به گزارش همشهری آنلاین به نقل از فرهیختگان، در این بخش به معرفی چند شخصیتی در کارهای ایرج طهماسب پرداختیم که فارغ از عروسک بودن ایدهای را بر خود داشتهاند که این ایده به آنها شخصیتی دوستداشتنی و زنده میدهد. ایدهای که از ذهن طهماسب میآید و بر عروسک مینشیند و او را دارای شخصیتی میکند که میتواند حتی فراتر از یک شخصیت باشد.
پسرخاله
پسرخاله شخصیت اصلی مجموعههای اولیه کلاه قرمزی بعد از کلاه قرمزی بود و برای اولین بار در سال ۱۳۷۰ در برنامه صندوق پست همراه با کلاه قرمزی ظاهر شد. پسرخاله نمونه متضاد کلاه قرمزی است. برخلاف کلاهقرمزی که پسری بازیگوش، شیطان، حاضرجواب و تنبل است و طبقه اقتصادی روشنی هم ندارد، پسرخاله لوطیمنش و کمحرف است و حاضر است خودش را برای کمک به دیگران به آب و آتش بزند. او کودکی است که انگار کودکی نکرده و زود بزرگ شده است. او به نوعی کودک کار هم هست. در فیلم سینمایی کلاه قرمزی و پسرخاله او به جای تحصیل، در یک نانوایی کار میکند. پسرخاله برخلاف باقی شخصیتهای مجموعه معمولا آیتم و ماجراهای مخصوص به خود را دارد و داستانش معمولا نقل فداکاریهایی است که انجام داده تا رسیده است به آن آیتم.
بیشتر عروسکهای برنامه کلاه قرمزی شبیه خود او هستند اما پسرخاله شبیه آنها نیست. پسرخاله صورتی گرد دارد، سری کاملا طاس، با یک خال کنار بینی، کلاهی پشمی به سر که تا نیمه چشمانش پایینش میکشد و کُتی مشکی به تن و یک شالگردن به گردن. مرضیه محبوب، عروسکساز و عروسکگردان این شخصیت عروسکی دلیل این تفاوت را این میداند که پسرخاله، پسرخاله کلاه قرمزی نیست؛ اسمش این است و شاید اگر اقوام پسرخاله هم به برنامه بیایند، ببینیم که همه آنها شبیه پسرخالهاند.
فامیل دور
فامیل دور اولین بار در اولین قسمت از کلاه قرمزی ۹۰ هنگام خانهتکانی شخصیتهای اصلی برنامه و آقای مجری، از زیر فرش پیدایش شد که درحال استراحت بود و فرش را به روی خود کشیده بود درحالی که کلاه فرم سبزرنگ نگهبانی بر سر داشت. معرف او در این صحنه پسرعمهزا بود و این پسرعمهزا بود که او را به منزل آقای مجری دعوت کرده بود. او که بهتازگی از شهری به نام دور آمده بود اینطور توضیح داد که در شهر دور فرش را بهعنوان لحاف به روی خود میکشند.
بهادر مالکی که شخصیت فامیل دور را صداپیشگی کرده است درمورد آن میگوید: «شخصیت «فامیل دور» در این حد بود که آقای ایرج طهماسب گفتند «فامیل دور» آدمی است که یک لباس نگهبانی تنش است، یعنی مراقب درهاست. کمکم در تمرینات و بداههپردازیهایی که میکردم این شخصیت شکل گرفت و پخته شد. اغلب چیزها بداهه آمدند. براساس موقعیتهایی که آقای جبلی و طهماسب میگفتند بداهه کار میکردیم تا به یک کلیت برسیم. در همین تمرینات بود که شکل خنده و گریه شخصیت و تمامی خصوصیات او درآمد.»
آقای همساده
آقای همساده نام انسان عروسکی است که نماد یک همسایه خوشقلب ولی بدشانس را در این مجموعه تلویزیونی برعهده دارد که به اتفاقات بد زندگیاش میخندد. درحالیکه اتفاقاتی که تعریف میکند بسیار دور از باور هستند و احتمال وقوع آنها غیرممکن است. به نظر او این اتفاقات خیلی ساده است و ممکن است برای هرکسی پیش بیاید. این شخصیت خیلی صحبت میکند. شخصیت همساده یک هفته قبل از شروع ضبط به گروه عروسکها اضافه شد و در جلسات تمرین پیش از ضبط کلاه قرمزی ۹۱، ایرج طهماسب، صدای محمد بحرانی را با همان لهجه شیرازی برای این شخصیت پسندید.
