آرامش و حالوهوای معنوی و صمیمیتی که بعد از افطار در خانوادههای ایرانی ایجاد میشد، شرایطی را فراهم میکرد تا برنامهسازان تلویزیونی دست به ساخت و تولید سریالهای نمایشی شبانه بزنند.
به دلیل کثرت مخاطب و استقبال از برنامهها در این ساعت - یعنی بعد از اذان مغرب تا حولوحوش نیمهشب - این فاصله زمانی از حساسیت خاصی برخوردار بود. در یکی،دو سال اخیر، بهرهگیری مجموعههای ملودرام خانوادگی از بازیگرانی که در این حوزه کارنامه نسبتا خوبی داشتند، باعث شد که آثاری بهیادماندنی بر جای بماند.
روابط واقعی بین شخصیتهای داستان و نگاه هوشمندانه نویسندگان و کارگردانان این مجموعهها، باعث میشد که مخاطب از این سریالها استقبال کند. مهمترین عامل در این نوع سریالها، تحول و استحاله تدریجی آدمها بود که به صورتی باورپذیر و منطقی شکل میگرفت.
به هر حال، پخش سریال از شبکههای مختلف سیما در ماه رمضان، جایگاه خاصی نزد مخاطبان پیدا کرد. حیف است وقتی صحبت از سریالهای پرمخاطب میشود، نام مجموعه متفاوت «او یک فرشته بود» برده نشود.
این مجموعه نیز با بهرهگیری از مفاهیم قرآنی، با ساختاری متفاوت توانست ثابت کند نگاه درست دراماتیک به یک اتفاق هر چند کوچک و ایجاد تطبیقی مناسب، چگونه میتواند بیننده را با خود همراه سازد. میتوان گفت مخاطب ایرانی به صرف وجود لحظات یا شخصیتهای طنزآمیز، سریال را دنبال نمیکند بلکه روابط صحیح و باورپذیر بین آدمهای داستان، گرهافکنی و گرهگشایی منطقی و طرح معضلاتی که همواره در بطن زندگی شهری وجود دارد، میتواند علت استقبال مردم از یک مجموعه باشد.
سال پیش زمانی که سریال «او یک فرشته بود» از شبکه2 سیما پخش شد، در برنامههای مختلف تلویزیونی به تجلیل از عوامل این مجموعه پرداختند و بارها مسئولین سازمان صداوسیما در مصاحبهها، این نوید را به مردم دادند که از سال آینده ما شاهد مجموعههایی از این دست خواهیم بود ولی آیا جریانی که به واسطه این مجموعه ساخته شد، راه درستی را پیمود یا خیر؟!
امسال نیز سریالی با عنوان «آخرین گناه» از شبکه2 پخش میشود که به نظر میآید با پیروی از ساختار مجموعه «او یک فرشته بود» سعی دارد تا داستان را با همان سبک و سیاق جلو ببرد.سریال «آخرین گناه» به رغم استفاده بیش از اندازه از جلوههای ویژه بصری، کششی در بیننده ایجاد نمیکند.
شخصیتپردازی ضعیف و کارگردانی شتابزده، از جمله ضعفهایی است که میتوان در مورد این کار عنوان کرد. نکته قابل ذکر، تصاویری است که نقش اصلی این سریال (دکتر فرهاد مودت) میبیند. دکتر مودت در یک سانحه، یکی از چشمهایش را از دست میدهد که با جراحی، چشم استاد محبوبش را – که به رحمت خدا رفته – به او پیوند میزنند.
از این رو دکتر تصاویری را میبیند که عوام، قادر به دیدن آن نیستند. در یک سکانس از این سریال، منشی دکتر مودت در حال غیبت کردن است که دکتر ناگهان متوجه او میشود و ما از نگاه دکتر میبینیم که منشی، پشت یک میز نشسته و در حال خوردن باقیمانده یک دست است.
پرداختن به این موضوع به این شکل ابتدایی و کودکانه، نهتنها مخاطب امروز را تحت تاثیر قرار نمیدهد بلکه این مفهوم معنوی که «غیبتکردن شخص مسلمان به منزله خوردن گوشت برادر مرده خود است» را به لحاظ ماهیت مفهومی، تحتالشعاع قرار میدهد.
اساسا بهتصویرکشیدن تعابیر و مفاهیم اسلامی به این شکل، کلیت اثر را در سطح قرار میدهد و قطعا مانع تاثیرپذیری مخاطب میشود. پلانهای بسیار طولانی، بازیهای بیروح و ضعیف و خط داستانی سردرگم این مجموعه، باعث شده که مخاطبان، آن را با اشتیاق دنبال نکنند.
استفاده افراطی از موسیقی وهمآلود در سرتاسر کار، یکی دیگر از ضعفهای این مجموعه به شمار میآید؛ مثلا در سکانسی که دختر پیرمرد میرود تا در خانه را باز کند موسیقی، دختر را تا دم در همراهی میکند، سپس با آرامش در را باز میکند و نامزدش را پشت در میبیند.
پخش این موسیقی خوفناک، بیننده را به این تصور میاندازد که گویی پشت در خانه، یک هیولای بیسر ایستاده است. با یک مقایسه سطحی درمییابیم که سریال «آخرین گناه» مسیر مجموعه جریانساز سال قبل را دنبال نکرده و حتی آن را به بیراهه کشانده است.
نباید از ضعف سریالهای در حال پخش از شبکههای دیگر غافل شد؛ الفاظ زشت و روابط بهشدت غیرانسانی و ارائه بهترین نقشههای کلاهبرداری در مجموعههای دیگر نیز باعث شده که سریالهای ماه مبارک رمضان امسال، نه رنگوبوی رمضان را داشته باشند و نه حالوهوای معنوی.