیمزاده با اشاره به این موضوع سر صحبت را باز میکند: «تقریباً بیش از یک سال و نیم است که با وجود داشتن خودرو شخصی از دوچرخه برای بیشتر رفت و آمدهایم از خانه تا محل کار و خریدهای روزانه از دوچرخه استفاده میکنم و از این کار لذت میبرم. روزهای اول که بعد از سالها تصمیم به دوچرخهسواری گرفتم، خجالت میکشیدم. تقریباً آخرین بار که سوار دوچرخه شدم مربوط به دوره راهنمایی بود. با توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی حاکم در آن دوران، بعد از مدتی دوچرخهسواری را کنار گذاشتم. اما دوچرخهسواری همیشه یکی از علاقههای زندگیام بود. نخستین بار که پدرم برایم دوچرخه خرید، خیلی ذوق کردم. برای یادگیری دوچرخهسواری کلی زمین خوردم و دست و پایم زخمی شد، بهویژه اینکه علاقهمند به دوچرخهسواری با یک دست بودم و دائم زمین میخوردم، اما از رو نمیرفتم و از چیزی هم نمیترسیدم. در هر حال، این نقطه آغاز بود، اما برای شروع مجدد دوچرخهسواری از آن روزها خیلی دور شده بودم و با همه عشقی که به این کار داشتم، برای عملی کردن تصمیم جدیدم تردید داشتم.»
- دوچرخهسواری با همراهی همسر
نسرین رحیمزاده برای اجرایی کردن ایدهاش نیاز به یک همراه و حامی داشت؛ کسی که از صفر تا صد این کار در کنارش باشد. او علاقهاش را و هدفش را از دوچرخهسواری، برای کاهش آلودگی هوا و کمک به سلامت زمین بهعنوان یک شهروند، با همسرش مطرح میکند. رحیمی در اینباره میگوید: «همسرم از علاقه من به دوچرخه اطلاع داشت. تقریباً ۳۰ ساله بودم که به او گفتم دوست دارم دوباره دوچرخهسواری کنم.
از ایدهام استقبال کرد. هر دو با هم رفتیم میدان گمرک دوچرخه خریدیم. با خرید دوچرخه باز هم حال و هوای دوران کودکی و نوجوانی در من زنده شد. روزهای نخست واکنش اطرافیان برایم مهم بود. اینکه با دیدن یک خانم دوچرخهسوار چه تصوری میکنند. اما خوشبختانه با استقبال مواجه شدم. حتی بسیاری از نزدیکان و دوستانم علاقهمند به استفاده از دوچرخه شدند. دخترم هم به دوچرخهسواری تشویق شد. حتی قصد داریم وقتی دخترم بزرگتر شد، خانوادگی با دوچرخه به دور ایران سفر کنیم.»
- الگوی دوچرخهسواری بانوان
به عقیده رحیمزاده، برای ترویج فرهنگ دوچرخهسواری، آموزش رعایت قوانین رانندگی با دوچرخه یکی از موارد مهم و کاربردی است که باید در آموزشهای همگانی گنجانده شود. او این کار را برای تشویق مردم به استفاده از دوچرخه بسیار مؤثر میداند و به خاطره جالبی اشاره میکند: «یک روز در میدان جمهوری در مسیر ورود ممنوع دوچرخهسواری میکردم که مأمور راهنمایی و رانندگی بابت این حرکت تذکر داد و گفت تو نماینده و الگوی بانوان دوچرخهسوار محسوب میشوی! پس نباید نقض قانون کنی. خیلی خجالت کشیدم، اما درس بزرگی گرفتم. از آن روز سعی کردهام بر اساس قوانین دوچرخهسواری کنم.»
رحیمی ناآشنایی با قوانین دوچرخهسواری را در شهر یکی از علتهای کاهش استفاده از دوچرخه میداند و میگوید: «در منطقه ۱۰ که بافت فشرده و مسکونی دارد و معابر مناسبی برای پیادهروی و تحرک ندارد، دوچرخهسواری کمک بزرگی به رفع مشکلات شهری میکند. اما بسیاری از شهروندان به این موضوع نگاه منفی دارند یا آن را جدی نمیگیرند، برای همین عملاً نمیتوانیم از مسیر دوچرخهسواری راهاندازیشده از سوی شهرداری استفاده کنیم، چون در این مسیر عابران پیاده، از کوچک و بزرگ، راه میروند و هر لحظه خطر تصادف وجود دارد. اگر فرهنگسازی شود و مردم بدانند این مسیر فقط برای دوچرخهسواری است، نه عابرپیاده، شاید بسیاری از آنها علاقهمند به دوچرخهسواری در این مسیر شوند.»
- تأمین جای پارک برای دوچرخه
یکی از راههای رسیدن به آرامش روانی و رهایی از سر و صداهای ناهنجار شهری دوچرخهسواری است، اما به شرطی که زیرساختهای استفاده از این وسیله هم فراهم شود. رحیمی در اینباره میگوید: «تأمین جای پارک برای دوچرخه یکی از مواردی است که باید در محلهها به آن توجه داشت. برای آرامش روانی و پیدا کردن جای پارک راحتتر از دوچرخه استفاده میکنم. اما همین دوچرخه کمجا را باید کجای شهر پارک کنم.
به همان اندازه که حملونقل دوچرخه راحت و کمدردسر است، احتمال سرقت آن هم وجود دارد. من اغلب وقتی در اداره یا سازمانی کار دارم و یا برای خرید میروم، مسئولیت نگهداری از دوچرخه را به مغازهداران اطراف میسپارم، اما مگر چند نفر در طول روز میتوانند چنینکاری را انجام دهند. بد نیست مکانهایی بهعنوان پارکینگ دوچرخه در محلهها راهاندازی شود و با این کار حتی اشتغالزایی هم برای برخی افراد جویای کار فراهم میشود.»
- دوچرخهسواری و حفظ سلامتی
به گفته رحیمزاده، یکی از راههای حفظ سلامتی ورزش کردن است. به دلیل مشغلهها و سبک زندگی و شرایط روزهای کرونایی شاید کمتر فرصت ورزش کردن داشته باشیم. او میگوید: «برای رانندگی دوچرخه را ترجیح میدهم، چون علاوه بر آرامش روانیای که از رکاب زدن و دوچرخهسواری میگیرم، به نوعی ورزش هم میکنم. زندگی امروز به اندازه کافی ماشینی هست و تحرک را از آدمها سلب میکند. همین کمتحرکی باعث بیماریهای فراوانی میشود. برای مثال، چند وقت پیش، به دلیل کمتحرکی، ماهیچههایم در حال کوتاه شدن و عوارض ناشی از آن بود که خوشبختانه با دوچرخهسواریهایم این مشکل رفع شد.»