به گزارش همشهری آنلاین، برندا جانوویتز، نویسنده کتاب حلقه لیز تیلور (The Liz Taylor Ring) به مناسبت نودمین سالروز تولد الیزابت تیلور، یکی از محبوبترین ستارههای سینمای کلاسیک هالیوود، ۹ فیلم از فیلمهای او را انتخاب کرده است. این فیلمها، فیلمهای مورد علاقه جانوویتز از زنی است که علاوه بر هنرپیشگی، صاحب کسب و کار و فعال اجتماعی بود.
کلئوپاترا (۱۹۶۳)
کلئوپاترا، از نظر نویسنده کتاب، نمادینترین فیلم الیزابت تیلور است که تا به حال ساخته شده است. سر صحنه فیلمبرداری کلئوپاترا بود که برای اولین بار با ریچارد برتون آشنا شد و یکی از مشهورترین داستانهای عاشقانه تمام دوران را آغاز کرد. زمانی که او با این پروژه قرارداد امضا کرد، اولین بازیگر زن در تاریخ شد که یک چک یک میلیون دلاری برای یک فیلم به خانه برد. عشق و پول؟ اگر این نمادین نیست، پس چیست؟
باترفیلد ۸ (۱۹۶۰)
باترفیلد ۸، از رمان جان اوهارا اقتباس شده است. اگرچه تیلور اولین اسکار خود را برای این نقش به دست آورد، اما معروف است که از این فیلم متنفر بود - همانطور که از همسر سابقش، ادی فیشر، که در این فیلم نیز حضور داشت. شرلی مکلین هم چندان از این موضوع خوشحال نبود: بعد از اینکه تیلور برنده جایزه اسکار شد، مکلین به شوخی گفت: «من به تراکئوتومی باختم.» (برخی میگویند که تیلور فقط به دلیل همدردی برنده این جایزه شده است، زیرا آن زمان تازه از ذاتالریه تقریبا کشنده بهبود یافته بود.)
گربه روی شیروانی داغ (۱۹۵۸)
تیلور در سوگ از دست دادن همسر سومش، مایک تاد بود که در یک سانحه هواپیمایی غمانگیز در حین ساخت این فیلم جان باخت، اما شما آن را از بازی درخشان او در نقش مگی، زنی که ناامیدانه تلاش میکند ازدواجش را نجات دهد، نمیبینید. اگرچه تنسی ویلیامز، نویسنده نمایشنامه گربه روی شیروانی داغ که این فیلم از آن اقتباس شد، از نسخه سینمایی اثرش ناامید شد، اما همچنان عملکرد تیلور در این فیلم خیرهکننده است.
چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟ (۱۹۶۶)
تیلور برای بازی در نقش مارتای میانسال در فیلم «چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟» گزینه عجیبی بود. در آن زمان، او به عنوان زیباترین زن روی زمین شناخته میشد، و تنها ۳۳ سال داشت، در حالی که شخصیت او قرار بود ۵۲ ساله باشد. مشهور است که او نزدیک به ۱۳ کیلوگرم وزن اضافه کرد و با گریم ۲۰ سال به سنش اضافه شد تا نقش زنی را بازی کند که همراه همسرش، زوجی جوان را به مهمانی در منزلش دعوت میکند. دگرگونی فیزیکی تیلور ارزشش را داشت - او این بازی را بهترین کار خود میدانست. هالیوود هم تاییدش کرد؛ تیلور برای این نقش دومین جایزه اسکار خود را دریافت کرد.
ناگهان، تابستان گذشته (۱۹۵۹)
اقتباس دیگری از نمایشنامه تنسی ویلیامز، ناگهان، تابستان گذشته به کارگردانی جوزف ال. منکیویچ و نویسندگی گور ویدال ساخته شد. کاترین هپبورن نقش ویولت ونبل، عمه ثروتمند کاترین هالی (تیلور) را بازی میکند؛ دختری که در اروپا تجربهای تلخ داشته است. دکتر کوکرویچ، جراح جوان باهوشی است که با لوبوتومی به تیلور کمک میکند از شر حقیقت خلاص شود.
غول (۱۹۵۶)
غول به کارگردانی جورج استیونز یک فیلم حماسی بزرگ است که مضامین آن - نژادپرستی، طبقهگرایی، حقوق زنان - هنوز هم از مسائل مطرح روز هستند. غول داستان گاوداری تگزاسی و خانوادهاش را در طول دو نسل روایت میکند. آشنایی تیلور با راک هادسون در این فیلم، الهامبخش فعالیتهای بعدی او در زمینه اچآیوی/ ایدز شد.
ولوت ملی (۱۹۴۴)
اگرچه او حرفه بازیگری خود را در ۹ سالگی آغاز کرد، ولوت ملی اولین نقشی است که آمریکا را عاشق تیلور کرد. تیلور بیشتر سوارکاریهای نقشش را خودش را انجام داد. او در یک صحنه از اسب به زمین افتاد و کمرش شکست. او به سرعت بهبود یافت (اگرچه مشکلات کمر تا پایان عمر او را آزار میداد) و پس از پایان فیلمبرداری، استودیوی متروگلدوین مایر، کینگ چارلز، اسبی را که در فیلم سوارش شد، به او هدیه داد.
پدر عروس (۱۹۵۰)
تیلور در ۱۸ سالگی در فیلم پدر عروس بازی کرد. فیلمی که تنها در ۲۸ روز فیلمبرداری شد. این فیلم داستان مردی است که سعی میکند با عروسی قریبالوقوع دخترش کنار بیاید. تیلور به استودیو قلابی عالی برای تبلیغات فیلم داد: ساعاتی پس از پایان فیلمبرداری، او نامزدی خود را با کنراد «نیکی» هیلتون، وارث هتل هیلتون - اولین شوهر از هشت شوهرش - اعلام کرد. استودیو این فیلم را در عرض چند هفته پس از ازدواج واقعی او منتشر کرد و یک جنجال مطبوعاتی کامل به راه افتاد. هلن رز لباس تیلور را طراحی کرد که تقریبا شبیه لباسی بود که او در فیلم پوشیده بود.
مکانی در آفتاب (۱۹۵۱)
فیلم مکانی در آفتاب درباره مرد جوانی از طبقه کارگر است که عاشق دو زن میشود: یکی کارگر کارخانه و دیگری یک دختر ثروتمند؛ یک مثلث عشقی غمانگیز. در آن زمان تیلور ۱۷ ساله در صحنه فیلمبرداری با مونتگومری کلیفت که ۱۲ سال از او بزرگتر بود، ملاقات کرد و یکی از مهمترین روابط زندگی او آغاز شد: اگرچه در ابتدا عاشق او شد، مونتی به سرعت به یکی از نزدیکترین دوستان او تبدیل شد.
منبع: ترجمه با تلخیص و تصرف از لیتهاب.