مازیار فکری‌ارشاد: نوشتن درباره سومین فیلم بلند مانی حقیقی کار دشواری است چرا که از یک‌سو با فیلمی قابل توجه مواجهیم و از سوی دیگر «کنعان» ضعف‌هایی ساختاری ‌ اساسی دارد که چشم‌پوشی از آن ناممکن است.

 «کنعان» در نگاه اول یکی دیگر از همان ملودرام‌های آشنای خانوادگی سینمای ایران درباره زوج نسبتا جوانی است که در زندگی مشترک به بن‌بست رسیده و در بحران به سر می‌برند. اما با شکافتن پوسته بیرونی فیلم و آشکار شدن جزئیات، تفاوت‌های ماهوی آن با دیگر فیلم‌های به اصطلاح خانوادگی، با محوریت موضوع بن‌بست‌های زندگی زناشویی و عدم درک متقابل همسران آشکار می‌شود.

مهم‌ترین نقطه این تفاوت‌، در پرداخت پرحجم و ظریف به جزئیات به چشم می‌خورد. اما فیلمنامه اصغر فرهادی و کارگردانی مانی حقیقی از این جزئیات به‌ظاهر بی‌اهمیت، در خدمت پرورش روابط چهار شخصیت اصلی و ایجاد کنش‌های دراماتیک بهره می‌جوید. همین جزئیات پیش‌پا‌افتاده، بخش عمده‌ای از پردازش شخصیتی و پیشینه کاراکترها را به نمایش می‌گذارند.

«کنعان» به لحاظ اجرا و خلق موقعیت‌ها فیلمی شسته‌و‌رفته است اما در کلیت ساختار و به ویژه در چینش سکانس‌ها، نوعی آشفتگی و عدم یکدستی مشهود است. فیلم و فیلمنامه تاثیرگذارش، از جایی به بعد کم می‌آورند و تاثیر مطبوع خود را از کف می‌دهند. «کنعان» در بخش گره‌افکنی و تبیین روابط شخصیت‌ها خوب و روان‌ پیش‌ می‌رود، اما در نیمه دوم و بخش گشودن گره‌هاست که طرح، ایده و اجرای مناسب، به برخی دلایل از دست می‌رود جدی‌شدن ناگهانی رابطه عاطفی علی (بهرام رادان) و آذر (افسانه بایگان) پس از 2 روز گشتن در خیابان‌های شهر و دیدن خانه‌های متعدد برای اجاره، یا تحول روحی عمیق و اساسی مینا (ترانه علیدوستی) از جمله همین موارد هستند.

 برخی رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی مینا به لحاظ منطق روایتی توجیه‌ناپذیرند. او از همان ابتدا دلیلی روشن و منطقی برای پافشاری خود نسبت به جدایی از همسرش مرتضی (محمدرضا فروتن) ندارد. پس از آن چند حادثه از جمله مرگ مادر همسرش، تصادف خودروی آنها با یک گاو و در نهایت دخیل بستن او بر درختی در کنار جاده، باعث تحول روحی ناگهانی او می‌شود و از خیر جداشدن از مرتضی می‌گذرد در حالی که پیش از آن حتی باردارشدنش نیز او را از این تصمیم منصرف نمی‌کرد. نکته دیگر پایبندی غیرمنطقی و نامعقول شخصیت‌های فیلم نسبت به قول‌هایی است که به خود یا دیگران می‌دهند. مرتضی قول می‌دهد پس از سفری کوتاه و دیدار با مادرش، به تهران بیاید و مینا را طلاق دهد.

در این میانه مادرش می‌میرد و او که علی‌القاعده باید درگیر تالمات روحی و تدارک مراسم تدفین و ختم و... باشد، به مینا یادآوری می‌کند که به قولش پایبند است و می‌خواهد بازگردد و طلاق‌نامه را امضا کند؛ یا مینا که پس از تصادف با گاو در جاده، به یاد شرایط ناپایدار روحی خواهرش آذر می‌افتد و نذر می‌کند که اگر در بازگشت، خواهرش خودکشی نکرده باشد از خیر طلاق بگذرد. این موارد به لحاظ منطق روایتی و شخصیت‌پردازی صورت‌گرفته در نیمه نخستین فیلم، به‌خوبی پرداخت نشده و اقناع‌کننده از آب درنیامده‌اند.

از دیگر نکات قابل ذکر و بررسی فیلم، بازی‌های‌ مناسب بازیگران است که پاره‌ای از کاستی‌های پیرنگ داستانی و اجرایی را پوشش می‌دهد. به‌رغم تردیدها و انتقادهای وارده در مورد انتخاب بازیگر نقش مینا، ترانه علیدوستی بازی قابل توجهی در این نقش ارائه می‌دهد.

