همشهری آنلاین - الناز عباسیان: سلیمانی علاوه بر بازی در مجموعههایی تلویزیونی چون «پرواز۵۷»، ساعت خوش، «او مثبت»، «باغ مظفر»، «پیامک از دیار باقی»، «مرد هزارچهره»، «ستایش»، «کلاه پهلوی»، «معمای شاه»، «محله گل و بلبل»، «بچهمحل» و...، در آثار سینمایی جدی چون «گیجگاه»، «آبادان یازده۶۰»، «لاتاری» و البته «ضد» هم ایفای نقش کرده و اشاره میکند که در این شرایطی که طنزهای خوب و ناب کم داریم، ترجیحاش بر بازی در آثار جدی است.
- چقدر احتمال گرفتن سیمرغ از جشنواره فیلم فجر امسال را برای بازی در فیلم ضد میدادید؟ و اینکه وقتی که اسمتان را در فهرست اولیه نامزدهای جشنواره دیدید چه حس و حالی داشتید؟
طبیعی است برای هر کسی، وقتی نامش را در این جشنواره در قالب برندهها یا نامزدهای یک جایزه میبیند، خیلی خوشایند است. این هم ارتباطی به این جشنواره ندارد و اساساً دیده شدن نام یک هنرمند در هر رقابت و جایزهای، برای او بسیار خوشایند تلقی میشود. من هم طبیعی است که از این قاعده جدا نیستم. از این بابت خیلی خوشحال بودم. هرچند که باید عرض کنم و شاید هم خیلی کلیشهای باشد که، هیچ وقت هدفم گرفتن سیمرغ نبوده.
- چرا همه هنرمندها این را میگویند؟ واقعاً چنین هدفی نداشتهاید؟
من واقعاً هدفم گرفتن سیمرغ نبود؛ چرا که این هدف در اختیار من هنرمند نیست و بستگی به داوریها دارد.
- پس هدف شما چه بود؟
هدفم این بوده کاری را انجام بدهم که یک پله از کارهای قبلیام بالاتر باشد. امیدوارم که در مورد فیلم ضد هم چنین کاری را انجام داده باشم و مورد پسند مردم هم قرار گرفته باشد. بازی در این فیلم و جایزه گرفتن برایم حس و حال فوقالعاده خوبی داشت. مگر میشود آدم در چنین مواقعی حس و حال بدی داشته باشد؟
- جایزهها و تقدیرهایی از این دست،مسئولیتها را برای یک هنرمند سنگینتر میکند، چنانچه خودتان هم در لحظه گرفتن جایزه به آن اشاره کردید. این اتفاق را برای خودتان چطور تحلیل میکنید؟
بله، قطعاً این نکته مهمی است. الان برای من انتخاب نقشها سختتر شده و مهم است که بتوانم یک پله بالاتر از نقشهای قبلی بروم. در واقع شاید بهتر باشد بگویم که با گرفتن سیمرغ، من به نگاههای مردم و حتی منتقدان نزدیکتر شدهام. حالا باید حواسم به دیدگاه تیزبین و هوشمندانه مردم و منتقدان هم باشد. باید نگاهم به این حوزه دقیقتر باشد و باید نگرش حساستری به انتخاب نقشهایم داشته باشم. امیدوارم که فیلمنامهها و نقشهای خوبی ارائه شود تا بتوانم بعد از این نیز، به بهترین شکل ممکن نقشآفرینی داشته باشم که شرمنده مردم نشوم.
- شما حالا یک بازیگر معمولی نیستید و به هر حال در رزومه شما این سیمرغ و تقدیر ثبت خواهد شد. آیا این امر بعد از این در انتخابها و دستمزدهای شما اثرگذار خواهد بود؟
کاملاً طبیعی است که وقتی سیمرغ بگیرید، خواهناخواه روی دستمزدهایتان اثر گذاشته و باعث میشود تغییر کند. اما این را عرض کنم جاهایی هم هست که شما میبینید فیلمنامه و نقش زیباست و در این صورت دیگر به فکر کمی بالا و پایین شدن دستمزد نیستید و برای شما اولویت اول، اجرای آن نقش و بازی در آن خواهد بود. من واقعاً اگر ببینم که فیلمنامهای با کارگردانی خوبی پیشنهاد بشود، حتماً دستمزد یک سال قبلتر را هم خواهم گرفت و زیاد به این چیزها اهمیت نمیدهم؛ چرا که برایم پیشنهاد خوب و کارگردانی خوب مهمتر از هر چیزی است.
