موزه البرتینای شهر وین در اتریش که از چندی پیش میزبان نمایشگاهی بزرگ از آثار نقاشی این هنرمند جهانی است میکوشد با اثبات این موضوع که آثار جسورانه ونگوگ با تسلط و هوشیاری کامل خلق شدهاند، افسانه دیوانگی این نقاش را پایان ببخشد.
در همین رابطه مطلب پیش رو را که با عنوان «ونسان ونگوگ نقاش، دیوانه نبود!» از روزنامه آلمانی «ولت» ترجمه شده است از نظر میگذرانیم:
اوایل آوریل سال 1888 ونسان ونگوگ که باز تمامی پولش را صرف خرید وسایل نقاشی کرده است با نگرانی به برادرش تئو چنین مینویسد:« اگر تا یک ماه یا 14روز دیگر نتوانستی پولی تهیه کنی به من خبر بده تا طراحی کنم.» ونسان ونگوگ که به شدت نگران روزهای پیشرو است به حمایتهای مالی برادرش نیاز دارد چرا که تمامی پول خود را در خرید وسایل مورد نیاز برای کشیدن سری تابلوهای باغ میوه خرج کرده است. رنگ و بوم بسیار گران است و بسیاری از نقاشیهای پیشین او نیز هنوز فروخته نشده نزد برادرش باقی مانده است. آنروزها هیچکس سراغی از هنر او نمیگرفت در حالیکه امروزه نمایشگاههای آثار ونگوگ همواره یکی از گرانترین و در عین حال تاثیرگذارترین نمایشگاههای جهان است. ونگوگ در دوران حیات خویش جزو طبقه کارگر به شمار میرفت.
طراحی حیرت انگیز
کارشناسان معتقدند هر چند که ونسان ونگوگ در طول حیات خویش از شرایط مالی مساعدی برخوردار نبوده است با این حال نمیتوان گفت که طراحیهای وی از روی اجبار و در حقیقت بهمنظور صرفهجویی در خرید لوازم نقاشی خلق شدهاند چرا که وی در خلق آثار خویش هیچگاه بدون هدف، مداد، قلم نی و یا گچ به دست نگرفته است. به گفته «کلاوس البرشت اشرودر» مدیر موزه البرتینای وین که موزه وی یکی از بزرگترین موزههای گرافیک جهان است، طراحیهای ونگوگ نقطه ثقل آثار نقاشی و به عبارت بهتر مجموعه آثار او محسوب میشود. گفتنی است در نمایشگاه وین برای نخستین بار در جهان آثار خلق شده روی کاغذ این هنرمند نیز در شرایطی یکسان در کنار تابلویهای نقاشی او قرار داده شده است.
امروزه از ونسان ونگوگ بهعنوان استاد مسلم استفاده از رنگ مایههای بسیار تند یاد میشود. در حقیقت وی میکوشید با بهره گیری از رنگهای تند در آثار خویش، تفاوت و تکامل را در موازات یکدیگر قرار داده و به «تمایزی تکمیلی» دست یابد. بهترین مثال در این زمینه تابلویی است که وی از گلهای گندم آبی رنگ در مزارع نارنجی رنگ گندم کشیده است. هنگام چینش آثار ونگوگ در موزه البرتینا تلاش شده است نقاشی مشهور گلهای گندم بهعنوان نقطه مقابل تئوری «وجود رابطه متقابل میان نقاشی و طراحی» قرار گیرد. در حقیقت هنگام تماشای آثار به نمایش درآمده در این نمایشگاه این تصور در ذهن بیننده ایجاد میشود که این نقاش دگرگونیهای عظیم هنری را با قلم نی آماده کرده و به انجام رسانده است. او در حقیقت بیش از آنکه نقاش باشد یک طراح بینظیر بوده است.
