همشهری- سیاوش فلاحپور: عربستان سعودی همواره بهعنوان مهمترین کشور عربی صاحب نفوذ در امور داخلی لبنان شناخته شده است. این کشور در کنار آمریکا و ایران، یکی از ۳ ضلع اصلی تأثیرگذار در تمام تحولات لبنان، از زمان انعقاد توافق طائف در اواخر دهه ۸۰ میلادی به شمار میرود؛ توافقی که نظام سیاسی فعلی لبنان بر پایه آن بنا شده است. ارتباط عمیق با بدنه سیاسی-مذهبی اهل سنت در لبنان (بهویژه خانوادههای سرشناس نظیر خاندان حریری)، منابع مالی هنگفت و البته توانایی ائتلافسازی منطقهای، مهمترین ابزارهایی هستند که ریاض را به مهمترین بازیگر عربی در تحولات داخلی لبنان تبدیل کرده است، اما تحولات سالهای اخیر و تغییر بسیاری از معادلات منطقهای پیشین باعث شده پای برخی دیگر از کشورهای عربی نیز بهطور مستقل برای نقش آفرینی در میدان لبنان باز شود؛ کشورهایی که در گذشته بهعنوان بخشی از ائتلاف منطقهای سعودی شناخته شده و خارج از چارچوب سیاستهای کلی این کشور، کنشگری مستقلی نداشتند؛ ازجمله این کشورها میتوان به مصر اشاره کرد؛ قدرتی عربی که پس از بحرانهای به جا مانده از انقلاب سال ۲۰۱۱ بار دیگر ثبات داخلی خود را باز یافته و بهدنبال تأثیرگذاری بر بخشی از پروندههای منطقهای، نظیر غزه، سوریه، لبنان و یا حتی یمن است.
اما نکته قابل توجه در این میان، وجود برخی تناقضهای اساسی بین سیاستهای ریاض و قاهره نسبت به پروندههایی نظیر لبنان است؛ برای مثال درحالیکه عربستان سعودی هرگونه همکاری و یا حتی ارتباط با حزبالله را بهعنوان خط قرمز خود در لبنان تعریف کرده، دولت مصر تلاش میکند از طریق تعامل با این حزب تنشهای موجود در لبنان و به تبع آن، شرق مدیترانه را کاهش دهد. در همین زمینه، روزنامه العربی الجدید با انتشار گزارشی از افزایش ارتباط سازمان اطلاعات مصر با حزبالله خبر داده است. در این گزارش به نقل از منابع آگاه ادعا شده مسئولان پرونده لبنان در سازمان اطلاعات مصر طی هفتههای اخیر تماسهای متعددی با شیخ نعیم قاسم، جانشین دبیرکل حزبالله داشتهاند. مسائل داخلی لبنان ازجمله بحران اقتصادی و پرونده تشکیل دولت، وضعیت میدانی سوریه و پرونده غزه از جمله مهمترین محورهای این مذاکرات عنوان شده است. العربی الجدید همچنین هفته گذشته از آغاز تماسهای مقدماتی میان ایران و مصر از طریق کانالهای اطلاعاتی خبر داده بود.
ریشههای افزایش نقش منطقهای مصر
بدون شک نمیتوان نفوذ منطقهای و افزایش کنشگریهای مصر را بهطور مستقل و فارغ از روابط این کشور با فرانسه تفسیر کرد. قاهره طی سالهای اخیر و مشخصا پس از کودتای سال ۲۰۱۴ به یکی از مهمترین متحدان پاریس در خاورمیانه و شمال آفریقا تبدیل شده است. اگر چه این اتحاد ابعاد سیاسی، اقتصادی و نظامی متعددی دارد، اما قبل از هر چیز براساس وجود یک دشمن مشترک، یعنی ترکیه تعریف میشود. رقابت بر سر منابع انرژی در شرق دریای مدیترانه و رویارویی با گروههای اسلام گرای سیاسی، مهمترین ریشههای این نبرد بهحساب میآید. در مقابل فرانسه نیز با مشروعیت بخشی به دولت کودتایی مصر در مجامع بینالمللی، اعطای کمکهای اقتصادی چشمگیر و فروش تسلیحات استراتژیک نظیر جنگندهها و ناوهای پیشرفته از این کشور حمایت میکند.
از سوی دیگر اما سیاستهای منطقهای مصر و تلاش این کشور برای دستیابی به موازنه قدرت در مقابل متحدان عربی نیز سهم عمدهای در افزایش نفوذ این کشور داشته است. روزنامه العربی الجدید با اشاره به مذاکرات مستقیم مصر با حزبالله و ایران مینویسد: قاهره علاوه بر تامین منافع قدرتهای غربی و مشخصا فرانسه، تمایل دارد با دست پرتری نسبت به گذشته در مقابل کشورهای عربی خلیجفارس نقش آفرینی کند؛ کشورهایی که بهدلیل حمایت از کودتای سال ۲۰۱۴ و اعطای کمکهای مالی چشمگیر، دولت ژنرال سیسی را در پروندههای متعددی از جمله جزایر تیران و صنافیر و یا معامله قرن تحت فشار گذاشتهاند. تلاشهایی که در جهت میانجیگری بین ایران-حزبالله با کشورهای عربی انجام میشود، همگی با هدف تقویت موقعیت مصر مقابل کشورهای عربی است که به استثنای منابع مالی قابل توجه، ابزار دیگری برای رقابتهای منطقهای در اختیار ندارند، صورت می گیرد.