گاهی شاعر از عناصر زبان عامیانه بهره میبرد، یعنی همان زبان روزمره و سادهای که همه با آن گفتوگو میکنیم. این شگرد، لحنی صمیمی در شعر ایجاد میکند و شعر به زبان گفتار نزدیک میشود.
عناصر زبان عامیانه در شعر به شکلهای گوناگونی بهکار میرود. گاه شاعر ساختار کلی قوانین و ویژگیهای آن را وارد شعرش میکند و به اصطلاح، جنس زبان شعر را با زبان عامیانه متناسب میکند. به قول نیما یوشیج، موسیقی کلام و بهکارگیری واژهها و بیتها و سطرها به همان زبان طبیعی اتفاق میافتد که گفتوگو میکنیم. مثل بعضی از شعرهای نیما و شعرهای سیدعلی صالحی و بسیاری از شعرهای فروغ فرخزاد و سهراب سپهری.
جایی برایم
گوشهی دلت بگذار
جایی که جای هیچکس نیست
همان گوشهی خالی دلت
که هیچکس پیدایش نمیکند
هیچکس
آنجا را برای من کنار بگذار
سیدعلی صالحی
گاهی هم شاعر جزئیات زبان عامیانه، مثل کلمهها، عبارتها، اصطلاحات، فعلها، ضربالمثلها و تکیهکلامها را به زبان رسمی شعر انتقال میدهد و زبان شعرش را صمیمی و ساده میکند.
تا کجا شعرم پر از دلواپسی باشد
از کجا معلوم
شاید آنسوتر کسی باشد
مهدی مردانی
عبارت «از کجا معلوم» را بارها در گفتار روزمره شنیدهایم و استفاده کردهایم و حالا شاعر همان را بدون کموکاست از زبان عامیانه برداشته و در زبان رسمی شعر گنجانده تا لحن شعر صمیمی شود.
مریم اسلامی در شعر زیر از همان سطر آغازین، با زبان سادهی گفتار به زبان شعر صمیمیت بخشیده و این صمیمیت زبانی را در نیمهی دوم شعر با سطر «من میروم نان بگیرم» به اوج رسانده است:
یکی از همین کامیونها
اثاثیه را با خودش برد
از این کوچه رفتید و پاییز آمد
همان صبح مرطوب
همان صبح من میروم نان بگیرم
تو و کفشهای کتانی
من و بغض خیس غمانگیز
خداحافظی در خیابان پاییز
نکتهی مهم در کاربرد عناصر زبان عامیانه یا گفتاری در شعر، این است که شاعر آنها را در هماهنگی با دیگر عناصر شعر استفاده کند. چه در حالت کلی و سرودن بر اساس دستور زبان گفتار و چه در حالت جزئی و انتقال کلمه یا اصطلاح از زبان عامیانه به زبان رسمی شعر. در حالت دوم شاعر باید کلمه یا عبارت انتقالی را درست در جای مناسب قرار دهد تا با دیگر کلمهها و عبارتها و سطرها به طور طبیعی هماهنگی کلامی و موسیقایی داشته باشد. در غیر اینصورت آن عبارت وصلهای ناجور خواهد شد که به زیبایی و روانی زبان شعر آسیب میزند.
نظر شما