از همان روز اول ایرج طهماسب در توصیف این شخصیت به عوامل تولید میگوید: «همساده شخصیتی است که با بدبختیهایش میخندد.» محمد بحرانی هم با استفاده از این ایده اولیه و با مشاوره با ایرج طهماسب و با یکسری خاطرهسازی و پرداخت به گذشته این شخصیت، او را شکل میدهد. خاطرات «همساده» در لحظه توسط صداپیشه این شخصیت، شکل میگیرد. خودش میگوید هیچوقت پیش از ضبط به اینکه او چه بگوید فکر نمیکرد چون میخواست هنگام ضبط این خاطرات تازگی داشته باشند و برای خود وی هم خندهدار باشند تا موقع تعریف خاطره خندههایش واقعی باشند.
دیبی
دیبی در سال ۱۳۹۳ به مجموعه کلاه قرمزی اضافه شد و عیدی بیبی به کلاه قرمزی بود. درواقع دیوبچهای است که همراه با والدینش در زیر زمین زندگی میکرد ولی چون آبهای زیرزمین تمام شدند همراه والدینش به سطح زمین آمد و بعد هم که بهعنوان عیدی به کلاه قرمزی رسید.
در قسمتهای پایانی کلاه قرمزی ۹۳، آقای مجری به پیشنهاد فامیل دور او را بهعنوان فرزندخوانده به خانمجان و شوهرش آقای باغبان میسپارد که هم ازدواجشان را از شکست نجات دهد و هم خودشان از دردسرهای نگهداری از دیو رها شوند. دیبی هنوز کودک است و بسیار ملتمسانه از دیگران میخواهد که ببوسندش. او که همهچیز را وارونه میفهمد، وارونه نیز عمل میکند، بهعنوان مثال اگر بگویی بنشین میایستد و اگر بگویی بایست، مینشیند. همینطور هر کاری که بگویی نکند را میکند و بالعکس. یکی از مشهورترین جملههای او «ازت متنفرم» است که با احساسی عمیق میگوید و منظورش این است که «دوستت دارم.» آنطور که در شاهنامه آمده، دیو موجودی است که کارها را برعکس انجام میدهد. مثلا برعکس حرف میزنند و همین دلیل باعث الهام این شخصیت شد و شکل گرفت.
جیگر
یکی از عروسکهای محبوبی که در سال ۱۳۹۱ توسط گروه ایرج طهماسب و حمید جبلی ساخته شد و به جمع شخصیتهای کلاه قرمزی ۹۱ پیوست شخصیت «جیگر» است؛ عروسک خری که با نام «جیگر» خیلی زود توانست بهعنوان یکی از کاراکترهای محبوب در نوروز سال ۹۱ معرفی شود. محبوبیت این کاراکتر به حدی رسید که در ایام پخش این مجموعه توانست سر از جلد مجلات مختلف درآورد و از محبوبترین عروسکهای این مجموعه قلمداد شود.
جیگر خودش را اسب میداند و به اینکه او را خر بنامند حساس است و دوست ندارد با این نام صدا شود. کاراکتر «جیگر» وجه تهاجمی دارد اما این حالت تهاجمی با کاراکتر پسرخاله متفاوت است. عروسک جیگر با تکیه بر برخی کلمات و تکرار آن جایگاه قابلاعتنایی بین طرفداران برنامه کلاه قرمزی ۹۱ پیدا کرده است. این شخصیت با تکرار کلمه «جیگرم» در سه مرتبه و با صدای بلند معنای متفاوتی به این کلمه در زبان فارسی داده بود. جیگر نیز همانند دیگر شخصیتهای عروسکی مجموعه کلاه قرمزی آقای مجری را جدی نمیگیرد و کارهایی از قبیل کندن کف خانه و وارد کردن اجسام بزرگ و سنگین به داخل خانه را در حضور آقای مجری انجام میدهد. او همچنین به وسایلش حساس است و دوست ندارد کسی وسایلش را تخریب کند. این عروسک عاشق سُس است و در زمان نبود آقای مجری تعداد زیادی سس از داخل یخچال برمیدارد و میخورد. شخصیت جیگر شاید جنجالیترین شخصیت در عروسکهای طهماسب باشد که حتی برای مدتی گفتند این شخصیت به دلیل حرفهایی که میزند، ممنوعالتصویر هم شده است.
عزیزم ببخشید
عزیزم ببخشید که توسط فامیل دور به آقای مجری معرفی شد، بهعنوان میهماندار و آشپز، خانه آقای مجری استخدام شد. عزیزم که به دقت و جزئینگری و انجام کارها، درست با همان جزئیات و سلیقه کارفرما معروف است با این جزئینگری مفرطش و سوال پرسیدنهای بیپایانش، عموما کارفرمایش را چنان کلافه میکند که شخص از خواستهاش پشیمان میشود. او هنرمند است و علاوهبر خدمتکاری، به سینینوازی هم میپردازد. سینی او سینی فلزیای است که ساز ضربیِ اوست که از پدرش، «لطفا»، به او به ارث رسیده است و آن را از خود جدا نمیکند بهطوری که همانطور که آن را به زیر بغل زده به رختخواب میرود و میخوابد. به مرور در طول حضور عزیزم در کلاه قرمزی ۹۳ او بیشتر روی سینینوازیاش متمرکز میشود و حتی آهنگهایی هم میسازد و پیشنهاد اجرای برنامه سینینوازی در خارج از کشور میگیرد.
