به گزارش همشهری آنلاین، «اول خیال کردم که این بنای زیبا یک قصر سلطنتی است ولی بعد معلوم شد که مهمانخانهای برای مهمانان دولت است.» این وصف جهانگرد بلژیکی، ارنست ارسل درباره مهمانخانه قزوین است که شبهنگام وارد آن شده بود و تحتتاثیر چراغانی و نورپردازی قجری قرار گرفته بود.
در زمان قاجار که ایرانیان از راه مرزهای آبی و خاکی به اروپا رفت و آمد میکردند مهمترین جادههای کشور دو مسیری بود که از انزلی و رشت و هم از تبریز به قزوین و تهران میرسید. قزوین هم آخرین منزلگاه مهمانان فرنگی پایتخت بود و هم راه عبور شاه به فرنگستان. از این رو شاه قاجار تصمیم به ساخت مهمانخانهای مجهز و به روز با اسباب فرنگی میگیرد. این بنا در ۱۲۹۶ ق به دستور دربار و در ادامه احداث و تجهیز راه شوسه تهران آغاز شد و پیش از پایان ۱۲۹۷ ق به مدیریت آقاباقر سعدالسلطنه به پایان رسید.
شاعر بنام، ناجی قزوینی در این باره میسراید: ناصرالدین خدیو کشور گیر/ آسمان تخت و آفتاب کلاه.../ داد انجام این بنا که رسید/ ارتفاعش به سقف خانه ماه/ گفت ناجی بدیهه تاریخش/ بیست مهمان ز ناصرالدینشاه.
مهمانخانه فقط یک بنای تک و تنها نبود و همراه آن، مجموعهای رفاهی متشکل از بناهایی چون درشکهخانه، چاپارخانه، تلگرافخانه، پاسدارخانه و فراشخانه که یکی از مجموعههای بزرگ دولتی و شهری آن روزگار را تشکیل میداد، ساخته شد. مهمانخانه از شرق به دروازه تهران و از شمال به محله خیابان (خیابان سپه)، عالیقاپو، مسجد جامع و بازارچه متصل بود. ساختمان مهمانخانه بهصورت کوشکی دو طبقه به همراه سردابی در طبقه زیرین در میان حیاطی مزین به باغچه، حوض و جوی آب ساخته شد.
جهانگرد مشهور، کلود آنه مینویسد: «باغ چاپارخانه طراوت خاصی داشت. هوای لطیف صبحگاهی جان میبخشید و آسمان مطابق معمول صاف و بیابر بود و نسیم خنکی به ملایمت، چنارهای کهنسال و تبریزیهای قوی هیکل دو طرف خیابان را میلرزاند». از چهار جهت ساختمان پلههایی سنگی برای ورود به ایوان در نظر گرفته شده بود. ۳۰ دهانه رواق طبقه اول با کاشیهای هفترنگ تزئین شده بود. طبقه اول مشتمل بر ده اتاق، قهوهخانه و آشپزخانه بوده و در طبقه بالا هشت اتاق، در اطراف تالاری وسیع وجود داشت. تالار که باشکوهترین قسمت بنا بود به وسیله ارسیهای رنگی و بزرگ تزیین شده و مشرف به مهتابی سرتاسری طبقه دوم بود. در این بخش مراسم درباری و دولتی برگزار میشد که اعتمادالسلطنه در خاطرات خود از پذیرایی وزیر مختار ایتالیا و همسرش با اجرای برنامه موسیقی یاد میکند.
برای پنجرهها و ارسیهای طبقه دوم که فاقد رواق و سایبان بودند پردههایی منقوش در نظر گرفته شده بود تا علاوه بر کنترل دما و نور، نمای جذابتری به ساختمان بدهد. در مواقع جشن و شادباش چراغهای اشکوب دوم را روشن میکردند که شیشههای الوان به خصوص در تاریکی شب بسیار زیبا و درخشان به نظر میرسید. از دیگر تزئینات ساختمان، نشان دولتی ایران در پیشانی ساختمان بود که دو نقش ساعت روی کاشی در دو طرف، آن را میآراستند؛ ساعتهایی که عقربههایشان همیشه زمان ثابت و خاصی را نشان میدادند. در سالهای پایانی برای ورودی شمالی ساختمان، در دیگری در نظر گرفتند و بالای آن در هم نشان دولتی دیگری در ابعاد کوچکتر نقاشی کردند. سیستم گرمایی مهمانخانه در طبقات بالا بخاری دیواری بوده و در طبقات پایین از بخاری زغالی استفاده میکردند که چندان مناسب فصل سرما نبود؛ البته وجود آشپزخانه و قهوهخانه و هم عبور دودکشها از طبقه اول به گرم ماندن این طبقه کمک میکرد. اتاقهای مهمانخانه در آن زمان چیزی از همتاهای چند ستاره اروپایی خود کم نداشتند. دیوارهای سفیدرنگ، ارسیهای رنگرنگ، پردههای قلمکار، مبلمان شیک، سرویس مجهز به کفشهای راحتی گلدوزی شده برای مهمان، چندین مسواک، شانه سر و حتی قلم و دوات، امکاناتی بودند که مهمانخانه را باب طبع مسافران فرنگی میکردند تا آنجا که حسامالسلطنه میگوید: «حتی در فرنگستان هم با همه اسباب تزئین، کمتر مهمانخانهای با این طرز و آیین ساخته میشود».
آشپزخانه را یک آشپزفرنگی در کنار آشپز ایرانی اداره میکرد و صورت غذاها به سه زبان فرانسه، انگلیسی و فارسی در غذاخوری نصب بود. بصیرالملک شیبانی در ۱۳۰۱ مینویسد: «خرج چهار روز اقامت در مهمانخانه قزوین ۲۸ قران شد» که البته هزینه غذا و چایی جداگانه حساب میشد. سرانجام پس از تغییرات حکومت و مدیریت، دگرگونی راهها و احداث گراندهتل در نزدیکی مهمانخانه از اهمیت آن کاسته شد تا اینکه احتمالا در سال ۱۳۱۰ آن را خراب کردند تا محوطهای به نام سبزه میدان احداث کنند. سبزه میدان هم به دلیل کمآبی و بیتوجهی، برگ و گلی نیافت و جزئی از خیابان شد. ناگفته نماند که بخشهایی از سرداب به دلیل آجر چینی و پیریزی محکم، امروزه در زیر خیابان سپه مدفون است و جز این دیگر چیزی از مهمانخانه در کار نیست!.
منبع: همشهری ماه؛ سرزمین من، پاییز سال ۸۸