ترجمه‌ی سارا منصوری: ما اهالی خاورمیانه همیشه از غول چراغ‌جادوی علاءالدین شنیده و خوانده بودیم؛ غولی که اگر چندبار دستتان را روی چراغ‌ جادویی‌اش بمالید، بیرون می‌آید و موظف است سه آرزوی شما را برآورده کند.

اما «کریس اپل‌هانس»، نویسنده و کارگردان انیمیشن سینمایی «اژدهای آرزوها»، داستان تازه‌ای را روایت می‌کند؛ داستان یک اژدهای صورتی، پرحرف و خودخواه که در عین‌حال بامزه است که از دل یک قوری سبز ‌باستانی بیرون می‌آید تا سه آرزوی ارباب خود را برآورده کند. اپل‌هانس می‌گوید همه‌چیز از یک دوستی شروع شد؛ دوستی با «مایکل»، پسرخاله‌ی دوستش در چین که از همه‌جهت شبیه خودش بوده و شبیه دو روح در دو بدن بوده‌اند.
اپل‌هانس سال‌هاست در حوزه‌ی انیمیشن فعالیت می‌کند اما اژدهای آرزوها نخستین انیمیشن سینمایی او در مقام کارگردان است. او درباره‌ی ساخت این اثر می‌گوید: «وقتی بیش‌تر با مایکل آشنا شدم و داستان زندگی‌اش را شنیدم به او گفتم رفیق! زندگی تو مثل داستان‌های چارلز دیکنز است؛ مثل داستان‌های پریان، علاءالدین و سرزمین‌های جادویی.»
او می‌گوید در پاسخ از مایکل شنیده که چینی‌ها معتقدند علاءالدین در اصل افسانه‌ای قدیمی و چینی است و همین موضوع سرآغاز نگارش و ساخت انیمیشن اژدهای آرزوها شده است.
به این ترتیب اپل‌هانس در این انیمیشن، داستان علاءالدین را از خاورمیانه به آسیای دور و شهر شانگهای برده و با استفاده از افسانه‌های چینی، نمادها و اسطوره‌های تاریخی این کشور، داستانی مدرن و امروزی را برای انیمیشن خود خلق کرده  است.
این انیمیشن جذاب، محصول سال ۲۰۲۱ کمپانی‌های نتفلیکس و سونی است و اکران جهانی آن از ۲۰تیرماه آغاز شده و به‌خاطر استقبال بالای مخاطبان این انیمیشن در همین مدت کوتاه از همین حالا قرار است اپل‌هانسقسمت دوم آن را نیز بنویسد و کارگردانی کند.
این‌روزها سایت‌های «فیلیمو» و «نماوا» در ایران هم، نسخه‌ی دوبله‌ی این انیمیشن خنده‌دار و تماشایی را در اختیار کاربران خود گذاشته‌اند. به همین مناسبت برای شهرفرنگ این شماره، گفت‌وگویی را با کریس اپل‌هانس آماده کرده‌ایم تا بیش‌تر با ماجراهای این اژدهای بازیگوش و این انیمیشن متفاوت، خنده‌دار و جذاب آشنا شویم.
