به گزارش همشهری آنلاین، در سریال ۹ غریبه کامل، ترکیبی از مناظر مسحورکننده در برابر دیدگان تماشاگر است. مکانی خلوت، بعد جادهای فرعی در جنگل، سرسبزی، اقامتگاهی زیبا، اسموتیهای رنگارنگ و البته مرشدی به سبک گوروها (آموزگاران دینی بودیستها و هندوها) به نام «ماشا» و با بازی نیکول کیدمن.
این سریال بر اساس کتاب پرفروش لیان موریارتی با همین نام و توسط تیم دروغهای کوچک بزرگ (Big Little Lies) ساخته شده است. این سریال سال گذشته در طول پاندمی کووید ۱۹ اما در منطقهای عاری از این بیماری، در خلیج بایرون استرالیا فیلمبرداری شد.
برای کسانی که به دلیل همهگیری کرونا، از سفر محرومند و در خانههای خود نشستهاند، ایده نمایش اقامتگاهی مجلل در دل طبیعت جذابیتی بیرحمانه دارد. البته که ۹ نفری که قرار است در این اقامتگاه سلامتی خود را بازیابند، به زودی درمییابند که با یک برنامه تفریحی معمولی مواجه نیستند. ۹ مهمان این اقامتگاه، از طرف ماشا انتخاب شدهاند. یک زوج ثروتمند که مدتهاست رابطه خوبی ندارند، مردی که به تازگی شریک زندگیش را ترک کرده و با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند، زنی نویسنده که به تازگی در یک ماجرای عاطفی رودست خورده است و البته نمیتواند ناشرش را برای انتشار تازهترین رمانش قانع کند و فکر میکند دیگر نمیتواند چیزی بنویسد، یک قهرمان سابق ورزشی که بعد از یک آسیب فیزیکی از ورزش حرفهای کناره گرفته و به داروهای تسکیندهنده درد معتاد است، زنی که شوهرش به او خیانت کرده و بچههایش با نامادریشان رابطه خوبی دارند و یک خانواده سهنفره (پدر، مادر و دختر) که بعد از خودکشی پسرشان دچار فروپاشی شدهاند.
ماشا به همراه درمانگرانش، این مکان آرام در دل طبیعت را اداره میکند و به مهمانانش میگوید بعد از اقامت درمانی ده روزهشان در این مکان به آدمهایی دیگر تبدیل میشوند. و البته به آنها توضیح میدهد که مسیر آنها دردناک و پر از رنج خواهد بود. یکی از جذابیتهای اصلی هر ریتریت و دوره درمانی، مرشد و مربی آن است. مربی آنچه که شرکتکنندگان نیاز دارند به آنها میدهد تا بتوانند از نقصها و مقاومتهای خود عبور کنند. اما نکته مهم در چنین برنامههایی این است که مربی یا مرشد میتواند حقیقتا نابغهای به تمام معنا باشد یا شارلاتانی ترسناک. در این بین، اعتماد همه چیز است.
کیدمن در این سریال، با اعتماد به نفسی عمیق ظاهر میشود و این اعتماد به نفس در کلام و نگاه نافذش نیز به خوبی پیدا است. او گورو است، گورویی به نام ماشا (با اصالت روسی) که لباسهای روشن میپوشد، موهایی درخشان دارد، لاغر است و ظاهری معنوی دارد. عرفان ماشا، بعد از تجربهای نزدیک به مرگ برای او آغاز میشود. او در زندگی پیشین، مدیر بود و سخت کار میکرد. ماشا بعد از آن تجربه، زندگی قدیمی را پشت سر میگذارد و این مرکز را تاسیس میکند.
مهمانها نه تنها در این اقامت ده روزه باید با دردناکترین زخمها و رازهای خود روبهرو شوند، بلکه باید مقاومتهای خود برای میل به ماندن در وضعیت دردناکشان را هم بشکنند. آنها در گورهایی که در جنگل برای خود کندهاند میخوابند و حرفهای ماشا را میشنوند، از همه وابستگیها از جمله تلفنهای همراه و نوشیدنیهای الکلیشان محروم میشوند، باید برای غذا اسموتیهای رنگارنگی را بخورند که کارکنان اقامتگاه برایشان تدارک دیدهاند، باید روزه بگیرند و حتی در دل طبیعت به سبک «پادشاه مگسها» خودشان غذایشان را تهیه کنند.
گرچه عنصر تعلیق در این سریال اهمیت زیادی دارد و رازهای زیادی حول شخصیت ماشا میچرخد (از جمله اینکه او حقیقتا کیست، یا چه کسی برایش پیامهای تهدیدآمیز میفرستد)، اما سفر انسانی غریبهها برای بازیافتن سلامتی است که بخش جذاب اصلی ماجرا است. هرچند در این سریال همه چیز به شکلی خارقالعاده نمایش داده میشود (آیا مهمانان تحت تاثیر داروی خاصی هستند؟) و جنبههای داستانی آن را هم باید در نظر گرفت، اما بسیاری موارد در آن بر اساس چیزی است که واقعا در دورههای بازیابی سلامتی اتفاق میافتد.
گرچه در آغاز سریال، شخصیتهای یکییکی در قالبهایی کلیشهای ارائه میشوند، اما در ادامه کمکم عمیقتر میشوند و همدلی مخاطب را برمیانگیزند.
این سریال ۸ قسمتی محصول تازهای از شبکه هولو (Hulu) است.