چنین شرایطی ایجاب میکرد که افسران ایرانی نیز در ردههای فرماندهی ژاندارمری به کار گمارده شوند.
در همین ایام، فرماندهی یکی از مدارس درجهداری به افسری ایرانی واگذار شد. یکی از تمرینهایی که در این مدرسه انجام میدادند، تیراندازی بود.
برای ژاندارمری مبارزه با راهزنان اهمیت زیادی داشت و به خاطر اینکه ژاندارمها بتوانند دقت هدفگیری خود را بیشتر کنند، تعداد گلولههایی که برای تمرین تیراندازی به آنان داده میشد، تقریبا زیاد، اما سهمیه هر نفر مشخص و ثابت بود. فرمانده مدرسه چون علاقه چندانی به تمرینهای ژاندارمها نداشت، به جای این که خود در تمرین تیراندازی حضور داشته باشد، مسئولیت آن را به دو افسر جوانتر محول کرده بود، اما این دو افسر جوان ایرانی تمرینهای تیراندازی مدرسه را به روش خاص خود اداره میکردند.
آنها موقع تحویلگرفتن فشنگهایی که برای مدرسه در نظر گرفته میشد، بسیار دقیق و جدی عمل میکردند، اما هنگام توزیع فشنگها، فقط تعداد کمی از آنها را برای تمرین تیراندازی به ژاندارمها میدادند و بقیه را به یک فروشنده اسلحه در بازار میفروختند.
در تمرین تیراندازی، جمع امتیازهای هر ژاندارم، در یک فرم ثبت میشد اما این افسران برای اینکه مجموع امتیازهای دستههای تیراندازی با تعداد فشنگهایی که به آنان داده میشد مطابقت داشته باشد، فرمها را طوری تنظیم میکردند که مورد سوءظن قرار نگیرند.
از این رو در امتیازدادن به ژاندارمها و بههدفخوردن گلولهها دست و دلباز بودند و این باعث میشد که مجموع امتیازها و دقت هدفگیری ژاندارمهای این مدرسه در میدان تیر بالا برود.
چند ماه پس از برگزاری این مراسم، یک اسلحه سبک که به ژاندارمری تعلق داشت در یکی از مغازههای بازار کشف شد و چون خرید هرگونه اسلحه و فشنگ از ژاندارمها ممنوع بود، صاحب مغازه را برای بازجویی احضار کردیم.
بالاخره وی اعتراف کرد که چند اسلحه دیگر نیز از عدهای ژاندارم خریداری کرده است. هنگام تفتیش مغازه وی نیز تعدادی گلوله که به ژاندارمری تعلق داشت، کشف شد. پس از کشف این گلولهها، صاحب مغازه اعتراف کرد که تعداد زیادی فشنگ از ژاندارمها خریداری کرده اما مقدار زیادی از آنها را به افراد مختلفی فروخته است.
او ژاندارمها را میشناخت و با مشخصاتی که ارائه داد، آنها دستگیر و بازجویی شدند. آنان صحت و سقم گفتههای این شخص را تایید کردند اما میگفتند این کار را برای آن دو افسر ایرانی انجام داده و تنها مبلغ ناچیزی دریافت کردهاند.
از افسران، بازجویی دقیقی به عمل آمد و آنان اعتراف کردند که در مورد فشنگها به روشی که شرح داده شد، عمل کردهاند. اسلحه ها را نیز از اسلحهخانه و با دستبردن در دفتری که موجودی اسلحهخانه در آن ثبت میشد، به دست آورده و توسط این ژاندارمها در بازار به فروش رسانده بودند.
گزارش نظمیه تهران- سالهای 1915تا1912- سونبریدال-
ترجمه عبدالرضا بهادری- صص 115،114و116