به گزارش همشهری آنلاین، «صبح... رخت پوشیده، آمدیم بیرون توی باغ گردش کردم. رفتم سر در الماس شمسالعماره. آنجا هم یک قدری نشسته، کوچه را تماشا کردیم. آمدیم پایین.... شام... رفتیم... شمسالعماره. آنجا هم قدری نشسته مردم را که میآمدند، میرفتند، تماشا کردیم، بعد برخاسته، رفتیم اندرون». این بخشی از روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه است که در تاریخ یکشنبه نهم محرم ۱۳۰۶ ق نوشته شد.
رفت و آمد ایرانیان به فرنگستان و تماشای کارتپستالها و عکسهای آن دیار در شهرفرنگ، ناصرالدین شاه را برانگیخت تا بنایی به سبک عمارات اروپایی بسازد. تا پیش از ساخت شمسالعماره و سردر الماس آن، شاه بدون گشتوگذار در شهر، فقط از گزارشهای جاسوسان، مفتشان، پیشخدمتان، فراشان و دهن این و آن، از اوضاع و احوال مردم و خیابانهای اطراف کاخ گلستان و ارگ سلطنتی باخبر میشد. اما با ساخت بنای مرتفع و پنج طبقه شمسالعماره که در واقع اولین برج تهران و بلندترین بنایی بود که تا آن زمان ساخته شده بود و به همین خاطر به ساختمان خورشید یا خورشید ساختمانها مشهور شد، ناصرالدین شاه هر روز چند ساعتی از وقت خود را از آن بالا یا از سردر الماس که کمی پایینتر ساخته شده بود، به تماشای شهر و زندگی روزانه مردم میگذراند.
ساخت بنا مقارن با ساخت تکیه دولت به مدیریت دوستعلیخان معیرالممالک و معماری استاد علی محمد کاشی در ضلع شرقی کاخ گلستان و برِ خیابان شمسالعماره که بعدها به ناصریه و ناصرخسرو تغییر نام داد، از ۱۲۸۲ هجری قمری آغاز شد و دو سال به طول انجامید. عمارت در سال ۲۱ از جلوس ناصرالدین شاه به دست او افتتاح شد و بسیاری از بزرگان و مدیران شهری آن روزگار به خاطر اجرای این طرح عظیم به معیرالممالک حسادت میکردند.
شرق ساختمان رو به کوچه و میدان مروی بود که در آن زمان حوض و فواره و باغچه بزرگی داشت و آدم حسابیهای طهران در آن محله ساکن بودند؛ «رفتیم سر در الماس شمسالعماره، حوض میدان جلو را آب انداخته بودند. دکاکین اطراف را مردم نشستهاند. خیلی خوب و با صفا شده بود (سهشنبه سیم شهر صفر)». نظارت مستقیم ناصرالدین شاه بر شهر - ولو به شکل سنتی و ابتدایی- از نخستین نمونههای مدیریت شهری و نظارت نزدیک بر اوضاع و احوال مردم در تاریخ معاصر ایران است؛ «عصری سر در شمسالعماره بودیم. دو دسته موزیکانچی در میدان جلو موزیک میزدند. مردم زیادی جمع بودند. خیلی تماشا داشت حالت اینها، مردم و غیره. یک قوچ چهار شاخ آقا محمد سرایدار آورده بود. خیلی عجیب بود. (۳ ربیعالاول)» چون خیابان و محله روبهروی شمسالعماره در منظر دید شاه قرار داشت، بسیار زود توسعه یافت و آبادتر شد و بسیاری از اصناف مثل داروفروشها و صنف دوربین عکاسی که هنوز در این محله بازارشان گرم است در آن زمان آغاز به کار کردهاند.
