تابلوی های فارسی دروازه‌ غربی کابل توسط نیروهای طالبان برداشته شد.

به گزارش همشهری‌آنلاین به نقل از شفقنا، تابلوهای دروازه های ورودی کابل که معمولا به سه زبان فارسی، پشتو و انگلیسی وجود داشت امروز طالبان قسمت زبان فارسی آن را حذف کردند.

کابل در سال‌های اخیر، پایتخت فارسیِ افغانستان بود. زبان اداری کابل فارسی بود. زبان ملی کابل فارسی بود. اقوام دیگر، مثلا دو نفر از دو مردمِ ازبیک و پشتون فقط با زبانِ سوم فارسی افهام و تفهیم می‌کردند. معارف کابل بر محور فارسی می‌چرخید. تألیف و ترجمه، اگر چه اندک بود، بیشتر به فارسی بود. برنامه‌های فرهنگی، گفت‌وگوهای روشنفکرانه، جلسات نقد و رونمایی کتاب، برنامه‌های شبِ شعر، همه، عمدتا به فارسی بود.

کتاب‌هایی که در کابل نشر و نوشته می‌شد، به خصوص کتاب‌هایی که در حوزه‌ی تاریخ و ادبیات بود، اگر نگوییم که همه، بیشتر به فارسی بود. کوچه‌بازاری‌ها در کابل و به فارسی نوشته شد. اسپنتا چشم‌دیدهایش را از سیاست داخلی افغانستان به فارسی روایت کرد. نقدهایی که بر کتاب اسپنتا نوشته شد، مثلا نقدی که علی امیری بر آن نوشت نیز به فارسی بود. روایت یک انتخابِ عزیز رویش، خم‌وپیچِ دویدن در رکاب اشرف‌ غنی را به فارسی روایت کرد. خاطرات میثم نیز به فارسی نوشته شد.

علاوه بر آن، تعدادی از تاریخ‌نگاران و مترجمین حوزه‌ی تاریخ که در خارج از افغانستان اقامت داشتند نیز پژوهش و ترجمه‌های‌شان را به فارسی نشر کردند. دهقان زهما، مترجم برجسته‌ی فارسی بود. عباس دلجو، پژوهش‌هایش در تاریخ مردم هزاره را به فارسی نشر کرد. شرح و مقدماتی که بر بعضی از کتاب‌های پیچیده‌ی تاریخ و ادبیات افغانستان نوشته می‌شد هم به فارسی بود. شرح و مقدمه‌ی علی امیری بر کتاب تذکرُالانقلاب ملا فیض‌محمد کاتب هزاره، به فارسی است. سرور مولایی هم شرح و مقدمه‌اش بر سراج‌التواریخ فیض‌محمد کاتب هزاره را به فارسی نوشته است. حتا مقدمه‌ی محمداشرف‌ غنی، رئیس‌جمهور فراری افغانستان بر کتاب بگذار نفس بکشم عزیز رویش به فارسی است.

در حوزه‌ی ادبیات، به‌ویژه رمان، آمار کتاب‌هایی که به فارسی نوشته شده، بسیار بیشتر از کتاب‌های تاریخ و خاطره است. در این بخش، حتا نویسندگانی که در خارج از افغانستان اقامت داشتند نیز به فارسی می‌نوشتند. رهنورد زریاب، بعضی از رمان‌هایش را در خارج از افغانستان به فارسی نوشته بود. سیامک هروی، تعدادی از رمان‌هایش را در بیرون از افغانستان به فارسی نوشته است. ترجمه‌های حضرت وهریز، از روسی تا انگلیسی و از پشتو تا اردو، همه به فارسی است. در داخل افغانستان نیز آثاری که در بخش ادبیات فارسی به نشر رسید، بسیار بیشتر از آن انگشت‌شمار نوشته‌هایی بود که مثلا به پشتو نشر شده است. سنگ‌های آسیابِ علی کریمی به فارسی است. قصه‌ها و غصه‌ها عمران راتب، مجموعه مقالاتی در شرح و تفسیر چندی از آثار داستانی افغانستان، به فارسی است. در بازگشتِ یعقوب یسنا به فارسی است. زندگی به سفارش پشه‌ها از کاوه جبران به فارسی است. پژوهش‌های محمدحسین محمدی به فارسی است.

این‌ها مشت نمونه‌ی خروار بود. شواهد زنده و عینیِ بود برای این که بدانیم زبان فارسی در مقایسه به دیگر زبان‌های افغانستان، زبان حس و عاطفه، و زبان تاریخ و ادبیات بود. بسیاری از فارسی‌زبانان، اعم از تحصیل‌کرده و عامی، با فارسی زیسته بود و به فارسی تعلق عاطفی داشت. وقتی از راه پُرجنگ و اختطافِ دره‌ میدان وارد کابل می‌شدیم، «خوش‌آمدیدِ» فارسیِ دروازه‌ی کابل، بشارتِ ورود به ملکِ خویش بود. صحبت به زبان خود و صدای آشنا. اکنون با حاکمیت طالبان اما، داریم در موقعیتی قرار می‌گیریم که با حاکمیت تعصب، از صدای خویش فاصله می‌گیریم و از خانه‌ی خویش آواره می‌شویم.