گربهای که همیشه روی دیوار حیاط آدمها را تماشا میکرد رفته. حدس میزنم توی زیرزمین، روی تکهای موکت دراز کشیده باشد.
دلم میخواهد بروم بیرون و در این هوای شگفتانگیز روحم را به دست باد بسپارم، اما مادرم میگوید مریض میشوم! من هم چارهای ندارم جز اینکه با قلمم به حیاط بروم! قلم را برمیدارم و به خودم میگویم: «بنویس ببینم چه میکنی.»
قلم را روی کاغذ میگذارم و تا جایی که میشود کلمات را از ذهنم بیرون و روی دفتر پرت میکنم. همیشه قلم بهترین رفیقم است. تمام رازهایم، درددلهایم، ناراحتی و شادیهایم را برایش میگویم. کاغذ هم دوست قلم است و مثل یک شنوندهی ساکت گوش میکند. خوشنودم که دوستانی به این خوبی دارم؛ دوستانی که همیشه در کنارم هستند.
فرشته ساسانیان اصل، ۱۳ ساله از تهران
عکس: بهاره شاهمرادی