از میان فیلمسازانی که به عنوان چهرههای مقبول و معتمد نظام در سینما حضور یافتند، او قطعا معتبرترین نام در محافل بینالمللی است؛ فیلمسازی که موفق شده به صورت توامان ستاره جشنواره فجر و شمع محافل معتبر بینالمللی باشد. رکورد دار دریافت سیمرغ از فجر،تنها نامزدی سینمای ایران در مراسم اسکار را هم رقم زده است.
بازیگر محصولات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در دهه 60، از «بدوک» محصول 1371 تا امروز که «آواز گنجشکها» را بر پرده دارد، مسیری دشوار را پشت سر گذاشته و در این میان بیشتر موفقیت را تجربه کرده تا ناکامی... . مجیدی حتی به شهادت کسانی که فیلمهایش را دوست ندارند، نیز کارگردانی توانا و مسلط بر ابزار است.
بدوک
اولین تجربه جدی کارگردانی مجید مجیدی پس از یکی دو فیلم کوتاه، با مضمونی تکان دهنده و لحن واقعگرای تلخ و موثرش، نشان داد که مجیدی کارگردان، به مراتب از مجیدی بازیگر میتواند موفقتر باشد. موضوع ملتهب فیلم و نمایش پلشتیها در سیستان و بلوچستان، مجیدی را متهم به سیاهنمایی کرد. فیلم خیلی در جشنواره فجر تحویل گرفته نشد و به شکل نامطلوبی روی پرده آمد ولی مدیران کن آن را به بخش دو هفته کارگردانان بردند. نمایش «بدوک» در کن، اعتباری را برای سازندهاش به همراه آورد. هرچند مجیدی خیلی زود مسیر خود را از فرانسویها جدا کرد و نشان داد که سینمای مورد پسندش با آنچه مدیران کن دوست دارند، متفاوت است.
پدر
«پدر» را میتوان آغاز شکلگیری مولفههای سینمای مجیدی نامید. پس از «بدوک»، همچنان گرایش به بیابانهای بیآب و علف و تصویر اگزوتیک مشهود است؛ البته با یک تفاوت عمده، قابها به مراتب شکیلتر شدهاند و ساختار بصری از ژورنالیسم شتابزده «بدوک»، به توان منطقی نماهای رسیده است. فیلمساز روی رابطه ناپدری و پسر جوان خوب کار میکند و موفق میشود در زمانی طولانی با همین 2 کاراکتر و در دل بیابانها، فیلم را سرپا نگه دارد.
نشانههای فقر عزتمندانه از همین «پدر» بروز میکند و مجیدی به آدمهای فیلمش عزت نفسی را هدیه میکند که در فیلمهای بعدی پررنگتر میشود. خشونت همچون «بدوک» همچنان در فضا موج میزند ولی زبان و لحن به شاعرانگی گرایش پیدا کرده است. پایان تاثیرگذار و به یادماندنی فیلم، نقطه اوج این شاعرانگی است. فیلم در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درمیآید و برخلاف «بدوک» مورد توجه قرار میگیرد.
داوران، چندین سیمرغ را در رشتههای اصلی به «پدر» میدهند و منتقدان هم مجیدی را در مقام کارگردانی خوش ذوق به رسمیت میشناسند. فرانسویها فیلم رادوست ندارند ولی در عوض ترکیب دکوپاژ آمریکایی با مولفههای سینمای واقع نمای ایران در کنار روایت قصه، توجه کاناداییها و آسیاییها را به خود جلب میکند.«پدر» در گیشه شکست میخورد ولی نمایشهای پر تعداد آن در جشنوارههای خارجی، جوایز و ستایشهای زیادی را نصیب مجیدی میکند.
بچههای آسمان
با گذشت نزدیک به 12سال هنوز هم خیلیها آن را بهترین فیلم مجیدی میدانند.مجیدی در این سالها هر فیلمی که ساخته به نوعی با «بچههای آسمان» مقایسه شده و منتقدان به نقاط اشتراک یا تمایزش با این فیلم پرداختهاند؛ داستان علی پسر بچه فقیری که عزت نفساش را حفظ میکند. فقر فاخر و با شکوه با «بچههای آسمان» به شکلی پررنگ و مثالزدنی وارد سینمای مجیدی شد؛ اولین فیلم شهری مجیدی با تصویری از جنوب شهر تهران با معماری هنوز سنتی و با آدمهای فقیری که قلب مهربانی دارند. داستان هم در عین سادگی، عمیق و جذاب است. نیاز علی به سوم شدن و نه قهرمانی در مسابقه دو، یک ایده فیلمنامهای درخشان است و نمای پایانی فیلم و بوسه ماهیها بر پاهای خسته علی در حوض، بیشک به یکی از بهترین پایانبندیهای تاریخ سینمای ایران منجر شده است.