ونسان ونگوگ در مارس سال 1886 به پاریس آمده و در کنار برادرش تئو که در یک گالری نقاشی کار میکند، ساکن میشود. شهر پاریس در آن زمان به کانون دنیای هنر تبدیل شده بود. ونسان ونگوگ پس از اقامت در پاریس و برقراری رابطه دوستی با «هنری تولوز- لوترک» نقاش و گرافیست فرانسوی( -1901 1864 ) به همراه او و دیگر دوستان نقاشش در کافه «مونت مارت» پاریس به بحث و گفتوگو پیرامون تئوریهای رنگی سبک پست امپرسیونیسم میپرداخت. ونگوگ 33 ساله که تازه چند سالی است هنرمند شده در آثاری که روی کاغذ خلق میکند میکوشد با بهرهگیری از مجموعه خطوط، صحنههای رمانتیک و غم زده روستاییان را به تصویر بکشد.
این در حالی است که سبک به کار رفته در نقاشیهای رنگ روغن او بر عکس قدیمی بهنظر میرسد. پاریس در آن سالها تا مدتها تحت تسلط طریقه «بازی با رنگ» سبک امپرسیونیسم قرار داشت. پالت نقاشی ونگوگ نیز در واکنش به این روند روشنتر از قبل میشود بهطوریکه او در خلق تابلوهایی چون «گلدانی از گلهای گندم آبی» یکباره رنگ قرمز جیغ را در کنار رنگهای تند دیگری چون آبی و سبز بر بوم نقاشیاش میمالد؛ این رنگها بعدها وی را به شهرتی جهانی میرسانند. اما شاید پرسش کنونی این باشد که چگونه باید تمامی این رنگها را به درستی روی بوم نقاشی پیاده کرد؟
پیروی از پل گوگن
پاسخ این پرسش را طراحی میدهد. ونگوگ در سال 1888 به آرل در جنوب فرانسه نقل مکان میکند. او در واقع در جستوجوی نور روشن جنوب است. خطوط بار دیگر و این بار قدرتمندتر از قبل به نقاشیهای او باز میگردد. ونگوگ در آرل با پیروی از نقاشانی نظیر پل گوگن (نقاش فرانسوی( 1903-1848)که تلاش میکرد با تاکید بیشتر بر خطوط و سطوح نقاشی به توصیف خوشبینانه بهتری از موتیفها دست یابد، در سبک امپرسیونیسم پیشی میگیرد.
در طول این سالها ونسان ونگوگ که در هنر خویش همچنان نیازمند ستیز با طبیعت است، برای خلق آثارش به مزارع اطراف شهر میرود و چون در تابستان هم باد خنکی که از شمال غرب میوزید به شدت سه پایه نقاشی او را تکان میداد لذا او مجبور بود برای بیان برخی از افکار و احساسات خویش تنها از کاغذ بهره بگیرد، که در این میان از دل برخی خطوط، طرحهای استادانهای سر بر میآورد، مانند چشمانداز صخرههای آهکی کلیسای «مونت ماژور» بر دشت، که در چند کیلومتری شمال آرل واقع شده است. اواسط ژوئن سال 1888 بود که ونگوگ تابلوی مشهور «درو در گندمزار» را یکبار بهعنوان یک نقاشی و بار دیگر بهعنوان یک طراحی با قلم نی خلق کرد. وی همواره این اثر را بهدلیل ترکیب ریشه دار و عمیق مزارع زرد رنگ غلات مورد ستایش قرار میداد. او در نامهای که در همین رابطه برای برادرش تئو نوشت چنین عنوان کرد که این نقاشی – درو در گندمزار- «با سلیقه» است و باید در سری آثار طراحی قرار بگیرد. البته منظور ونگوگ از طراحی در این مورد، زمینه گرافیکی هدفمند روی یک بوم خالی بود.