این شخصیت با اینکه بسیار دیرتر از باقی شخصیتها در کلاه قرمزی ۹۳ به جمعشان پیوست ولی خیلی زود جایش را میان مخاطبان پیدا کرد. منتقدان دلیل موفقیت او را درک عمیقی میدانند که حمید جبلی و ایرج طهماسب از طنز دارند. به باور این منتقدان استفاده آنها از شگردهای ساخت طنز بهجا و قدرتمند است. آنها میدانند که استفاده بهجا از «تکرار» میتواند باعث خنده مخاطب شود. تکرار مداوم سوالهای «عزیزم ببخشید» نیز به همین دلیل مورد استقبال قرار گرفت.
بچه
بچه کار است، برای همین شاید خیلی رفتار مناسبی نداشته باشد، رفتارهایی که از شخصیت بچه سر میزند، در جامعه ما بین بچههای کار یا کسانی که از لحاظ فرهنگی در سطح پایینتری قرار دارند و کمتر مورد توجه خانواده قرار گرفتهاند، دیده میشود. حضور چنین شخصیتی در برنامه ایده خوبی برای آموزش بچههاست. بارها در برنامه واژههای بهتری توسط ایرج طهماسب جایگزین واژههای آن بچه میشود که کار بسیار جالبی است. ایرج طهماسب با این کار به کودکان میآموزد که میتوانند از واژههایی بهتر از آنچه میشناسند، بهره ببرند.
اگر یادتان باشد چالشهایی که آقای مجری با کلاه قرمزی داشت دقیقا مثل همین بود اما خب کمی هم فرق داشت، «دهانت را ببند»، «هل دادن کار خوبی نیست»، «نگو آهان، بگو بله»، «نیا توی صورت من»، «وسط حرف من نپر» و... میشنیدیم. درواقع ایرج طهماسب برای اینکه مخاطبان کودکش را با آداب و معاشرت آشنا کند، جور دیگری عمل میکرد. دقیقا همین اتفاق الان برای شخصیت بچه افتاده است، بچه در برنامه «مهمونی» انگار در امتداد همان شخصیت «کلاه قرمزی» است. با این تفاوت که بچه، کودکی قانونگریز و بیاعتنا به آداب و معاشرتی است که در سال ۱۴۰۱ زندگی میکند. طبیعتا بیادبیها و فحشها و رفتارهایش شکل جدیدی به خود گرفته و کلماتی از دهانش بیرون میآید که شنیدنش از زبان کودکان امروزی زیاد هم بعید نیست. بچه با وجود همه اینها، لطافتی کودکانه دارد، شیطنت میکند، احساساتی است و از اینکه طهماسب به دلش راه میآید و او را پیش خودش نگه میدارد لذت میبرد. برای همین است که مدام قول میدهد با ادب شود.
پشه
پشه یکی از همان شخصیتهای جذابی است که طهماسب خلق کرده است، شخصیتی که شاید همینطور که به آن نگاه کنیم، نمیتواند جذابیت داشته باشد اما با هوشمندی طهماسب این شخصیت ساده به یکی از عروسکهای دوستداشتنی این تیم تبدیل میشود. طهماسب توانسته است حشرهای موذی و مزاحم را به شخصیتی دوستداشتنی برای مردم تبدیل کند. اینجاست که ارزش و تاثیر متن و اجرای خوب در یک اثر نمایشی مشخص میشود.
به گفته همراهان طهماسب یکی از رمزهای موفقیت طهماسب، سادگی کارهای اوست. عروسکهای جدید او ازجمله پشه، طراحی سادهای دارند. البته این سادگی با دقت در جزئیات همراه بوده است. طراحی نیش عروسک پشه به شکل برجسته و کراواتی که به گردن دارد و زیر شلواری راهراهش، در عین سادگی برای مخاطب جذاب و بامزه است. بخش دیگر ساختن ادبیات کلامی مناسب برای این عروسک است. تکه کلام «بده بزنیم» که گویای خصوصیت ذاتی این حشره است انتخابی هوشمندانه بوده که تبدیل به یکی از جملههای پرکاربرد در بین مردم شده است. در کنار همه اینها، یکی از جذابیتهای این کاراکتر زمانی است که دیگران را نیش میزند و بعد شخصیت آن فردی که نیش زده است را به خودش میگیرد. شاید زیباترین قسمت در این مدتی که این برنامه پخش میشود، همان قسمتی بود که پشه یک عاشق را نیش زد و حالش دگرگون شد.
مطمئنا نگاهی که طهماسب به عروسکها دارد و برای همهشان ایده و طرح دارد، باعث میشود تا این عروسکها آنقدر بر دل مخاطب بنشینند و دوستشان داشته باشند.