جایی خواندم سفری به چین داشته‌اید که الهام‌بخش ساخت این انیمیشن بوده. در آن سفر، چه اتفاقی برایتان افتاد و ذهنتان را درگیر کرد که سرانجامش شد اژدهای آرزوها؟
موافقم که برای کارگردانی مثل من که کودکی‌اش را در ناکجاآبادی در آیداهو سپری کرده، انیمیشن نامتعارفی است! اما من این شانس را داشتم که در کالج دوست خوبی پیدا کنم و همه‌چیز از این دوستی شروع شد. او مرا به چین برد؛ سرزمینی که او دوران کودکی‌اش را در آن‌جا گذرانده بود. در چین با پسرخاله‌ی او، «مایکل» آشنا شدم. انگار او خود من بود! انگار هردو یک نفر بودیم که در دو سر دنیا متولد و بزرگ شده بودیم. آن‌زمان ۲۴ساله بودم. دوستی ما از آن‌موقع شروع شد و من چندبار دیگر هم به چین سفر کردم. ما درباره‌ی زندگی مایکل و مشکلات و چالش‌هایی که پشت سر گذاشته بود، خیلی حرف می‌زدیم. یک‌بار به او گفتم: «رفیق! زندگی تو مثل داستان‌های چارلز دیکنز است؛ مثل داستان‌های پریان، علاءالدین و سرزمین‌های جادویی.» چون تمام نمادهای این داستان‌ها مثل خانواده، اختلاف طبقاتی در جامعه و مفهوم موفقیت در چین وجود دارد. داشتم درباره‌ی این‌چیزها با او حرف می‌زدم که گفت: «می‌دانی، علاءالدین در اصل متعلق به چین است‌ و یک داستان خیلی خیلی قدیمی چینی است!» به محض این‌که او این را گفت، چراغی در ذهنم روشن شد. با خودم فکر کردم چه می‌شود اگر انیمیشنی از آن‌چه برای من در این سفر اتفاق افتاده بسازم؟ داستان‌ سفر به چین و آشنایی با یک دوست خوب. به خودم گفتم باید درباره‌ی این کشور و فرهنگش بیش‌تر بدانم. در حقیقت این انیمیشن را برای دوست عزیزم ساختم‌. می‌دانستم که او نمی‌توانست برای اکران آن به کشور من بیاید. با خودم فکر کردم در اکران اژدهای آرزوها در چین حتماً آن را خواهد دید. همین هم شد. ای‌میلی از او به دستم رسید، با این مضمون: «رفتم و اژدهای آرزوها را دیدم. تمامش را به‌دقت تماشا کردم. فردایش دوباره رفتم، و دوباره اثر تو را دیدم و باز چیزهای بیش‌تری در آن کشف کردم و دوباره روز بعدش به تماشای آن رفتم و این روند تا ۱۳روز ادامه داشت. هربار که روی صندلی سینما نشستم و اژدهای آرزوها را دیدم، کمی گریستم چون فهمیدم دوستی ما چیز بسیار ارزشمندی‌ است‌.» این ماجرای ساخت اژدهای آرزوها بود. قبول دارم که کمی عجیب و غریب است، اما انگار چرخه‌ای بود که انتهایش به این انیمیشن ‌رسید.  

یکی از تهیه‌کنندگان اژدهای آرزوها، «جکی چان» است که در نسخه‌ی زبان چینی آن هم به‌جای شخصیت «لانگ»  صحبت کرده. چه‌طور شخصی مثل او درگیر این پروژه شد؟
اوه‌... او فوق‌العاده بود. حضور او در این انیمیشن فقط موفقیتی برای نسخه‌ی چینی اژدهای آرزوها نیست، بلکه در طول کل پروژه بسیار تأثیرگذار بود. او شخصیت بی‌نظیری دارد. همه دوست دارند با او همکاری کنند و او در فیلمشان حضور داشته باشد. ما با او یک جلسه‌ی ۲۵دقیقه‌ای داشتیم. در این زمان کم، از کارهایی که کرده بودیم گفتیم و بیش‌تر از این اثر حرف زدیم. پس از صحبت ما، سکوتی در جلسه حاکم شد. بعد رو به ما گفت: «شما بچه‌ها می‌خواهید یک انیمیشن خوب بسازید! ساختن یک انیمیشن خوب واقعاً سخت است‌. اما اگر واقعاً می‌خواهید اثر خوبی بسازید، این همان‌چیزی است که من هم دنبال آن هستم.» او در جریان نوشتن فیلم‌نامه و کارهای دیگر قرار گرفت و متوجه شد که دنبال یک کار سطحی و صرفاً سرگرم‌کننده نیستیم. او کسی است که کار فیلم‌سازی را در دهه‌ی هشتاد در هنگ‌کنگ شروع کرد. زمانی که هیچ پولی در آن نبود. او عاشق فیلم‌سازی است و آن‌قدر فیلم ساخته که بداند، ساختن فیلم خوب چه‌قدر سخت است. او پدر معنوی ما شد. نمی‌خواست صرفاً در این پروژه حضور داشته باشد، بلکه دیگران را هم متقاعد به سرمایه‌گذاری کرد. ما بسیار خوش‌بخت بودیم که چنین پشتیبانی داشتیم.
