به گزارش همشهری آنلاین، زندهیاد مرتضی احمدی درباره تهران این روزها میگفت: «شورای شهر من را دعوت کردند. آنجا گفتم یه زمانی ما سر پشتبام میخوابیدیم تابستانها. ستارهها انگار روی سینهمان بودند اینقدر که هوا صاف و سالم و تمیز بود. آن وقت انتخاب میکردیم کدام ستاره مال کی باشد. کلکل میکردیم، دعوامان هم میشد هر شب. ولی الان مردم ستاره نمیبینند.
این آفتاب تهران است؟ رنگ ندارد که. آنقدر دود جلو تابش خورشید را گرفته که نور نمیرسد به ما. توی یک روستا اگر توانستی یک روز توی آفتاب بایستی! تنتان میسوزد؛ ولی در تهران از این خبرها نیست. چه اتفاقی بیفتد؟ هیچ کاریش نمیشود کرد.
چند بار به خاطر تهران گریه کردم. حتی در فیلمی که از زندگی من ساختند هم گریه کردم. ما مینشستیم کوهها را نگاه میکردیم. با این کوهها حرف میزدیم، ولی حالا دیگر کوهها را نمیبینیم. کوههای شمیران کوههای غرور ماست، شناسنامه ماست، هویت ماست. چرا نمیبینیمشان؟»