مجید قیصری، نویسنده می‌گوید: اگر جنگ نمی‌رفتم، یقینا نویسنده نمی‌شدم. چون هرکس هرچه می‌خورد، از اندوخته‌های دوران نوجوانی‌اش می‌خورد.

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روابط عمومی حوزه هنری، دومین نشست تخصصی «مهمان» برای دیدار با چهره‌های ماندگار داستان ایرانی توسط مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری با حضور مجید قیصری و علی‌اصغر عزتی پاک در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.

مجید قیصری در دومین نشست «مهمان» درباره چشم‌اندازش نسبت به ادبیات گفت: تا بعد از جنگ، شاید تعدادی محدود داستان خوانده بودم. سال ۶۶ دانشگاه قبول شدم اما چون به جنگ رفتم، سال ۶۷ توانستم به دانشگاه بروم و اولین چیزی که از فضای دانشگاه احساس کردم، چیزی نبود که دنبالش بودم. چراکه پر از تصویر و خاطره جنگ بودم و نمی‌توانستم احساس خوبی در دانشگاه داشته باشم. عاشق روانشناسی بودم اما روان آدم‌ها نه چیزی که در دانشگاه فرا می‌گرفتم. تنها سنگر و پناهم را کتاب دانستم و کتاب تنها چیزی بود که مرا در خانه نگه می‌داشت. روانشناسی دوست داشتم اما در دانشگاه درباره آن‌چیزی که من دوست داشتم، صحبت نمی‌شد.

او ادامه داد: وقتی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم، داستان‌نویسانی را یافتم که از همسایه‌ها و دوستان بسیار به من نزدیک‌تر بودند. به سمت داستان‌هایی چون «خوشه‌های خشم» جان اشتاین‌بک رفتم و بسیار جذبش شدم و حتی این داستان را با «راه شب» رادیو خواندم. داستان کوتاه بیشتر من را جذب کرد و وقتی اینها را خواندم، شروع به نوشتن کردم و فکر می‌کنم سال ۷۳ بود که تجربیاتی نیز داشتم. همان زمان با حوزه هنری آشنا شدم و مجموعه‌ای از کارهایم را که جایی منتشر نشده بود، برای مرتضی سرهنگی بردم و او نیز خیلی محترمانه با من برخورد کرد. به فاصله برگشت به خانه، آقای سرهنگی با من تماس گرفت و مجموعه «صلح» را برای چاپ فرستاد. از آن زمان به بعد، خیلی جدی‌تر وارد داستان‌نویسی شدم.

نویسنده کتاب «جنگی که بود، جنگی که نبود» درباره محافل ادبی و اینکه آیا با این محافل دم‌خور است یا خیر، بیان کرد: خیلی اهل گعده‌ها و محافل نیستم.

قیصری در پاسخ به این‌ سوال که اگر جنگ نمی‌رفتید، آیا نویسنده می‌شدید، گفت: اگر جنگ نمی‌رفتم، یقینا نویسنده نمی‌شدم. چراکه هرکسی هر چه می‌خورد، از اندوخته‌های دوران نوجوانی‌اش می‌خورد. فشاری که از طرف خاطرات جنگ داشتم، سبب شد بنویسم. ممکن است جنگ تمام شود اما آثارش ادامه دارد و همین ادامه‌دار بودنش باعث می‌شود من هم به عنوان نویسنده ساکت نباشم.

او با اشاره به داستان «پنجه خرس» از مجموعه داستان «ساحل تهران» که تاثیرات زیاد جنگ بر جامعه را یادآوری می‌کند، درباره این نگاه که علی‌اصغر عزتی‌پاک آن را نگاه اشراقی خواند، بیان کرد: این نگاه برای خودم هم جذاب است. دختر من ۲۵ ساله است و قبل از کرونا یکی از آشناها، دختر کوچک‌شان را نزد ما سپردند که در این حضور، هم‌نشینی با این بچه، من را سوق داد تا جهان را از دید او ببینم و به مرور زمان، این رفتار در مجموعه‌هایی که نوشتم، نشر پیدا کرد و نوع بازی و سوالات را از دید این نسل باهوش جدید روایت کردم. روایت‌هایم در این داستان، ممکن است زاده تخیل باشد اما وام‌گرفته شده از رفتارهای آن کودک بود.

قیصری در مورد تلقی‌اش از نویسندگی توضیح داد: دو مورد را باید ابتدا خط‌کشی کنم؛ بین ادبیات با داستان تفاوت قائلم. خلق ادبیات جایگاهی متفاوت دارد و تشخیص این دو خیلی هم سخت نیست. داستان‌نویس، داستانی می‌نویسد که سوژه‌اش دیگران هستند اما کسی که ادبیات خلق می‌کند، سوژه‌اش خودش و جهان خودش است. ادبیات جای آزار دیدن است اما داستان چیز دیگری است و همه سوژه آن می‌شوند. شخم‌زدن خاطرات، آزار دادن خود است و وقتی نباشد ادبیاتی خلق نمی‌شود.

