سحر رمضانعلی پور: در قدیم معمولاً از ماه اردیبهشت تا پایان تابستان ماههای فراوانی و ارزانی بود و اگر ماه مبارک رمضان در بهار و تابستان واقع میشد، دغدغه و نگرانی از نظر تأمین مواد غذایی نبود؛ ماهی که به گفته «جعفر شهری» نویسنده کتاب «طهران قدیم» در تمام سال مثل و مانندی در خوبی و ارزانی و فراوانی نداشت و از این جهات کمتر ماهی به پای آن میرسید. او پیشوازی تهرانیها از ماه مبارک رمضان را اینگونه توصیف میکند: «زنها تقریباً در تمام ماه شعبان به تهیه آذوقه و خواربار ماه رمضان برآمده، به پاک کردن برنج و حبوبات و کوبیدن آرد برنج و نخودچی و زردچوبه و امثال آن میپرداختند، خانه را پر و پیمان میکردند و از اول این ماه بود که احوال و رفتار و قیافههای این دسته وضع دیگر یافته و تغییرات کلی میکرد.»
زمانی برای کسب حلالیت
در گذشته، مردم با ارزانکردن اجناس خود طی ماه مبارک برای خود و نزدیکان و والدینشان از مردمطلب آمرزش میکردند و حتی این مهم را فرصتی برای حلالیت طلبیدن میدانستند. نانواییها در این ماه بیش از پیش پر از مشتری میشدند. البته فقط ۲وعده پخت در طول روز انجام میدادند. شهری اوضاع و احوال کاسبان تهران در ماه مبارک رمضان را اینطور توصیف میکند: «صورتها آرام و ملکوتی، چهرهها متین، قدمها آهسته، سرها به زیر، چشمها درویش، دلها تحت کنترل و راعی حلال و حرام و مکروه و مباح و نجس و... میشد و خودداری از دروغ و کمفروشی و حیله و خدعه و دیگر امور ممنوعه و مکروهه و... در میان تهرانیها رخ میداد. بهترین و مرغوبترین خواربار با نازلترین قیمتها در این ماه به دکانها آمده و در اختیار مردم قرار میگرفت. سنگهای کم وزن و ترازوهای سرکدار جای خود را به سنگهای تمام وزن و ترازوهای میزان میدادند.»
شهری بهعنوان یک تهرانپژوه درباره وضعیت نانها هم توضیح میدهد: «هوس انگیزترین نانهای سنگک یک ذرع و نیمی خشک ناخنی خشخاش و سیاه دانه زده و تافتونهای شانه زده کنجدی و روغنی، شیرمالهای روغندار خوش عطر و بو و دوباره تنورهای سبوسدار پنجه کش خاصه، مخصوصاً نان کماجهای طرشتی اعلا در این ماه در نانواییها پیدا میشد.»
هنگام سحر، همه شهر بیدار بودند
نویسنده کتاب طهران قدیم از تهرانیها بهعنوان افرادی که بسیار به روزهداری معتقد و پایبند بودند و هنگام سحر، همه مردم شهر بیدار بودند یاد میکند: «تهرانیها حتماً فرزندان خود را برای عادت به گرفتن روزه، سحرها از خواب بیدار میکردند و حتی مردها به همسران خود در صورتی که غذای بهتری برای سحری درست میکردند، جایزه و انعام میدادند. آنچه برای خرد و کلان مردم غیرقابل بخشایش بود، آنکه فردی بدون علت به روزه خواری بپردازد یا احدی دیده شود که در انظار مبادرت به روزه خواری کند یا حتی با معاذیر شرعی، اطلاع روزه خواری کسی به گوش دیگران رسیده باشد.»
