همشهری آنلاین - سمیرا باباجانپور: حرفهایش را درباره نیکی و نیکوکاری اینگونه شروع میکند: «من با تلاش و حمایت دیگران به آرزوهایم رسیدهام، پس باید این روزها دستگیر آدمهایی شوم که برای رسیدن به آرزوهایشان ناتوان هستند.»
آتش تقیپور معتقد است کمک کردن به حمایت مالی محدود نمیشود: «اگر کسی مشکل مالی داشته باشد، خب باید رفعش کنیم، ولی همیشه جنس مشکلات مالی نیست. این روزها قوت قلب دادن، حرف زدن درباره موفقیتها، دلجویی کردن و حمایت عاطفی و معنوی بیشتر لازم است. البته بگویم، این نوع کمک کردن بهمراتب سختتر از کمک مالی است، چون هم وقت لازم دارد و هم باید فرد خودش به کاری که انجام میدهد معتقد باشد تا حرفهایش تأثیرگذار شود. لازم هم نیست جای دوری برویم؛ در اتوبوس، مترو و در همسایگیمان میشود دیگران را حمایت عاطفی و معنوی کنیم.»
تقیپور پایه ثابت جشن گلریزان بیمارستان امید ارومیه است. بیمارستانی که به نفع بیماران نیازمند تلاش میکند و به آنها خدمات درمانی رایگان میدهد. هرسال مسئولان بیمارستان امید ارومیه در جشن گلریزان، چهرههای معروف را دعوت میکنند. آنها با فروش دستهگل به نیازمندان کمک میکنند.
بازیگری بیدستمزد برای کارگردانهای جوان
«هوای جوانها را باید داشته باشیم»آتش تقیپور بیشتر روی این جمله تأکید دارد و اینکه جوانها باید با حمایت بزرگترها و پیشکسوتها راهشان را بهدرستی پیدا کنند. او مرد عمل است و میگوید: «تابهحال در چندین نمایشنامه و فیلمی که جوانها برای دریافت مدرک لیسانس و فوقلیسانسشان آماده کرده بودند بازی کردهام. بدون هیچ چشمداشتی با آنها همکاری کردم تا کمکحالشان باشم. اگر جوانی نتواند کارش را ارائه دهد و مشکل داشته باشد، حتماً کمکش میکنم؛ همانطور که من در جوانی با کمک دیگران توانستم موفق شوم. البته گاهی اوقات هم افرادی حقهبازی کرده و جواب خوبیام را بدجوری دادهاند. به هر حال همیشه نمیشود به آدمها اعتماد کرد. بعضیها از حسننیت آدم سوءاستفاده میکنند. بههرحال، کار نیک همیشه هم به هدف نمیخورد. برای همین معتقدم باید از طریق مراکز معتبر و آدمهای قابلاعتمادی که امتحانشان را پس دادهاند، کارهایمان را پیش ببریم.»
دستنوشتههای آقای بازیگر
دستنوشتههای بازیگر پیشکسوت هنرهای نمایشی خواندنی است. کتابخانهاش پر است از نمایشنامهها و به قول خودش بیانیههایی که همگی از درد جامعه حرف میزند. اینکه چرا تقیپور اینقدر درد مردم شهرش را خوب میشناسد دلیل جالبی دارد. او ماشین شخصی ندارد و بیشتر رفتوآمدهایش در شهر با مترو و اتوبوس است. همین باعث شده تا با مردم شهرش دمخور شود و حرفهایشان را بشنود. او میگوید: «ماشین شخصی ندارم. به داشتنش هم معتقد نیستم. اینکه آدم با پولش را ماشین بخرد برایم تعجب دارد. با مترو و اتوبوس سفر میکنم. مردم با دیدنم تعجب میکنند. تعجبشان هم بیشتر برای این است که چرا ماشین ندارم. با این اوصاف مردم شهر را در مترو و اتوبوس خوب میبینم. غم و ناامیدی و حتی شور و شعف را میشود از چهرهشان خواند. همین باعث شده تا دستبهقلم شوم. بیانیه کارمند، بیانیه دختر یتیم یا زن بدرفتار همه روایت زندگی آدمهایی است که با مشکلات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند. این بیانیهها را به زبانهای مختلف ترجمه کردهام. میخواهم چاپشان کنم. هرچند هنوز موفق نشدهام.»
بیانیه همسایه تنها
تقیپور حواسش به همه هست، حتی به مرد مجرد همسایهشان که فقط به دلیل اینکه حقوق پدرش را بتواند بگیرد ازدواج نکرده و با ۵۵ سال سن هنوز مجرد است و میگوید: «بیانیه مرد همسایه را نوشتهام. درباره تنهایی این مرد است. مردی که تنهایی باعث شده تا به همهکس و همهچیز بیاعتماد شود. گاهی فکر میکنم ما همسایهها که در ۱۶ واحد ساکن هستیم تابهحال چه کاری برای تنهایی این مرد کردهایم. این همان تلنگری است که این روزها زیاد به خودم میزنم تا حواسم به اطرافم و آدمهای شهرم باشد.»