به گزارش همشهری آنلاین به نقل از فارس، سینمای جنگ که سالها در انحصار فیلمسازان خاصی بوده است، در چند سال اخیر با نگاه فیلمسازان زن، انگار جانی دوباره گرفته است. بعد از فیلمهای شیار ۱۴۳ و نفس از نرگس آبیار، منیر قیدی با فیلم درخشان «ویلاییها» و نمایش انتظار زنان و مادران رزمندگان و حالا با فیلم «دسته دختران» وسط میدان خون و آتش آمده تا روایتی بکر و بدیع از زنان و دخترانی داشته باشد که پا بهپای مردان در مقابل دشمن بعثی سینه سپر کردهاند.
برخلاف نظر برخی از منتقدین «دسته دختران» بههیچوجه به دنبال کمرنگ کردن نقش مردان در جنگ تحمیلی نیست بلکه عامدانه به دلیل تمرکز بر قصه خود، از کنار آنها عبور میکند، چراکه فیلمسازان مختلف تاکنون بارها و بارها به رزمندگان مرد پرداختهاند اما آنچه تاکنون مغفول مانده ارائه تصویری کامل و جامع از نقش زنان در طول ۸ سال دفاع مقدس است؛ چه در نقش پشتیبان و پشت سنگرها و چه در نقش مبارز در خط مقدم جبهه.
«دسته دختران» روایت روزهای ملتهب و پرآشوب خرمشهر در سال ۵۹ است. فیلم با کابوس شخصیت اصلی داستان -یگانه کمالی- (نیکی کریمی) آغاز میشود، کابوسی از صحنه منفجر شدن ماشینی که دو فرزندش داخل آن بودهاند. این کابوس باز هم در فیلم چه در خواب و چه در بیداری تکرار میشود. با این آغاز مخاطب از ابتدا میفهمد با مادری داغدیده روبهروست، اما این داغ سنگین موجب خانهنشینی یگانه نمیشود، کمالی که بارها در داستان شاگردانش با نام نیک از او یاد میکنند، معلمی دلسوز و متعهد بوده است که با شروع جنگ، گچ و تخته را کنار گذاشته و اسلحه به دست به دنبال دفاع از جان و مال و ناموس فرزندان این سرزمین میرود.
در فیلم «دسته دختران» فیلمساز به دور از بطالت و پرگویی، شناخت مختصری از هر شخصیت به مخاطب میدهد؛ سیمین با بازی درخشان فرشته حسینی، دختری است که میخواهد پابهپای برادرانش دفاع کند، فرشته یک دانشجوی پزشکی است که هنوز قسم بقراط نخورده، نجات جان هموطنانش را وظیفه خود میداند، آذر تنها و سرگشته دلش میخواهد کاری انجام دهد تا داغ از دست دادن عزیزانش را تاب بیاورد، وجیهه (پانتهآ پناهیها) هم از دست شوهر شرابخوار و قمارباز خود خسته شده و از خانه بیرون میزند. در شرایط جنگی و نابسامان وقتی با چشمان خود پرپر شدن عزیزان و هموطنانت را میبینی، به دلیل سفت و محکمی نیازی نداری که تو هم به خیل مدافعان بپیوندی تا هر کاری میتوانی انجام دهی.
فیلم فضاسازی و اجرای خوبی دارد. کارگردانی آن را شاید بتوان مؤثرترین رکن در موفقیت نهاییاش دانست. کاملاً پیداست که کارگردان بر جزئیترین عناصر فیلم تسلط بسیار زیادی داشته و بنابراین مجموعه منظمی از عناصر مختلف را در درام او شاهد هستیم؛ از بازیها گرفته تا میزانسن، نور، طراحی صحنه، ایده و طرح اولیه داستان، بهشدت نوآورانه است. درواقع فیلمساز با زاویه نگاه متفاوتی به مسئله جنگ نگریسته و تلاش میکند در کنار حفظ اصول ژانری، فضای بیرحم و تلخ جنگ را به تصویر بکشد و برای این کار ۵ زن را راوی قصه خود قرار میدهد تا با جزئیات بیشتر و از نگاه تیزبین و لطیف زنانه مصائب جنگ را نشان دهد. فیلم سرشار از صحنههای تأثیرگذاری است که بهراحتی چشمان مخاطب را اشکآلود میکند، یادمان بیاید صحنهای را که جنازهها را در پشت وانت وجیهه میگذارند و بغض آذر شکسته میشود و یا سکانسی که کودکی جلوی چشمان خانواده زیر آوار میماند و یا سکانسی که دختربچهای حیران و سرگشته بااینکه مرگ مادر را به چشم دیده است در میان جمعیت هراسان نام مادرش را صدا میزند.
به نظر نگارنده «دسته دختران» میتواند مخاطب را پابهپای تلاش دخترانش برای رساندن مهمات به خط مقدم همراه کند، میتواند او را وادار کند تا مدام زیر لب به صدام و بعثیها دشنام بگوید و هرلحظه در دل آرزو کند این بمباران وحشیانه تمام شود و چه هنری بالاتر از همراهی مخاطب با لحظهلحظه یک فیلم.
«دسته دختران» باوجود نمایش تلخی و سیاهی جنگ و رها کردن شخصیتهایش در میان توپ و آتش، انتخاب مردمان این سرزمین به ایستادگی در برابر زور و به دست آوردن عزت و آزادی در مقابل از دست دادن عزیزان و دلبستگیها را میستاید و آیندهای روشن و امیدوار را برای مردمان خود ترسیم میکند، آنجا که زنی متنی از کتاب سووشون را میخواند: «گریه نکن خواهرم. در خانهات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی؟»