و به نظر میرسد چون الگوهای رفتار شادمانه را در بزرگترها ندیدهاند با انتخاب الگوهایی بسیار متفاوت شادی را به شکل دیگر و در قالب یک هیجانطلبی و شاید بیاعتنایی و مقابله با ارزشهای بزرگترها نشان داده، روزبهروز بیشتر با نسل قبل فاصله گرفته و شادمانی را در مصنوعات جستوجو میکنند. فیلمها، برنامههای رادیویی، تلویزیون، روزنامه و کتابها مملو از مضامین غمگینانه و احساسهای منفی است.
از آنچه گذشت، این سؤال به ذهن میرسد که آیا انسان دارای طبعی خودآزار است؟ آیا عوامل خاصی او را به سمت این ناشادی میکشاند؟ تعریف شادی چیست؟ تعریف دقیقی از شادی در دست نیست، قدیمیترین تعریف این مفهوم از ارسطوست که سه نوع شادی را برمیشمرد: مردم عادی در پایینترین سطح، پیرو این نظریه هستند که «لذت» شادیآفرین است، در سطحی بالاتر، افراد طبقه متوسط، شادی را با «موفقیت و کامیابی» یکسان میدانند. عالیترین نوع شادی از نظر ارسطو شادیای است که بر اثر زندگی اندیشمندانه ایجاد میشود.
شادی احساس درونی است که بیشتر از طریق علائم و نشانههای غیرکلامی، حالت چهره، وضع بدن، حرکات چشم و لب نمایان میشود. قوانین متعدد فرهنگی شیوه ابراز شادی را در هر موقعیت به فرد القاء میکند.
مثلاً یک فوتبالیست برای ابراز شادی در زمین فوتبال ممکن است داد بزند، گریه کند یا برقصد، اما احساس برنده شدن در بازی تنیس ممکن است فقط دست زدن باشد. تنها چیزی که از قوانین فرهنگی بیتأثیر است، لحن صداست و لحن بهترین نشانه حالات احساسی فرد است که نشان میدهد، او شاد است یا تظاهر به شادی میکند. برای اینکه بفهمیم احساس دیگران چیست باید بدانیم آیا همه شواهد موجود در پیامهایی که میفرستد هماهنگاند؟ نمایش شوق و هیجان در کلام و رفتار فرد چگونه است؟
چهره شاد اما سخنان مأیوس کننده نشانه تظاهر و عدم صداقت است. سخنان خوشایند کسی که از چهرهاش شادی پیدا نیست نیز نشانه طعنه و نیشخند است.حس شادی ترکیبی از عواطف مثبت از جمله خوشحالی، هیجان و برانگیختگی حسی در صورتی است که عواطف منفی مانند احساس ملال، بیعلاقگی و افسردگی در پایینترین حد خود باشند. به بیان دیگر، شادی یعنی بالا بودن میزان عواطف مثبت همراه با پایین بودن عواطف منفی.
مایکل آیزنک معتقد است: افراد برونگرا، مردمآمیز و جمعگرا به دلیل ویژگیهای رفتاری خاصشان، چون ارتباط با دوستان، مشارکت و تماسهای اجتماعی متعدد، دارای بیشترین عواطف مثبت هستند. عدم تمایل شخصیتهای درونگرا به داشتن تماس اجتماعی، مانع دستیابی به عواطف مثبت شدید است.
معمولاً عواطف منفی بهویژه افسردگی با عدم تحرک همراه است. یکی از مهمترین راههای شاد زیستن، فعال بودن است. برنامهریزی برای فعالیتهای خوشایند مثل: ورزش، گردش، شرکت در جمعهای دوستانه، پرداختن به امور اخلاقی و معنوی میتواند بر فعالیت شما بیفزاید. فعالیتهای خوشایند از جمله مؤثرترین شیوههای کاهش عواطف منفی و افزایش شادی است.
همچنین اهداف و موفقیتها، میزان شادی ما را تحت تأثیر قرار میدهند. به عبارت دیگر، حرکت در راستای اهداف رضایت فرد را به همراه دارد. البته کسی که هدف دشواری را برگزیده، پس از اینکه متوجه شود این اهداف دستنایافتنی است، دچار افسردگی میشود.
در تحقیقاتی ثابت شده است که اهداف کوتاهمدت در مقایسه با اهداف بلندمدت با شادی بیشتری همراهند. شما هم میتوانید اهداف بلندمدت خود را به اهداف میانمدت و کوتاهمدت و قابل حصول با زمانبندی مشخص، تقسیم کنید.هیچ قانون طلایی در این زمینه وجود ندارد، بلکه مجموعهای از قوانین و دستورالعملهای کوچک میتواند زندگی شما را شادتر کند.
- در همه حال به خدا توکل کنید و از او کمک بخواهید و با او درد دل کنید.
- مهارتهای اجتماعی خود را افزایش دهید. برخی از رفتارهای مفید عبارتند از: توجه به گفتههای فرد مقابل، ترغیب و تشویق فرد مقابل به ابراز عقاید خود، مکث کردن در پایان صحبت و به بهترین وجه ظاهر شدن (شیک و تمیز بودن).
- فعال باشید و فعالیتهای روزمره لذتبخش را در برنامه خود بگنجانید.
- به زمان حال توجه کنید. غصه گذشته را خوردن و نگران آینده بودن، مشکلی را حل نمیکند.
- خودتان باشید. نقش بازی کردن، عواطف منفی شما را زیاد میکند.
- افکار غیرمنطقی و خطاهای شناختی خود را شناسایی کنید و به مقابله با آنها برخیزید.
- به افکار مثبت و خوشبینانه بیشتر توجه کنید.