او در طول اینسالها بیش از ۱۵۰ عنوان کتاب برای کودکان و نوجوانان ترجمه کرده که بسیاری از آنها جوایز مهم ادبی را کسب کردهاند؛ از جمله نشان طلایی لاکپشت پرنده، کتاب برگزیدهی سال ۱۳۹۷ در شورای کتاب کودک، بهترین کتاب طنز در جشنوارهی ملی انتخاب کتاب سال ۱۳۹۰، جایزهی کتاب مهر و لوح افتخار «آیبیبیوای» (IBBY) در سال ۲۰۱۴ میلادی.
اگر همین الآن بلند شوید و نگاهی به کتابخانهتان بیندازید، حتماً چند کتاب از او در قفسههایتان هست که با آنها خاطرات بسیاری دارید.
امروز هشتم مهرماه یا ۳۰سپتامبر، روز جهانی ترجمه و مترجم است و مناسبت خوبی است که به سراغ این مترجم باتجربه و کاردرست کشورمان برویم و در صفحهی کافهدوچرخهی این هفته پای صحبتهای او بنشینیم.
چه چیزی باعث شد به دنیای ترجمه قدم بگذارید؟
علاقهی شخصی مرا بهطرف ادبیات کشاند. اینطور بگویم که از بچگی هروقت با کتاب روبهرو میشدم، ذوق میکردم.
زمانی که در دانشگاه، زبان و ادبیات انگلیسی میخواندم، کموبیش با ادبیات کودک و نوجوان آشنا شدم. چندسال بعد، زمانی که در یک دبستان و همینطور در دانشگاه درس میدادم، کتابی به دستم رسید که در یک نگاه عاشقش شدم؛ اسم کتاب «درخت بخشنده» بود. این درخت دست مرا گرفت و به باغ ادبیات کودک و نوجوان برد. همین دیگر!
شما هم در زمینهی تألیف و هم ترجمه فعالیت داشتهاید. ضمن اینکه هم برای بزرگسالان و هم کودکان و نوجوانان آثاری منتشر کردهاید. فکر میکنید کدامیک از این کتابها را بیشتر دوست دارید؟
هرچه پا به سن میگذارم، بچهتر میشوم. هرروز چیزهای تازهای در ادبیات کودک کشف میکنم. کتابهای خوب کودکان چه نظم باشد و چه نثر، برای من ترانه است، پرنده است، قند و عسل است.
به نظر شما چرا ترجمهی آثار ادبی مهم است؟
ادبیات و همینطور ترجمهی ادبی به ما چشمهایی اضافه میدهد تا هم دنیای خود را بهتر و طور دیگر ببینیم و هم دنیاهای دیگر را؛ مثل دو فیلم با یک بلیت!
در انتخاب یک کتاب برای ترجمه چه نکاتی را در نظر میگیرید؟
اولین نکته برای انتخاب کتاب این است که کتاب به دهان خودم مزه کند. باغبانی هستم که تا میوهی درختی را نچشم، تکثیرش نمیکنم و برای دیگران نمیفرستم.
با این تعریف هم موافقم که یک کتاب کودک واقعاً ادبی، کتابی است برای همه. چند روز قبل که نشرافق کتاب «بیش از اینها باشد» [در دست انتشار] را در صفحهی اینستاگرامش معرفی کرد، شخصی نظری گذاشت که تا دلتان بخواهد حالم را خوش کرد. او نوشته بود: «هرکتابی که اسم فلانی روی جلدش باشد، غم و غصه را از دل آدم میبرد.» این یکی از بهترین تعریفهایی است که تا به حال شنیدهام. امیدوارم واقعاً اینطور باشد.
به نوجوانهایی که به مترجمی علاقه دارند، چه پیشنهادی میدهید؟
بهترین کتابهای ترجمه و تألیف را بخوانید. به زبان، بیان و حرفهای آنها فکر کنید. در هردو زبان مبدأ و مقصد غوطه بخورید و شنا کنید. کلمات را دوست داشته باشید، با آنها بازی کنید و به آنها احترام بگذارید.
ناخنکــ کتاب
یک بند کاریکاتور میکشم؛ کاریکاتور پدر و مادرم، خواهر و مادربزرگم، بهترین دوستم «راودی» و هرکسی که توی قرارگاه هست.
میکشم چون کلمات خیلی بوقلمون صفتاند. میکشم چون کلمات خیلی خیلی محدودند. اگر به انگلیسی یا اسپانیایی یا چینی یا هر زبان دیگری حرف بزنید و بنویسید، فقط درصد معینی از آدمها منظورتان را میفهمند اما وقتی تصویری میکشید همه میتوانند منظورتان را بفهمند.
اگر کاریکاتور گلی را بکشم، هر مرد و زن و کودکی توی دنیا نگاهش کند، میگوید: «این گله.» پس تصویر میکشم چون میخواهم با مردم دنیا حرف بزنم و میخواهم مردم دنیا به حرفم توجه کنند. وقتی قلم توی دستم است، احساس میکنم آدم مهمی هستم. احساس میکنم وقتی بزرگ شدم شاید آدم بزرگی بشوم. مثلاً یک هنرمند مشهور، شاید هم یک هنرمند ثروتمند. برای من این تنها راه ثروتمند شدن و مشهور شدن است.
بخشی از کتاب
خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پارهوقت
نویسنده: شرمن الکسی
مترجم: رضی هیرمندی
ناشر: نشرافق
تلفن: ۶۶۴۱۳۳۶۷
قیمت: ۵۵هزار تومان