تکنیک فیلم کاملا در خدمت بیان داستان است. «بچههای آسمان» در پانزدهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و بیشترین سیمرغ را هم دریافت کرد. منتقدان هم فیلم را دوست داشتند و پس از درخشش در مونترال، «بچههای آسمان» به عنوان نماینده سینمای ایران به اعضای آکادمی اسکار معرفی و در میان 5نامزد نهایی دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی قرار گرفت. شاید اگر آن سال «زندگی زیباست» ساخته روبرو تو بنینی در اسکار حاضر نبود، حالا این مجسمه طلایی هم به تابلوی افتخارات سینمای ایران اضافه شده بود.
در زمان اکران «بچههای آسمان» برخی از منتقدان، با مقایسه آن با فیلمهای کانونی دهه 50، آن را اثری کهنه خواندند ولی در گذر زمان به نظر میرسد که تقریبا همه به این نکته که این فیلم نقطه اوج کارنامه سینمایی مجیدی است اذعان داشته باشند. نمایش فیلم در کانادا، آمریکا و کشورهای آسیایی بسیار موفقیتآمیز بود و ژاپنیها آنقدر فیلم را دوست داشتند که آن را بازسازی کردند. در این سالها، در انتخاب بهترینها نام «بچههای آسمان» بیش از دیگر ساختههای مجیدی مورد توجه قرار گرفته است.
رنگ خدا
یک گام بلند دیگر، پس از موفقیت «بچههای آسمان» که گرچه توفیق آن را تکرار نکرد ولی در نوع خود یکی از آثار به یادماندنی مجیدی محسوب میشود، به لحاظ ساختار بصری، از دقت نظر و تواناییهای بیشتر مجیدی حکایت میکند و به مراتب خودس ساختتر از « بچههای آسمان» است و البته احساسگراتر، از خط داستانی کلاسیک «بچههای آسمان» تا اندازهای عدول شده و فیلم بیشتر از طرح به شخصیتها بها داده است. پسر بچه نابینای فیلم، در کانون مرکزی اثر، همدلی و همراهی تماشاگر را به خوبی جلب میکند و مجیدی نشان میدهد که در ایجاد رابطه با مخاطب، به پختگی دست یافته است. استفاده از طبیعت سرسبز و زیبای شمال، منطق خود را در دل روایت به خوبی مییابد. آنچه از آن به عنوان سینمای شاعرانه مجیدی یاد میشود در «رنگ خدا» در اوج قرار دارد.
فیلم در نمایش جشنوارهایاش در فجر هفدهم بیشتر در بخش بینالمللی مورد توجه قرار میگیرد تا مسابقه سینمای ایران. پس از آنکه میراماکس پخش جهانی «بچههای آسمان» را برعهده گرفت، این بار نوبت به کمپانی سونی پیکچرز میرسد که پخش «رنگ خدا» را برعهده بگیرد. نمایش فیلم در جشنواره مونترال، توفیق «بچههای آسمان» را تکرار میکند. ولی در شرایطی که به نظر میرسد راهیابی فیلم به فهرست نهایی نامزدهای اسکار قطعی است، چنین اتفاقی نمیافتد. عدهای دلیل این امر را کمرنگی قصه و لحن بیانی غیرکلاسیک و گرایش به سینمای شاعرانه میدانند.
باران
برخوردار از مولفههای سینمای مجیدی، از حس تعالی معنوی گرفته تا آرمان خواهی، عدالت اجتماعی، فقر با عزت و البته بازهم شاعرانگی که این بار با عشق همراه شده است؛ هرچند «باران» فاقد یکدستی «بچههای آسمان» و «رنگ خدا» است. ایراد کار هم به فیلمنامه باز میگردد وگرنه مجیدی در مقام کارگردان، همچنان فیلمساز خوش ذوق و توانمندی نشان میدهد. فیلم در نوزدهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درمیآید و مورد توجه داوران نیز قرار میگیرد.
آن وحدت نظر منتقدان در مورد «رنگ خدا» یا «بچههای آسمان» اینجا تکرار نمیشود ولی در مجموع فیلم را میشود جزو آثار موفق کارنامه مجیدی دانست. برای سومین بار پیاپی فیلمی از مجیدی به عنوان نماینده سینمای ایران به اعضای آکادمی معرفی میشود ولی اتفاق «بچههای آسمان» تکرار نمیشود. در نمایشهای بینالمللی، فیلمبرداری،ساختارن تکنیکی و فضاسازی مورد توجه قرار میگیرد و تصویر عشق کاملا شرقی و ایرانی ارزیابی میشود. به سیاق دیگر آثار مجیدی، «باران» نیز در جشنوارههای بینالمللی فراوانی به نمایش در میآید ولی به اندازه «بچههای آسمان» و «رنگ خدا» جایزه نمیگیرد.