او در پاسخ به این پرسش که چرا شغل رسمی ندارد و ادبیات در زندگی‌اش بیشتر از هر چیزی موثر است، بیان کرد: من سال ۷۱ فرصت پیدا کردم کارمند ستاد مبارزه با مواد مخدر باشم اما اذیت می‌شدم و خودم را کارمند نمی‌دانستم ولی خوشبختانه تقریبا همه همکارانم از بچه‌های جنگ بودند و من مشترکاتی با آن‌ها احساس می‌کردم اما به مرور آن‌ها هم رفتند و من هم به دلایلی از آن‌جا بیرون آمدم.

او گفت: نوشتن در زندگی آدم تاثیر می‌گذارد، سلوک نوشتن آدم را یاغی می‌کند، اعتماد به نفس را بسیار بالا می‌برد، باور زیادی به آدم تزریق می‌کند و من را زیادی باورمند کرده و نگاهی مستقل پیدا کرده‌ام. تمام درد ادبیات، همان فردیت است و برای فرد، هویتی مستقل پدید می‌آورد. همه لذت ادبیات به این است که نویسنده را تنها می‌کند و نویسنده با آن آرامش می‌یابد. در واقع وقتی می‌نویسید با چیزی زبان مشترک پیدا می‌کنید که در موارد دیگری آن را نمی‌یابید. در جمع‌ها نیز کسی درباره کتاب، سینما و هنر صحبت نمی‌کند و از منظر هنر کسی به دنیا نگاه نمی‌کند. این احوالات برای نویسندگان آشنا است.

قیصری درباره آثارش که با نگاه اجتماعی، جنگ و تاثیرات آن و هویت‌بخشی نوشته شده‌اند و نمایش چهره انسان ایرانی و اینکه نویسنده‌ای هویت‌گراست، اظهار کرد: در مجموعه «ساحل تهران» جایی شخصیت کودک به شخصیت زن داستان می‌گوید «به زیر پایت نگاه نکن، به آسمان نگاه کن.» و این همان نگاه والا است. وقتی به آثار غربی نگاه می‌کنید می‌بینید که حضور پررنگ دین و عیسی‌بن‌مریم در آن‌ها مشهود است. اما ما در آثارمان اصلا به آن فکر نمی‌کنیم و حذفش کردیم! تاثیرگذارترین شخصیت در طول تاریخ بشریت که لیست خیلی بلندبالایی است، در راسش رسول اکرم (ص) است. چراکه یک‌تنه جهان را تغییر می‌دهد و غرورانگیز و مومنانه جهان را دگرگون می‌کند. حالا فکر کنید چنین شخصیتی در سینما، هنر و ادبیات ما حضور ندارد و مقصر خود ما هستیم. ما همچنین نسبت به اسطوره‌های ایرانی نیز کم‌لطفی کرده‌ایم و آثار معدودی را در این حوزه شاهدیم و وقتی این‌ها را نداشته باشیم، حتما یک جای کار می‌لنگد.

نویسنده کتاب «سه کاهن» با تاکید بر این‌که نویسنده باید با متن‌های پیش از خود ارتباط برقرار کند و ارجاعاتی به آن‌ها داشته باشد، گفت: نویسنده باید بینامتنی باشد و باید حتما با متن قبل از خودش، ارتباط برقرار کند، در صورتی که متونی چون شاهنامه و قرآن که عقبه ما هستند باید شناخته شوند و بر اساس داشته‌های‌مان باید نگارنده جدید باشیم.

قیصری در جمع‌بندی بحث گفت: هر نسلی سه میراث علمی، میراث منشی و میراث روشی از خود به جا می‌گذارد. ادبیات، منش دوران است. دهه شصتی‌ها روش و منشی از خود به‌جا گذاشتند که ادبیات آن را به چالش می‌کشد. چیزی که هیچ هنر دیگری نمی‌تواند به آن نزدیک شود و این دقیقا وظیفه ادبیات است که باید آن را به‌روز کند و شکل دهد.

افشین شحنه‌تبار، مدیر و مؤسس و صاحب‌امتیاز انتشارات «شمع و مه» در تهران و لندن که ترجمه برخی آثار مجید قیصری را منتشر کرده است نیز در این نشست گفت: مجید در عین این‌که سعی می‌کند تلخ ننویسد، اما ناخواسته به سمت جایی از جامعه می‌رود که شیرین نیست. کاملا ایرانی می‌نویسد و به لایه‌هایی در ادبیات می‌پردازد که مختص به خودش است. من نگاه غیرایرانی‌ها نسبت به آثارش را دیده‌ام و ترجمه تعدادی از آثارش تجربه جالبی برایم بود.

مجید قیصری متولد سال ۱۳۴۵ در تهران، دانش‌آموخته رشته روانشناسی است و داستان‌نویسی را از سال ۱۳۷۲ آغاز کرده‌ است. رمان دیگر اسمت را عوض نکنِ قیصری در دهمین دوره جایزه ادبی هوشنگ گلشیری (سال ۱۳۸۹) نامزد بخش رمان شد. مجموعه داستان نگهبان تاریکی نیز به عنوان اثر شایستۀ تقدیر در هشتمین دورۀ جایزۀ جلال آل‌احمد (سال ۱۳۹۳) شناخته شد. آثار وی در دیگر محافل نیز مورد توجه قرار گرفته و در برخی از آنها نامزد شده و در برخی جایزه گرفته است.