در اوایل آگوست 1888 مدتی پس از پایان تابلوی «درو در گندمزار» ، ونگوگ طرحی از روی آن کشید و به همراه چند طرح دیگری که او دوباره از تابلوهای رنگ روغن جدید خود کشیده بود برای یکی از دوستان هنرمند استرالیاییاش به نام جان روسل فرستاد. ونگوگ امیدوار بود که با این ارسال تبلیغاتی حامی ثروتمند خود را به خرید یکی از آثارش تحریک کند. ونگوگ برای خلق این طرحها از روش ساده و سریعی بهره میگرفت؛ بدین معنی که سطوح یک تابلوی نقاشی به طرحی از خطوط، نقاط و دوایر تبدیل میشد. اشرودر مدیر موزه آلبرتینای وین میگوید: این طرحها در حقیقت زمینه آزمایشی آثار ونگوگ را تشکیل میدهند. آزمایش های ونگوگ در گرافیک همیشه با تاخیر راه خود را در نقاشیهای وی پیدا میکرد. بهترین مثال در این زمینه که در موزه آلبرتین نیز به نمایش درآمده است آثاری است که وی در تابستان 1888 خلق کرده است.
ونگوگ در این نقاشیها میکوشد روستای کوچک ساحلی ساینت ماریس را به تصویر بکشد. در طرحی که ونگوگ بار دیگر از تابلوی نقاشی «قایقهای روی دریا» میکشد همان خطوط مارپیچی پدیدار میشوند که مشخصه اصلی آثار وی را تشکیل میدهند. این در حالی است که در خود تابلوی رنگ روغنی که این طرح از روی آن کشیده شده هنوز اثری از این فرم هنری خطوط دیده نمیشود. به گفته کارشناسان بیشترین نمود خطوط مارپیچ را میتوان در آثاری دریافت که پس از بروز نخستین اختلال عصبی و انتقال ونگوگ به درمانگاه «ساینت ریمی» در آوریل 1889، پدید آمد. برای نمونه میتوان به تابلوی مشهور «مزرعه ذرت با سروها» اشاره کرد. خطوط رنگی این اثر نقاشی که همچون شعلههای لرزان آتش بهنظر میرسد هر بینندهای را در این اندیشه فرو میبرد که این خطوط مار پیچ و لرزان میتواند ناشی از بروز حمله عصبی حین
نقاشی باشد.
هوشیاری کامل حین حرکت قلم
کارشناسان خطوط موجی شکل و پر انرژی نقاشیهایی که ونگوگ از مناظر «ساینت ریمی» و نیز «اوور – سور- واز» کشیده است را غالبا با استناد به بیماری رو به پیشرفت وی چنین تفسیر میکنند که، این حرکت «عصبی» قلم تنها از انسانی بر میآید که روانی مختل و دنیایی متزلزل داشته باشد.
نامههای برادرش تئو نیز که از نحوه خاص خطوط در آثار ونگوگ ابراز نگرانی کرده بود تفاسیر کارشناسان را تقویت میکرد. اما با وجود تعابیر دقیقی که از خطوط مواج آثار ونگوگ بهعنوان سمبلی برای روح منقلب یک هنرمند شده است با این حال گفته میشود که ونگوگ نقاشیهای مربوط به زمان بستری بودن در درمانگاه عصبی را در هوشیاری و تسلط کامل کشیده است. علاوه بر آن ونگوگ در نامههایی که به دوست نقاشش برنارد نوشته است با تعمق بر پیشرفت هنری خویش از اهمیت پر معنی خطوط در نقاشی سخن گفته است. نمایشگاه آثار ونگوگ در موزه البرتینای وین که تا هشتم دسامبر2008 (اواسط آذرماه)دایر خواهد بود میکوشد با رد افسانه دیوانگی ونگوگ، این هنرمند صاحب نام، به بحث و گفتوگو در اینباره بنشیند.
اشرودر مدیر موزه البرتینا در این باره معتقد است:« فرم مارپیچ و مواج خطوط در نقاشیهای ونگوگ را نمیتوان ناشی از بروز ناگهانی حمله عصبی در وی دانست بلکه آنچه وی را به این کار وامیداشته ناشی از غلیان هنر حقیقی از درون وی بوده است.» ونسان ونگوگ در طول دوران حیات خویش کوچکترین تقدیری در ازای خدمات هنریاش دریافت نکرد. وی در سال 1890 دو روز پس از شلیک گلولهای به سینه خویش چشم از جهان فرو بست. دیری نپایید که دنیای هنر ،ونسان ونگوگ را ابتدا بهعنوان یک نقاش و در نهایت بهعنوان یک طراح کشف کرد.
welt.de