اعتمادالسلطنه ده سال پس از افتتاح بنا در روزنامه ایران مینویسد: «... دیگر کوچه و خیابان شمسالعماره است که بهترین کوچههای تهران میباشد. این کوچه یک دروازه از آخر باغ و عمارت بادگیر و شمسالعماره دارد که شاه اغلب از این در سوار شده به تفرج میروند. طول این کوچه ۱۵۰۰ ذرع میشود و عرضش ۲۰ الی ۳۰ ذرع است. طرفین کوچه درختهای میوهدار، چنار و غیره کاشتهاند، وسط کوچه محل عبور کالسکه و سوار و جنبین محل عبور پیاده است. چراغهای چودنی در طرفین نصب است که همه شب روشن میباشد و صبح و عصر محل گردشگاه عامه است، از هر طبقه مردم در آنجا الی سه ساعت از شب رفته مشغول گردش هستند. طرف راست کوچه، دکاکین و خانههای مردم و طرف چپ دیوار قلعه ارگ است و در آخر منتهی میشود به سردر و درب مدرسه مبارکه دارالفنون، تحتانی این عمارت دواخانهیی است مشتمل بر هر قسم و هر جور دواهای ایرانی و فرنگی و دواسازیهای معتبر در اینجا حاضر هستند. مرتبه فوقانی آن لابراتوار و عکاسخانه عامه است که هر کس بخواهد عکس خود را بیندازد میرود آنجا و عکاسان ایرانی در کمال مهارت مشغول کار میشوند. همه روزه جمعیتی از عموم مردم برای تحصیل دواها، ادویهجات و انداختن عکس به این مکان میآیند و...».
شاه در روز، گاه بارها به شمسالعماره سر میزد، سفرای خارجی را آنجا به حضور میپذیرفت، نماز میخواند، ناهار میخورد، از این اتاق به آن اتاق میرفت و از چهار سوی عمارت، چهار طرف شهر را میپایید که این کار گاهی هم با تلسکوپ و دوربین انجام میشد. به قول اعتمادالسلطنه؛ «گروهی از بزرگان این مملکت دوربینهای بزرگ طلسکوب دارند و جبال و بحار و براری بسیاری... را به رای العین مینگرند».
طراحی عمومی ساختمان با دو برج قرینه در دو طرف برج ساعت، از معماری اروپایی الهام گرفته شده اما کاشیکاریها، آینهکاریها، حجاریها، پنجرهها، ارسیها و معماری اندرون و اتاقهای تو در تو ایرانی است؛ «... امینالسلطان هم پیدا شد. باهم رفتیم اتاق شمسالعماره ناهار ما حاضر نبود. رفتیم اتاق کوچک. قدری با امینالسلطان حرف زدیم و بعد ناهار ما حاضر شد (۶ صفر)».
ساعت بالای شمسالعماره که صدای آن تا چهار فرسخی شنیده میشد و آن زمان که همه در خانه ساعت نداشتند، با صدای زنگ آن از اوقات روز با خبر میشدند از قدیمیترین ساعتهای تهران بود. طهرانیها داستانهای عجیبوغریبی درباره شمسالعماره میگفتند؛ مثلا گویا در پایان کار محمدعلیشاه، روزی کلاغها به بیرق کلاهفرنگی ساعت شمسالعماره حملهور میشوند و با منقارشان آن را ریزریز میکنند. دو روز بعد محمدعلیشاه برای همیشه فرار میکند. یا اینکه دو جغد نر و ماده در اتاق ساعت لانه داشتند و هر بار که ظاهر میشدند سلطنت تغییر میکرد که ظاهرا در موقع کشته شدن ناصرالدینشاه، جغدها سه روز بیرون آمده بودند که در روز سوم شاه تیر میخورد. گویا این دو جغد در شهریور ۱۳۲۰ و ماجرای حمله متفقین به ایران هم بیرون آمده بودند. اما در دوره پهلوی هم شمسالعماره بارها به عنوان دفترکار وزرا و مقامات کشوری استفاده میشد.
سازمان میراث فرهنگی در اقدامی عجیب در مرمتهایی که برای افتتاح بخشهایی از مجموعه کاخ گلستان در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۷۸ انجام شد، پلههای جلوی عمارت شمسالعماره را که ورودی اصلی عمارت بود و در تمام عکسهای قدیمی این بنا که از داخل باغ کاخ گرفته شده، پیداست، خراب کرد و آنچنان جلویش را با سنگ و کاشیکاری بستند که انگار نه انگار که از اول پلهای در کار بوده است.
منبع: سرزمین من؛ شماره ۲۹ - سال ۸۸