چهره کودکانه علیدوستی و چهره‌پردازی ضعیفی که روی او انجام گرفته، ذهن تماشاگر را در نگاه اول پس می‌زند‌ اما نگاه‌ها، حالت چهره و رفتار تهاجمی و خسته علیدوستی در نقش زنی که یک دهه مسن‌تر از اوست، شخصیت مینا را به مخاطب می‌باوراند. هم علیدوستی و هم محمدرضا فروتن، نقش‌هایی یکسره متفاوت از پرسونای شکل‌گرفته و جاافتاده سینمایی خود را در کنعان ارائه می‌دهند. باید به بازی خوب و درونگرای فروتن هم اشاره کنیم؛ به‌ویژه در مقایسه با چند نقش‌آفرینی ضعیف این بازیگر در فیلم‌های دیگر سالیان اخیرش (به‌ویژه در «حس پنهان»، «خاک سرد» یا «دعوت») در کنعان شاهد استفاده صحیح و متناسب از توانایی‌های این بازیگر هستیم که کارنامه بازیگری‌اش سرشار از فرازونشیب است.

از سوی دیگر افسانه بایگان نیز  پس از احیاء مجدد در فیلم «کافه ستاره»، اینک گزیده‌تر کار می‌کند و چهره‌ای تازه از خود را در عرصه بازیگری به نمایش می‌گذارد؛ نکته‌ای که در بازی معمولی بهرام رادان در این فیلم به چشم نمی‌خورد. در مجموع بازی‌های بازیگران اصلی فیلم، گرمایی دارد که ذهن بیننده اثر را با خود همراه می‌سازد تا جایی که برخی از ضعف‌های اساسی فیلم در سایه این بازی‌ها، چندان به چشم نمی‌آیند.

نقش شهر و معماری هراسناک و دلهره‌آور تهران مدرن در عدم تعادل و امنیت روحی و روانی شخصیت‌های «کنعان» بسیار پررنگ است. لحظه‌های تنهایی و سرخوردگی مرتضی را بر فراز برج نیمه‌کاره‌ای که مشغول ساختن آن است می‌بینیم. آذر در بازگشت به ایران به مرتضی می‌گوید شنیده‌ام نیمی از این برج‌های بلند شمال تهران را تو ساخته‌ای و سپس از او انتقاد می‌کند که این برج‌ها را چقدر زشت می‌سازد. در سکانسی که مینا به خانه علی می‌رود تا گلدان‌های او را آبیاری کند، بار دیگر چهره‌ای دلهره‌آور از آپارتمان‌های یکسان، دودگرفته و ناخوشایند تهران را شاهدیم. مجتمع‌های آپارتمانی افسرده تهران که وارث معماری التقاطی دهه 1360 این شهر هستند، نقشی عمده و محوری در عدم تعادل و آرامش ساکنان پایتخت دارند که کنعان از این موضوع، دستمایه‌ای دراماتیک، در چارچوب ساختاری خود به وجود آورده است.

فیلمنامه «کنعان» اقتباسی است آزاد از داستانی کوتاه نوشته آلیس مونرو - نویسنده نام‌آشنای کانادایی- که از فیلتر ذهنیت فیلمنامه‌نویسی با دغدغه‌های اجتماعی، شهری و بحران‌های خانوادگی چون اصغر فرهادی گذشته است.

 از یک منظر «کنعان» به روابط از‌هم‌‌گسیخته و به‌روزمرگی رسیده خانواده‌ای از طبقه مرفه با تمایلات مشخص روشنفکرانه می‌پردازد. اما فیلمنامه‌نویس و کارگردان آگاهانه می‌کوشند فیلم برای تمامی اقشار و طبقات اجتماعی قابل هضم و درک باشد؛ رویکردی دقیقا برخلاف دو اثر قبلی مانی حقیقی یعنی «آبادانی‌ها» و «کارگران مشغول کارند» که دارای وجوهی کاملا روشنفکرانه و متوجه مخاطبان نخبه سینمای ایران بودند.

اینکه چرا این قصه جذاب و فیلمنامه سرشار از جزئیات و بازی‌های روان، در نهایت به فیلمی کامل و بی‌نقص تبدیل نمی‌شود را باید در همین رویکرد جدید مانی حقیقی جست؛ آنجا که او در شناخت سلیقه اقشار گوناگون مخاطب و تعیین قشر هدف و مورد نظر برای ساخت فیلم خود، دچار اشتباه محاسباتی شده است. به عنوان نکته پایانی به موسیقی کشدار و پرحجم فیلم اشاره می‌کنم که لحظه‌ای ذهن مخاطب را به حال خود وانمی‌گذارد و از جایی به بعد، به عاملی آزارنده بدل می‌شود و در نهایت استفاده نامطلوب پیش می‌رود.

 «کنعان» با خاستگاهی که برای شخصیت‌های محوری خود در نظر گرفته، قرار نیست یک ملودرام خانوادگی باشد اما همین عوامل حاشیه‌ای سطح فیلم را تا این مرتبه کاهش می‌دهد.