همشهری آنلاین- پریسا نوری: این هنرمند که ۲۰ سال پیش از اهواز به تهران آمده و بعد از ازدواج در محله کوهک ساکن شده، معتقد است از سکوت خیابان نیرویدریایی و فضای دنج و آرام کتابخانه محله در نوشتن آثارش بهره برده و میگوید: «از ۶ سال پیش که ازدواج کردم چون خانواده همسرم ساکن شرق تهران بودند، ما هم زندگیمان را از این محله شروع کردیم و برخلاف تصورم که فکر میکردم شرق تهران خیلی شلوغ است و نتوانم به عنوان یک نویسنده در آن آرمش داشته باشم، اینجا خیلی ساکت و آرام است و جان میدهد برای نوشتن.»
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید.
۳ روز در فرودگاه سرگردان شدم
امینی که علاوه بر نویسندگی، بازیگردان فیلم لاتاری هم بوده، تا آخرین روز فیلمبرداری، هدایت بازیگران را به عهده داشته. او معتقد است: «با وجودی اینکه بین پایان فیلمبرداری تا مراسم عقد ۳ روز فاصله بود، اما ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به کار شدند تا به این مراسم نرسم.»
او خاطره بازماندن از مراسم عقدکنانش را خیلی خوب به یاد دارد و اینطور تعریف میکند: «در بهمن ماه سال ۱۳۹۶ روزهای آخر برای فیلمبرداری لاتاری به قطر رفته بودیم و طبق برنامهریزی قبلی، پنجم بهمن کار تمام شد و گروه به تهران برگشت. اما بلیط من و چند نفر از عوامل فیلم برای روز ششم بود. از طرفی هشتم بهمن هم مراسم عقدم بود و خانوادهام از اهواز آمده و با همسرم همه کارها از جمله دعوت میهمانها و عاقد و ... را انجام داده بودند. مهدویان کارگردان لاتاری که اتفاقا دوست صمیمیام هم هست و میدانست مراسم عقد در پیش دارم، گفت بلیتت را عوض کنیم که زودتر برگردی، من دیدم به درسرش نمیارزد و از طرفی ۲ روز تا عقدم مانده، گفتم نه نیاز نیست فردا برمیگردم. غافل از اینکه قرار است ۳ روز در فرودگاه بمانم و به مراسم عقدم نرسم.»
دامادی که سر سفره عقد نیامد!
امینی که با یادآوری روزهای سرگردانی در فرودگاه، لبخند بر لبانش نشسته، ادامه میدهد: «فردای آن روز از فرودگاه قطر پرواز کردیم ولی وقتی به فرودگاه امام خمینی (ره) رسیدیم، به دلیل شرایط جوی بد، اجازه فرود ندادند و به ناچار در اصفهان فرود آمدیم و بعد از چند ساعت سرگردانی دوباره به فرودگاه قطر برگشتیم. (پروتکلهای پرواز طوری است که اجازه نمیدادند به جز مبدا و مقصد به شهر دیگری برویم.) یادم است در تهران برف سنگینی باریده بود و من و چند نفر از عوامل فیلم سرگردان در فرودگاه بودیم. لحظات سختی بود. چشمم به لیست پروازها بود و امیدوارانه انتظار میکشیدم که هر لحظه اجازه پرواز صادر شود تا به مراسم عقدم برسم، اما انتظارم تا روز بعد از عقد به طول انجامید. برای مراسم عقد، خانواده و اقوام از اهواز آمده بودند و همسر و میهمانها استرس داشتند که کی میرسم. عاقد هم آمده و تا ۹ شب صبر کرده بود ولی بعد با گله و گفتن اینکه: «این چه دامادی است که سر سفره عقد نیامده!؟» مجلس را ترک کرده بود. خلاصه پس از سه روز سرگردانی در فرودگاه اجازه پرواز دادند و من با یک روز تأخیر به مراسم عقد رسیدم.»
نظر شما