از این منظر نوع دریافت مخاطب از اثر نوع کارکرد عناصر متفاوت میشود. موسیقی و نمایش به لحاظ کارکرد نشانهشناسی و نمادپردازی از اجرا تا انتقال مفهوم، دارای تفاوتهای بارزی هستند که برای القای مفاهیم به مخاطب آنطور که مدنظر خالقان اجراست، نیاز به یک دنیای هدفمند و به اشتراک گذاشتن مشترکات هر دو مقوله، لازم و ضروری است.
نمایش - موسیقی «این فصل را با من بخوان» از 6 قطعه موسیقایی «روز واقعه»، «بوی پیراهن یوسف»، «از کرخه تا راین»، «خرمشهر»، «آژانس شیشهای» و «ایثار» تشکیل شده و مبنای اجرا بر پایه نمایشهای موزیکال مفهومی قرار گرفته است که براساس اهداف موضوعی مطرح در قطعات موسیقی، حرکات و روایات نمایشی شکل گرفته است. در حقیقتکارگردان نمایش «این فصل را با من بخوان» در محدودیت انتخاب تم موضوع قطعات، ناچار به روایت و بازسازی مفاهیم است.
روایتهای نمایش «این فصل را با من بخوان» از یک رویداد تاریخی- مذهبی آغاز میشود و بهتدریج مذهب جای خود را به وقایع و رویدادهایی میدهد که تاریخ عنصر تاثیرگذار آن است و نمایش تم تاریخی پیدا میکند که البته این تاریخ با گذشت چند قطعه به دوران معاصر میرسد و رنگ و بویی امروزی پیدا میکند و در این میان «جنگ» بیش از تاریخ و مذهب، خود را پدیدار میسازد. با تمام این تفاسیر و بازسازی رویدادها اما از دل تمام این روند تاریخی که در روایت مطرح میشود، «ایثار» بهعنوان عنصر اصلی مفهومی نمایش خود را آشکار و هویدا میسازد.
نمایش «این فصل را با من بخوان» بر پایه قیام و قیامت امامحسین (ع) آغاز میشود و سپس جنگ تحمیلی و رویدادهای دفاع مقدس با مسئلهای چون قیام عجین میشود و فضای نمایش به شهر خرمشهر میرود و پس از ورود به جنگ، نمایش، دنیای پس از جنگ و زندگی شهرنشینی و تاثیرات مخرب جنگ در زندگی انسانهای پس از جنگ را به نمایش میگذارد.
«ایثار» و «مقاومت» تنها عناصر مشترک در حرکات و نمایش است که از استمرار و تداوم خاصی بهرهمند است و تاکید کارگردان بر این دو عنصر بر مبنای نیازها و خواستهای موجود در قطعات موسیقی شکل میگیرد که اتفاقا در پرداخت نمایش به آنها دقتنظر خاصی به منظور ایجاد وحدت میان اشتراکات موسیقایی- نمایشی صورت گرفته است.
پیوستگی موضوعی و زمانی حوادث و رویدادهای اجرا در اجرای نمایش از نقاط قوت نمایش است که در داستان مفهوم مقاومت (تم اصلی نمایش) قرار دارد، هماهنگی و همراهی این عناصر در کنار تعامل موسیقیایی- نمایشی موجود در اجرا به همراه پشتوانه ارزشی و اعتباری رویدادهایی که برای مخاطب آشناست، رویکردی متفاوت نسبت به جنگ و دفاع مقدس را نمایان میسازد. در اجرای حرکات، سابقههای ذهنی و پیشینههای تصویری موجود از فیلمها دست کارگردان را برای اجرای نمایش و طراحی حرکات میبندد و او ناگزیر به جایگزینی تصاویر میشود.
در این زمینه پارسایی در طراحی حرکات و ارائه مفاهیم، هوشمندانه عمل کرده و علاوه بر آشناییزدایی از فیلمها، تصاویری را خلق و طراحی کرده است که علاوه بر جایگزینی مناسب از جنبههای تصویری و مفهومی مناسبتری برخوردار است و در عین حال خلاقیتهای بدیعی در برخی صحنهها چون حمل تابوت شهیدان و... دیده میشود که با وجود تعارض 100درصد با واقعیت موجود در فیلم، تاثیر فراوانی در ناخودآگاه مخاطب داشته و دقیقا همان مفهوم و مضمون مورد نظر را به مخاطب القا میکند و در عین حال پرهیزی از تکرار و کلیشه و جلوگیری از مواردی اینچنینی را رقم میزند.
در مجموع نگاه پارسایی به عنوان کارگردان به مفاهیم با تاکید برعناصر مفهومی چون مقاومت و ایثار شکل گرفته است و او در این راه نگاه و رویکرد جدیدی از جنگ را ارائه میکند که حاوی ایثارگری اقشار مختلفی از اجتماع است و به دلیل تاکید بیش از حد براین موضوع، نمایش به آیینهای تمامنما از جلوههای ایثار بدل میشود.
حضور عزتالله انتظامی در قطعه آخر و یادآوری رویدادها و خاطرات جنگ و بازگویی ایثار هنرمندان در زمان جنگ در حضور آنان روی صحنه تاکید مضاعفی براین فضاست که اتفاقا به دلیل اتمسفر موجود در شخصیت واقعی عزتالله انتظامی، میزان تاثیرگذاری بر مخاطب افزایش مییابد و هر لحظه عطش بیشتری بر مخاطب برای ترکیبشدن با اجرا و ایجاد حس همذاتپنداری با اثر ایجاد میشود و در پایان نمایش است که مخاطب به ارتباطش با دنیای اطراف، نگاه جدیدی پیدا میکند.
انتظامی آنچنان خاطراتش را ملموس و طبیعی تعریف میکند که کارکرد موسیقی و نمایش از سوی مخاطب به فراموشی سپرده میشود و دنیای ذهنی با نشانههای بصری - ذهنی جدیدی برایش متصور میشود.