ممکن است در اندیشه، عاطفه، زبان یا در دیگر اجزا و عناصر شعر شاهد چنین اتفاق غافلگیرانه و شاعرانهای باشیم. بدون آنکه شاعر با تخیل و تشبیه، تصویر شاعرانهای آفریده باشد. این ویژگی در شعر کهن فارسی هم سابقه دارد و بیتهای درخشانی داریم که هیچ تصویر شاعرانهای ندارند، اما شعر ناب هستند.
سعدی استاد این شگرد است و در شعرهایش فراوان از این نمونهها وجود دارد:
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاقتر شدم
در این بیت، غافلگیری کلام در مصراع دوم و در جایگاه قافیه اتفاق افتاده و قافیه فقط برای تکمیل وزن شعر نیامده، بلکه ابزاری برای کشف در زبان شده است. در بیتی دیگر میگوید:
سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران
اگر دقت کنید سعدی در این بیت هم عبارت یا تصویر شاعرانهای به کار نبرده، بلکه شیوهی بیانش غافلگیرمان میکند. او با تازگی و کشف در شکل بیان، عاطفهی دوستداشتن و عشق را به زبان شعر ترجمه کرده است.
در شعر امروز هم نمونههایی از این شگرد شاعرانه داریم. در این شعر سیدعلی صالحی، به غافلگیری در پایانبندی نگاه کنید. شاعر برای گفتن اینکه من تمام شب به یادت هستم و خوابم نمیبرد، بدون تصویرسازی، شیوهای تازه در بیان به کار برده:
تمام ترسم از این است
که یک شب
بخواهی که به خوابم بیایی و من
همچنان به یادت
بیدار نشسته باشم
شاعران جوان هم از این شگرد استفاده کردهاند، مثل این شعر کوتاه زیتا ملکی:
موزاییک لعنتی!
موزاییک لق لعنتی!
نمیگذاری هیچوقت
غافلگیر آمدنش شوم
در شعر بالا هم هیچ تصویر خیالانگیز و شاعرانهای وجود ندارد و شاعر پدیدهای معمولی (لقبودن موزاییکها) را دستمایهی کشف شاعرانه قرار داده است.
لازمهی رسیدن به چنین شگردهایی در کلام و شیوهی بیان این است که شاعر در بهکارگیری کلمات از نگاه و اندیشهی شاعرانه بهدرستی استفاده کند.
بهقول نیما یوشیج: «شاعر به کلمات خدمت میکند، زیرا کلمات مصالح کار او هستند.»
تصویرگری: آن ترینر دومینگو