مردم تهران در روزگار قدیم در ماه مبارک رمضان از افطار تا سحر بیدار میماندند و سحرگاهان بهخصوص تابستانها، پشتبام به پشتبام صدا برمیخاست و حتی در روزگاری اندکی دورتر، کوبیدن بر پشت طشتمسی نیز رسم بود و در برخی از محلهها مردم بهصورت گروهی «چاوشیخوانی» میکردند تا کسی خواب نماند. برخاستن از خواب مانند فریضه نماز بر تمامی اهل خانه واجب بود و خرد و کلان و سالم و بیمار نمیشناخت و چون این باور عمومی وجود داشت که دعای سحرگاهی مورد استجابت درگاه الهی واقع میشود، صدای دعا و استغاثه بیماران و همراهان آنان به درجه اعلا میرسید.
خوراکهای خوشمزه برای سحری و افطار
خوراک سحر با توجه به فصل انتخاب میشد. شهری مینویسد: «آنچه گذشته از مخلفات، غذای کامل سحر به حساب میآمد، غذاهای پرگوشت و پرچربی برای ایام سرما و غذای کم گوشت و کم چربی برای تابستانها بود که به مصرف میرسید و از آن جمله بود: آبگوشت آجیل، آبگوشت به و سرکه شیره، آبگوشت کلم قمری، طاس کباب، کباب دیگی، شامی لپه، کوفته شامی، کوفته دست به گردن، انواع چلوخورشها مانند چلوخورش فسنجان، خورش قیمه، ششانداز آلو اسفناج، پلو ته چین با گوشت یا مرغ، انواع کباب مثل کباب دیگی، کباب چنجه، کباب جوجه، کبک، کباب تنوری، یخنی، خاگینه، نیمرو، انواع کوکوها مانند کوکوسبزی، کوکوی سیبزمینی، انواع پلوها مانند باقلاپلو، سبزی پلو با کوکوماهی، شیرین پلو، شاخدار پلو، هفت رنگ پلو، چنگال و قیمه آلو که مخصوصاً این چلوخورش را سحرهای ماه رمضان برای جلوگیری از عطش میخوردند.»
در گذشته، مردم روزه خود را با خرما باز میکردند. شهری مینویسد: «موقع باز کردن روزه زمانی بود که هوا به تاریکی گراییده، به مغرب شرعی رسیده باشد و در همین موقع نیز بود که توپ افطار قزاقخانه هم که هنگام سحر و افطار را در میدان توپخانه و بیرون دروازهها به صدا درمیآورد، به صدا درآمده و زمان گشودن افطار را معین میکرد. اما سفره افطار و افطار بازکنی هم به این کیفیت بود که اول با نصف استکان آب گرم، سپس یکی دو دانه تخممرغ نیمبند یا عسلی، چند انگشتترحلوای آرد برنج، چند لقمه نان دوبار تور با پنیر و چای شیرین، پیالهای آش ساک یا آش رشته یا آش جو افطار کرده و سپس به سر شام میرفتند. شام افطارها هم کمابیش به این صورت تهیه میشد که مقداری از آن جزو مخلفات و مقداری هم جزو غذا محسوب میشد؛ مانند بورانی اسفناج با ماست، نرگسی اسفناج، حلوا ارده، ماست و لبو و در آخر، شام که غالباً در این ماه بیشتر غذاهای نخوددار مانند کوفته شامی، شامی لپه و کوفته دست به گردن فراهم میشد.»
شبنشینیهای باشکوه
شبنشینیهای ماه مبارک رمضان هم از جمله مهمانیهای گرم و بانشاطی بود که همه از آن استقبال میکردند. در این شبنشینیها بود که پای زولبیا و بامیه و اصناف وسط میآمد و چون وقت بیشتری بود، کتابخوانی و قصه سراییها و افسانهپردازیها و... نقل مجالس میشد و تقریباً تا سحر طول میکشید. از دیگر کارها در شبهای ماه مبارک برگزاری دورههای قرائت قرآن و تفسیر و دعاخوانی بود که در هر گوشه و کنار برپا میشد.