دکتر ناصر کرمی: مشکل توسعه نیافتگی توریسم در ایران آیا فقط التهابات سیاسی است یا عدم‌سرمایه‌گذاری کافی دولت؟

هر کدام از 2عامل فوق البته کمابیش در این باره مؤثر بوده‌اند، اما بنا به دلایل متعدد می‌توان به این نتیجه رسید که بیشترین نقش را در این باره نازل بودن دانش جهانگردی در کشور به‌عهده دارد. توان و تجربه بخش خصوصی فعال در این صنعت، سوابق مدیریتی و تحصیلی مدیرانی که در 20سال گذشته متولی گردشگری بوده‌اند، تلقی عامه مردم ایران از مفهوم سفر و اوقات فراغت را جمع کنید با این نکته که در ایران حتی یک گروه مهندسی مشاور که منحصرا در حوزه صنعت سرگرمی فعال باشد وجود ندارد، تا به صحت انگاره فوق‌الذکر اعتقاد بیشتری پیدا کنید.

واقعیت این است که نسبت صنعت سرگرمی در ایران به دیگر حوزه‌های فعالیت‌ اقتصادی، مشابه نسبت شناخت مردم از ورزشی مثل اسکواش به ورزش‌هایی مثل فوتبال و کشتی است. مردم ایران عمدتا با روش سنتی، در مسیرهای مشخص، به مقاصد محدود و فقط در ایام خاصی از سال سفر می‌کنند.

مدیران از این صنعت تلقی یک فعالیت محدود اجتماعی را دارند(گاه به‌نظر می‌رسد کل حوزه مدیریت گردشگری کشور را می‌توان یک جا تبدیل کرد به یک اداره کل در دل وزارت رفاه و امور اجتماعی) و متأسفانه بخش خصوصی نیز در این صنعت نشان داده‌، نه بنیه فنی دارد و نه توان مالی قابل توجهی و اغلب آنها که علاقه‌مند به فعالیت در این صنعت شده‌اند، انگیزه‌ای جز بهره‌مند شدن از تسهیلات بانکی اعلام شده را ندارند. اگرچه بیش از 90درصد آنها نیز در مسیر دریافت همین تسهیلات سرخورده شده و عطای فعالیت در صنعت گردشگری را به لقایش می‌بخشند!

به‌عنوان مثالی درباره نازل بودن دانش جهانگردی در ایران می‌توان به موضوع ساماندهی اوقات فراغت در محیط‌های شهری اشاره کرد؛ آنچه در حوزه گردشگری انبوه (Mass Tourism) قرار می‌گیرد. تلاش دولت و شهرداری‌ها در این باره عمدتا بر ساماندهی فضاهای طبیعی موجود و احداث جاذبه‌های انسان ساخت متمرکز می‌شود. وقتی که اعتبار مالی کافی برای سرمایه‌گذاری در جاذبه‌های انسان ساخت وجود ندارد، قاعدتا باید بیشترین توجه در این باره روی ساماندهی و بهره‌برداری از محیط طبیعی متمرکز شود، مضاف بر اینکه در شهری مثل تهران این محیط از ظرفیت کم‌نظیر و بسیار قابل توجهی برای توسعه اکوتوریسم برخوردار باشد.

اما توجه کنیم که سازمان محیط زیست یکسره در مناطق حفاظت شده پیرامون تهران مثل لار، سرخه‌حصار، خجیر، ورجین و... را بسته است، هیچ برنامه‌ مدونی برای بهره‌‌برداری متمرکز توریستی از دامنه‌های البرز(آنچه تحت عنوان محدوده کوهسار حتی در طرح جامع تهران منحصرا برای آن کاربری توریستی تعریف شده‌است) وجود ندارد و نیز وزارت نیرو مجوز سرمایه‌گذاری در حریم سدهای لتیان، لار، طالقان، ماملو و.. را نمی‌دهد و هیچ‌کس هم تا حالا نتوانسته سازمان‌های مرتبط (علاوه بر نهادهای پیش گفته، ارگان‌هایی مثل نیروی انتظامی، شهرداری و از همه مهم‌تر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری) را دور هم جمع کند و به آنها بگوید، خوب، تکلیف این همه افسردگی دامنگیر توی شهر و این‌همه زیان‌های اجتماعی ناشی از گذران ناسالم اوقات فراغت توسط جوانان را چه کسی باید حل کند؟

دیگر بار تاکید می‌شود شهری مثل تهران برای ساماندهی اوقات فراغت نه تنها امکانات کم ندارد، بلکه جاذبه‌های پیرامون آن می‌تواند سالانه حتی پذیرای ده‌ها هزار گردشگر خارجی باشد. اما مشکل در این است که مردم از سفر فقط جاده‌های پرازدحام نوروز در مسیر‌ها و مقاصد تکراری را می‌شناسند. متولیان عرصه‌های طبیعی کاهلانه ترجیح می‌دهند در این باره سری را که درد نمی‌کند دستمال نبندند و از همه بدتر اینکه در ایران اساسا اوقات فراغت متولی ندارد.