این اولین پروژه‌ی شما در چین بود. در طول پروژه با چالش‌ پیش‌بینی نشده یا جالبی روبه‌رو شدید؟
خب، من از جایی آمده بودم که استودیوهای بزرگی مثل «دریم‌وُرکز» و «دیزنی» دارد و آثار خیره‌کننده‌ای با بودجه‌های صد میلیون دلاری ساخته می‌شود. فکر کردم من هم باید به لحاظ کیفی،  انیمیشنی در همان اندازه بسازم، اما با یک سوم بودجه! این چالشی بود که برای خودم درست کرده بودم و البته از روی بی‌تجربگی بود! چالش بعدی حفظ تعادل فرهنگی در اژدهای‌ آرزوها بود. نمی‌خواستم اژدهای آرزوها فقط برای بازار سینمای چین باشد؛ هدفم این بود که تصویری از جامعه‌ی مدرن و امروزی چین را به مخاطب غربی نشان دهم.
کار کردن با گروه چینی عالی‌تر از حد تصورم بود. به‌نظرم صنعت فیلم‌سازی دیگر به این سمت و سو حرکت کرده که مرزهای فرهنگی را پشت‌ سر بگذارد و به یک زبان جهانی در هنر دست پیدا کند. با هنرمندانی در چین کار کردم که متولد دهه‌ی ۹۰ میلادی بودند. بسیار جوان، پرتلاش، باهوش و با ایده‌های ناب. انگار که همه می‌خواستیم داستانی را برای مخاطب بازگو کنیم‌. خوشحالم که از ساخت فیلم با بودجه‌ی هنگفت در غرب صرف‌نظر کردم و در عوض سه سال در چین، زندگی و کار کردم و نتیجه‌اش شد اژدهای آرزوها.
 اژدهای آرزوها، پیام بزرگی درباره‌ی خانواده و ارزش‌های والای انسانی دارد که همه آرزوی داشتن آن‌ها را داریم. اگرچه داستان آن در چین می‌گذرد، اما آن را داستانی جهانی و قابل احترام می‌دانم. مهم نیست ما از چه فرهنگی هستیم یا کجا زندگی می‌کنیم، مهم ارزش‌های انسانی‌ است که این‌روزها همه در جست‌وجوی آن هستند.
خب شما خیلی بهتر از چیزی که من می‌توانستم، توضیح دادید. خیلی خوشحالم که از اژدهای آرزوها چنین برداشتی داشته‌اید. من با الهام از یک دوستی، از زندگی انسانی که فرسنگ‌ها از من فاصله داشت، اژدهای آرزوها را ساختم. او باعث شد من هرروز به زندگی‌ام فکر کنم؛ به فرصت‌هایم، ارزش‌هایم و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنم. فکر کردم این دوستی،  مرا به تفکر وا داشته، به من فرصت تغییر داده، پس چرا برای دیگران چنین دستاوردی نداشته باشد؟
داستان اژدهای آرزوها در چین اتفاق می‌افتد؛ کشوری که در اخبار، از یک‌پارچگی آن بسیار شنیده‌ایم. اما من از کشوری می‌گویم که به‌معنای واقعی کلمه یک میلیارد انسان آن را تشکیل می‌دهند. انسان‌هایی که مثل من در تلاش‌اند از معنای زندگی سر دربیاورند. احساس سردرگمی، احساس نیاز به ارتباط با دیگران و احساس محبت، چیزی است که بین۹۹/۹۹درصد انسان‌های کره‌ی زمین مشترک است.