- گرچه با نقشهای طنز کارتان را شروع کردید اما طی سالهای اخیر در فیلمهایی چون «دندان طلا» و «لاتاری» و «آبادان یازده ۶۰» و... نقش جدی بازی کردید. شخصاً ژانر جدی را بیشتر میپسندید یا همان نقشآفرینیهای طنز را؟
من حقیقتاً ژانر جدی را بیشتر میپسندم.
- با چیزی که شهرتتان را مدیون آن هستید، یعنی ژانر طنز، زیاد ارتباط نمیگیرید؟
قطعاً طنز را دوست دارم. کار طنز سختتر است و البته این سالها نوشتههای طنز خوب و متفکرانه هم کمتر داریم. سابقاً نویسندههای خوبی در این حوزهها داشتیم مثل آقای قاسمخانی یا آقای ژوله در قهوهتلخ که در کنار کارگردانانی چون مهران مدیری، باعث میشد تا کارهای طنز خوبی را ببینیم و با افتخار در آنها ایفای نقش کنیم. اما الان طنز ناب کمتر میبینیم. الان متأسفانه عجله زیادی برای اتمام کارها و گرفتن پول بیشتر وجود دارد که نتیجهاش میشود بیمحتوایی در آثار طنز. طنز و کار کمدی قطعاً مهم است، ولی غالباً مردم یکی دو ساعت از وقتشان را صرف تماشای این آثار میکنند و در نهایت میبینند که خبری از یک طنز خوب نیست و حتی نمیشود اسمش را لودهبازی هم گذاشت. در این صورت بازیگر رغبتی به ورود به این حوزه پیدا نمیکند.
- خود شما وقتی شرایط طنز را چنین میبینید، چه کار میکنید؟
من چند سال است که جدیتر با برنامههای کودک کار میکنم.
- چرا؟
کار کودک را خیلی دوست دارم. هم بهخاطر سادگی و راحتی در انتقال پیام به جامعه هدفی که دارم؛ هم بهخاطر اینکه حس میکنم به بچهها که نسلهای آینده ما هستند، داریم آموزشهای یک زندگی خوب و سالم و مدنی را منتقل میکنیم و این حس خوبی دارد. بهخاطر همین است که در کارهایی مثل محله گل و بلبل یا بچه محل در ژانر کودک کار کردهام و کار را جدی گرفتهام. افتخارم این است که به بچهها یاد بدهیم که چطور از خیابان عبور کنند و چطور زبالهها را تفکیک کرده و چطور یک شهروند خوب در دنیای خودشان باشند. اینها بهنظر من خیلی مهم است. درحالیکه الان در کارهای طنز، غالباً میبینیم که مثلاً نویسنده سعی میکند یک جوری بنویسد که فقط مقداری خنده از مردم بگیرد و پشت سناریو و نقشها و موقعیتها و...، انگار تفکری وجود ندارد. این ضعفی است که در این کارها وجود دارد. در این صورت، ورود من به کارهای جدی باعث میشود تا هم از این فضای طنزی که عرض کردم کمی دور بشوم و هم خودم را برای کارهای جدیتر و پلههای بالاتر در بازیگری محک بزنم.
- واکنشهای مردم و منتقدان را به نقشی که در فیلم «ضد» بازی کرده و سیمرغی که گرفتهاید چطور دیدید؟
هم منتقدان و هم مردم نسبت به نقش من حس خوبی داشتند و برایشان قابلقبول بود. امیدوارم که واقعاً همینطور بوده باشد و من هم همه تلاشم را در این فیلم صرف کردم تا بازی شایسته و بایستهای داشته باشم و ضمن اینکه شخصیت اصلی کاملاً باورپذیر نشان بدهم، از غلو در ایفای نقش هم جلوگیری کنم. خیلی تلاش کرده تا ریزهکاری پنهان و آشکار این شخصیت را کشف کرده و به خوبی بازآفرینی کنم.
