چندوقت پیش من و چندتا از نوجوانها و جوانانِ کتابباز، دور هم جمع شدیم تا دربارهی یک رمان جنایی بحث کنیم. وقتی متوجه شدم قرار است این دورهمی برگزار شود بهخاطر اینکه در تهران زندگی نمیکنم، زانوی غم بغل کردم، اما در کمال ناباوری اهالی منزل پذیرفتند طی یک سفر سه ساعته به تهران مرا به آن دورهمی ببرند.
وقتی اسم خانم «الهه مرادی» و آقای «میلاد بابانژاد» را روی کتابی میبینم، چشمبسته آن را برمیدارم و در اولین فرصت مینشینم پایش و وارد دنیای کتاب میشوم. آن پنجشنبه هم از «نجواگر» گفتیم؛ رمانی که تأثیرش ممکن است مدتها بر من بماند. راستش را بخواهید از وقتی این کتاب را خواندهام، جرئت نمیکنم پرده را کنار بزنم، نکند با یک قاتل مواجه شوم که اسمم را نجوا میکند: «مها... مها... مها...!»
حال و احوال شما با ژانر پلیسی و جنایی چهطور است؟ طرفدار پروپاقرص سریالها و فیلمهای پلیسی هستید یا از آنهایی هستید که ذرهای ترس به دلتان نمیافتد؟ شاید هم علاقهای به این ژانر ندارید و با دیدن کمی خون، فشارتان سقوط میکند؟ بهنظر من رمانهای جنایی میتوانند جذاب باشند و احساسات خواننده را درگیر کنند و حتی در آنها تغییراتی ایجاد کنند. علاقهمندی به ژانر پلیسی و جنایی از چیزهایی بود که دربارهاش بحث کردیم.
نجواگر، رمانی مرموز است. پر از اتفاقات غیرمنتظره و غریب که ته ته ذهنمان هم فکرش را نمیکنیم. وقتی رمان را میخوانید رگ و ریشهی عشق و نفرت و هیجان و ترس و غم و خیلی چیزهای دیگر را میبینید. نویسندهی این کتاب مثل علامت سؤال است. او با نام مستعار «الکس نورث» خودش را معرفی کرده و عکسی که ازش پخش شده، یک چهرهی تاریک است که همین به هیجان کتاب میافزاید و شوق خواندن را در دلمان میکارد.
خلاصه اینکه من این کتاب را با امضای مترجمان دارم و از سر ذوق قرار است همهجا اعلام کنم و به همهی عالم بگویم امضاگرفتن چهقدر شیرین است!
مها دانیالی از مُتلقو