به گزارش همشهری آنلاین، در سال ۱۸۹۰، شاید پس از یک کابوس شبانه و شاید به کمک یک شام سنگین، برام استوکر، کار روی رمان دراکولا را آغاز کرد. رمانی که نوشتنش هفت سال طول کشید و شخصت ماندگار کنت دراکولا بارها و بارها مورد اقتباسهای ادبی و سینمایی قرار گرفت. اما سالها پیش از آن شام سرنوشتساز، استوکر به عنوان یک هوادار، نامهای ۲۰۰۰ کلمهای برای والت ویتمن نوشت.
اولین مواجهه استوکر با ویتمن، زمانی بود که او دانشجوی کالج ترینیتی بود و نقدی منفی بر شعرهای والت ویتمن خواند. والت ویتمن، شاعر امریکایی قرن نوزدهم، در آن زمان کتاب شعر معروف خود، برگهای علف را منتشر کرده بود. کتابی که بارها، حتی تا بستر مرگ، از ویرایش دوباره آن دست برنداشت. ویتمن، شاعری آزادیخواه و طرفدار دموکراسی بود و در زمان جنگهای داخلی امریکا، در ایالتهای شمالی، از مجروحان مراقبت میکرد.
استوکر و دوستانش مقاله را با صدای بلند برای یکدیگر میخواندند (رماننویسان قرن نوزدهم - آنها دقیقا مثل ما هستند!)، از جمله، شاید این بخش به یادماندنی از نقد: «یکی از هواداران جدی والت ویتمن درباره او گفته است که او «دموکراسی» است. اما ما واقعا فکر میکنیم که این دست کم درباره ترکیببندیهای او حرف درستی است. ما علاوه بر این فکر میکنیم که او نادان، پرسروصدا، گلدرشت و درهمبرهم است!»
با این حال، چند سال بعد، استوکر نسخهای از برگهای علف را خواند و به یک طرفدار تمامعیار ویتمن تبدیل شد. به طوری که در سال ۱۸۷۲، او نامهای هوادارانه و بسیار پرشوروحرارت برای ویتمن نوشت، و سپس به مدت چهار سال آن را نگه داشت؛ قبل از ارسالش همراه با نامه دوم و با این مقدمه که «چهار سالی که گذشت باعث شد من کار شما را چهار برابر دوست داشته باشم، و واقعا میتوانم بگویم که من همیشه شما را دوست خودم دانستهام.»
استوکر در نامه اول مینویسد: «اگر من با شما رو در رو بودم، دوست داشتم با شما دست بدهم، زیرا احساس میکنم دوستتان دارم. من میخواهم شما را رفیق خطاب کنم و با شما صحبت کنم؛ درست مثل مردان دیگری که شاعر نیستند و با آنها همصحبت هستم.»
بخش جالب توجه این نامه البته، جایی است که استوکر، ظاهر خود را هم برای شاعر شرح میدهد. گویی قرار است یکدیگر را ملاقات کنند و راه دیگری برای توصیف خودش نمییابد:
«من شش فوت و دو اینچ قد دارم... من زشت اما دارای صورتی قوی و مصمم هستم و برجستگی بزرگی بالای ابروهایم دارم. من یک فک بزرگ و موهای صاف دارم.»
امروز اگر بخواهید چنین نامهای برای یک نویسنده امروزی بنویسید، موجی در شبکههای اجتماعی علیه شما راه خواهد افتاد که به شما یادآوری کند که حد و مرزهای خود را به عنوان یک هوادار حفظ کنید. پاسخ ویتمن به نامه استوکر نشان میدهد که او اهمیتی به این موضوع نداده است.
ویتمن مینویسد: «پسر جوان عزیزم، نامههای شما از جانب من بسیار مورد استقبال واقع شد. شما از جانب من به عنوان یک انسان و بعد یک شاعر، پذیرفته شدهاید.»
ویتمن هم در پاسخ نامه، ظاهر خود را این طور توصیف میکند: «بدن من کاملا و بدون شک برای همیشه، به دلیل فلج و سایر بیماریها، در حال فروپاشی است.»
این دو سرانجام در سال ۱۸۸۴ و چندین بار پس از آن همدیگر را ملاقات کردند و تا زمان مرگ ویتمن در سال ۱۸۹۲ با هم دوست باقی ماندند. ظاهرا گاهی اوقات، به عنوان یک هوادار در برابر نویسنده یا شاعر مورد علاقه، پا را فراتر از حدود گذاشتن جواب میدهد و میتوان رفاقتی مستحکم ایجاد کرد.
منبع: ترجمه با تغییر و تلخیص از لیتهاب.