- کلاً جشنواره فجر امسال و حواشی آن را چطور دیدید؟
جشنواره، حالا این جشنواره یا هر جشنواره دیگری در جهان، که کلاً با حاشیه همراه است و بخشی از طبیعت این جور چیزهاست و من طبیعتاً نمیتوانم درباره این طور چیزها صحبت کنم. فقط کیفیت صدا در جشنواره امسال بهنظرم جالب نبود. حالا یا مشکل از کیفیت صدابرداری خود فیلمها یا از نوع سیستم صدای سالنهای سینما بود، این را دیگر نمیدانم. امیدوارم که کیفیت صدای فیلمها از این به بعد بهتر بشود. و اینکه وقتی دوستان هنرمند به سالنها میآیند، انتظار میرود احترام بیشتری بگذارند. البته منظورم این نیست که حالا ما شخصیتهای خاصی هستیم و شاخ غول را شکستهایم. ولی شاید جالب نباشد مثلاً به هنرمندان بگویند که بروید بلیت تهیه کنید. چند تا بلیت واقعاً مسئله خاصی برای ما هنرمندان نیست. ولی وقتی ما به سالن سینما میآییم، در واقع مهمان هستیم و انتظار برخورد بهتر و محترمانهتری میرود. این بحث برای ما اتفاق افتاده بود. جالب اینکه ما بهعنوان مهمان، برای تماشای فیلمی میرفتیم که خودمان نقشآفرین آن بودیم و محصول ما بود! با من، برای تماشای فیلمی که محصول تیم ماست، نباید طوری برخورد شود که آدم حس کند دارند صدقه میدهند. انتظار انسجام و مدیریت بهتری را داریم.
- از فضای جشنواره فیلم فجر و سینما خارج شویم و به مهارتی بپردازیم که دارید؛ ساخت و تعمیر ماشینهای کنترلی آفرود و پروازی. داشتن یک مهارت و تخصص برای هنرمندان سینما را چقدر واجب میدانید؟ بالاخره همیشه پیشنهاد نیست و گاهی ماهها بین پیشنهاد قبلی و بعدی فاصله میافتد...
اصلاً بگذارید از خودم مایه بگذارم که یک وقت به کسی برنخورد و سوءتفاهم نشود، من هنرمند، غیربازی و نوشتن یا شاید کار دکور و دیگر کارهای صحنه و... که مهارتی ندارم. بهنظرم سینماگرها هر چوبی که در زندگی میخورند از همین امر است. کشورهای دیگر اهمیت خاصی برای هنرمند خودش قائلند، به همین دلیل بازیگر و نوازنده و خوانندهاش به راحتی امرار معاش میکند و مشکلی ندارد. الان بحث مالیات از هنرمندان هست؛ من واقعاً هیچ مشکلی ندارم. ولی نکته اینجاست به اندازه این مالیاتی که گرفته میشود، خدمات هم به این هنرمندان داده میشود؟ یادم هست فیلمی در خارج کشور بازی میکردیم؛ من بودم و یکی دیگر از دوستان بازیگرمان. به سیاهیلشکر خودشان روزی ۵۰۰، ۶۰۰ دلار میدادند! آنهم برای شش هفت ساعت کار روزانه. ما واقعاً خندهمان گرفته بود، چون اصلاً از این مبلغها نداشتیم در داخل کشور؛ آن وقتها دلار تازه ۲۲هزار تومان شده بود. یعنی بازیگر ما اندازه سیاهیلشکر آنها هم حقوق نمیگیرد! یک بازیگر غیراز این شغل چه کاری بلد است؟ من مطلع هستم و به شما میگویم، ۷۰درصد هنرپیشههای ما گوشههای خانهشان افتادهاند و دارند بهخاطر حفظ آبرویشان، با سیلی صورتشان را سرخ نگهمیدارند. هنرپیشه بهخاطر سبک زندگی خاصی که دارد، هزینه بیشتری هم دارد. خیلیها میگویند فلان هنرپیشه فلان برند را میپوشد و با فلان ماشین میآید. شاید باورتان نشود، اما خیلیها را میشناسم که شاید کل حقوقش را بدهد تا لباس برند بخرد که وقتی بین مردم حاضر شد، حفظ آبرو کند؛ درحالیکه اینطور نیست. من خودم اهل این چیزها نیستم و دوستان اخلاقم را میشناسند و برایم زیاد مهم نیست، ولی خب همه اینطور نیستند. شما وقتی پیش اغلب تهیهکنندهها میروید، نخستین نگاهش به سوئیچ ماشین و لباس شماست. این، شاید نگاه درستی نباشد، ولی در جامعه هنری ما هست. این امر باعث میشود تا کمکم، خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت بشوی. متأسفانه چنین چیزی هست و اگرکسی بگوید نیست، بیانصافی میکند. الان هنر ما، یک مقدار چنین شده که به هنر نگاه نمیکنند، به ظاهر و لباس و ماشین و ساعت هنرمند نگاه میکنند! البته من نمیگویم این مختص ایران است، احتمالاً در همهجای دنیا وجود دارد