بید مجنون
از هر جهت یک تغییر مسیر آشکار در کارنامه مجیدی است. آدمهای مهربان فیلمهای قبلی جای خود را به کاراکتری میدهند که وقتی بیناییاش را به دست میآورد، تبدیل به آدمی هویت باخته میشود. مجیدی تعمدا از فضای لطیف ساختههای قبلیاش فاصله میگیرد. استفاده از بازیگر ستارهای چون پرویز پرستویی نیز برای اولین بار در سینمای مجیدی رخ میدهد. بار فیلم هم تا حد زیادی به دوش پرستویی است.
فیلم در بیست و سومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درمیآید و در حضور «خیلی دور، خیلی نزدیک» سیمرغ بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول مرد را به خود اختصاص میدهد، باتوجه به حال و هوای «بید مجنون» طبیعی است که درخشش در جشنوارههای جهانی به اندازه «بچههای آسمان»، «رنگ خدا» و حتی «باران» نباشد. در میان منتقدان داخلی ، فیلم بیشتر مخالف دارد تا موافق. در اکثر نقدها به فاصله گرفتن از فضای دلپذیر و آشنای «بچههای آسمان» اشاره و از آن به مثابه نقطه ضعف «بید مجنون» یاد میشود.
مایه فقر عزتمندانه در «بید مجنون» جای خود را به خطای قهرمان و عقوبتالهی میدهد؛ چیزی که جانمایه فلسفی اثر را نیز تشکیل میدهد. «بید مجنون» با آنکه فیلم مورد علاقه منتقدان نیست از سوی مردم مورد استقبال قرار میگیرد و تاکنون پرفروشترین ساخته این فیلمساز در اکران داخلی است.
آواز گنجشکها
«آواز گنجشکها» را میتوان برآیند ساختههای قبلی مجیدی دانست؛ فیلمی که در آن، هم نشانههای آشکاری از «بچههای آسمان» مشاهده میشود و هم حتی «بیدمجنون»... ؛هرچند فیلم پس از «بید مجنون» حکم بازگشت به عالم فطرتهای پاک و آدمهای فقیر و عزتمند را دارد. مثل یوسف «بید مجنون» این بار هم کریم کارگر یک شترمرغداری، در معرض آزمونی اخلاقی قرار میگیرد، خطا میکند، وسوسه میشود و حتی عقوبت میبیند ولی مجیدی « آواز گنجشکها» مهربانتر از مجیدی «بیدمجنون» است و در نهایت فیلم را با نوعی آرامش خیال به پایان میرساند.
اخلاقگرایی مجیدی با ساختار سینمایی فکر شده و ظریف همراه شده است. نماهای فیلم به شدت چشمنواز هستند و تا حد زیادی پوشاننده ضعفهای فیلمنامه. پسر بچههای فقیر فیلم که میکوشند آب انباری متروکه را به حوضچهای برای پرورش ماهی تبدیل کنند، «بچههای آسمان» را به ذهن متبادر میکنند. زیبایی بصری فیلم دقت نظری از این جنس را در «رنگ خدا» تداعی میکند و وسوسه کریم برای خطاکاری، یوسف «بید مجنون» را به خاطر میآورد.
«آواز گنجشکها» ترکیبی است از ساختههای قبلی مجیدی و البته در کنار اینها فیلم خود بسندهای نیز هست. «آواز گنجشکها» سال گذشته در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و موفقیتهای فیلمهای قبلی مجیدی را تکرار کرد. بعد از انتقادهایی که از «بیدمجنون» صورت گرفت، «آواز گنجشکها» حکم آشتی منتقدان را با مجیدی نیز دارد.
جالب اینکه برخی از کسانی که حتی «بچههای آسمان» و «رنگ خدا» را نیز دوست نداشتند، از زمان جشنواره تا حالا که فیلم به اکران عمومی درآمده، نقدهای ستایشآمیزی بر «آواز گنجشکها» نوشتهاند. فیلم در بخش مسابقه جشنواره برلین به نمایش درآمد و رضا ناجی در حضور دنیل دی لوئیس (برای خون به پا خواهد شد) جایزه بهترین بازیگر برلین را گرفت. اهمیت این جایزه وقتی مضاعف شد که کمی بعد دیلوئیس، اسکار بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد.
«آواز گنجشکها» در جشنوارههای زیادی به نمایش درآمده و از آن برای حضور در فستیوالهای متعددی دعوت به عمل آمده است. «آواز گنجشکها» در اکران داخلیاش هم تا امروز کارکردی قابل قبول داشته است. مجیدی بار دیگر نشان میدهد که راه و رسم برقراری ارتباط با مخاطب را خوب میداند. فیلم به شدت متکی به بازی رضاناجی است و لحن طنزآمیز فیلم در برخی از سکانسها از گرایشی تازه در سازندهاش خبر میدهد. «آواز گنجشکها» نماینده سینمای ایران برای حضور در اسکار است و اینبار همه برای تکرار موفقیت «بچههای آسمان»، امیدوارتر از قبل به نظر میرسند.