تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۲

 مرتضی رضایی از جانبازان دفاع‌مقدس که سابقه حضور در عملیات‌های فتح‌المبین، فاو، بیت‌المقدس و... داشت، تاکنون ۲ هزار پرتره شهدای دفاع‌مقدس را نقاشی کرده است.

 شهره کیانوش‌راد- همشهری آنلاین: مروری بر رویدادهای روزهای پراضطرابی که از اسفند ۹۸ شروع شد و تا همین چندماه پیش ادامه داشت، نشان می‌دهد که ایام کرونا بی‌شباهت به دوران دفاع‌مقدس نبوده است.

 مرتضی رضایی از جانبازان دفاع‌مقدس که سابقه حضور در عملیات‌های فتح‌المبین، فاو، بیت‌المقدس و... داشت، تاکنون ۲ هزار پرتره شهدای دفاع‌مقدس را نقاشی کرده است. او در ایام کرونا هم دست به‌کار شد و همراه همسرش فرحناز محمدی یکتا، تابلوهای خود را برای قدردانی به کادر درمان اهدا کردند.

نقاشی پرتره شهدای مدافع سلامت از دیگر کارهای استاد رضایی است. با این هنرمند که همراه همسرش در آموزشگاه‌شان مشغول تدریس نقاشی و خوشنویسی به هنرجویان هستند، گفت‌وگو کرده‌ایم تا برای‌مان از ایثار در دوران دفاع‌مقدس و ایام کرونا بگوید.

از همان روزهای اولی که خبر شیوع ویروس کرونا به گوش رسید، پزشکان و کادر درمان در خط مقدم مبارزه با کرونا قرار داشتند. در همان روزهای پر از ترس و اضطراب، مرتضی رضایی با دیدن تابلوهایی سفارشی در یک مغازه ایده‌ای به ذهنش خطور می‌کند.

او ماجرا را اینگونه برایمان تعریف می‌کند؛ «یک شب در تلویزیون گزارشی از اهدای تابلو به کادر درمان و خوشحالی پرستاران و پزشکان دیدم. همان زمان ایده اهدای تابلوهای نقاشی و خطاطی به ذهنم خطور کرد. همسرم هم استقبال کرد. تصمیم گرفتیم با آثار هنری از کادر درمان دلجویی کرده و دست به کاری بزنیم که شاید در دنیا بی‌سابقه باشد.

حدود ۳۰۰ تابلو نقاشی و خوشنویسی از آثار خودمان را برای هدیه به کادر درمان درنظر گرفتیم، اما دوست داشتیم این کار در وسعت بیشتری انجام شود. به همین دلیل از طریق فضای مجازی اطلاع‌رسانی کردیم. بعد از آن، دوستان بسیاری با ما همراه شدند و روی هم ۱۴۰۰ تابلوی نفیس آماده شد. پزشکان و پرستاران در خط مقدم، از جان‌گذشتگی و ایثار می‌کردند و ما هم از راه هنر می‌خواستیم از آنها دلجویی و قدردانی کنیم. بار دیگر حماسه ایثارگری در سال‌های دفاع‌مقدس برای من زنده شد.»

 ایثارگری در زمان دفاع‌مقدس

رضایی ۲۲ ساله بود که همراه برادرانش راهی جبهه شد. از او می‌خواهیم تا برایمان از آن روزها بگوید: «همراه دو برادر دیگر و پدرم مسئولیت یکی از پایگاه‌های کمیته انقلاب اسلامی تهران را برعهده داشتیم. خبر رسید که یک دستگاه تریلی در جاده رها شده و عده‌ای در حال بازکردن قطعات آن هستند.

من و دو برادرم بلافاصله به آن محل رفتیم و متوجه شدیم مالک تریلی متواری شده است. برادرم حسین که بعدها در جبهه شهید شد، گواهینامه پایه یک داشت. پشت تریلی نشست و به سمت کمیته حرکت کردیم. جنگ که شروع شد، این تریلی وسیله‌ای شد برای ارسال کمک‌های مردمی که از تهران و بازاریان جمع‌آوری می‌کردیم. کفش، پوتین، پتو، کنسرو، برنج، روغن و... را بار تریلی زده و به سمت اهواز حرکت می‌کردیم.

در طول مسیر، بار این تریلی سنگین‌تر می‌شد. از کنار باغ‌های ساوه یا سلفچگان که رد می‌شدیم با پول‌هایی که مردم برای کمک به جبهه داده بودند، چندین جعبه انار و از بروجرد، ماست کیسه‌ای و... می‌خریدیم. بعد وقتی به جبهه می‌رسیدیم، محموله اهدایی را همراه میوه و خوراکی‌هایی که در مسیر خریده بودیم میان رزمندگان توزیع می‌کردیم. یکی دوبار هم بازاریان را با خودمان همراه کردیم و به جبهه بردیم تا از نزدیک شرایط زندگی رزمندگان در چادر و سنگرها را ببینند.

رزمندگان اغلب کنسرو یا غذای حاضری می‌خوردند. یک‌بار تصمیم گرفتیم از اهواز چلوکباب بخریم و بین رزمندگان توزیع کنیم. یک‌بار دیگر هم در گرمای ۵۰ درجه تابستان اهواز، بستنی خریدیم، در یخچال تریلی گذاشتیم و به جبهه رفتیم. این دو کار خیلی به دلمان نشست. من و حسین در قسمت تدارکات جبهه فعالیت می‌کردیم، اما عملیات که شروع می‌شد تریلی را کنار می‌گذاشتیم و لباس رزم می‌پوشیدیم. من در لشکر محمدرسول‌الله(ص) و درگردان حبیب، فرمانده گروهان بودم. از برادرم خواستم که به‌خاطر بچه یک‌ساله‌اش دیگر به جبهه نیاید، اما او از من ناراحت شد و قبول نکرد. حسین در عملیات فتح‌المبین راننده آمبولانس بود. درحالی‌که مجروحان را به بیمارستان صحرایی منتقل می‌کرد، در جاده خرمشهر- اهواز و در اثر اصابت گلوله دشمن به شهادت رسید.

بعد از شهادت حسین، تریلی را تحویل کمیته دادیم و بعد هم در ترابری سپاه از آن استفاده شد.» و اما جانبازی یادگاری از سال‌های حضور او در عملیات‌هاست؛ «چندین بار با اصابت گلوله از ناحیه سر، زانو و ران مجروح شدم. شش و ریه‌ام آسیب دید، اما با مجروحیت و حتی بعد از شهادت حسین، اراده‌ام برای رفتن دوباره به جبهه جدی‌تر می‌شد. کار خدا بود که زنده بمانم. بعد از جنگ، اسلحه من قلم شد تا بتوانم هنرم را در راه خدمت به شهدا به‌کار بگیرم.»

نقاشی نامه‌های رزمندگان

مرتضی رضایی، نقاش سبک رئال و امپرسیونیسم است و مدرک دوره عالی نقاشی از جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران دارد. او سال‌ها دبیری نقاشی را نیز در کارنامه دارد. برایمان می‌گوید که ذوق به نقاشی از خیلی قبل‌تر همراه او بوده؛ «از زمانی که به یاد دارم به نقاشی علاقه داشته‌ام. در دوران سربازی قبل از انقلاب، سربازانی که می‌خواستند برای خانواده‌هایشان نامه بفرستند، به من می‌گفتند حاشیه نامه‌هایشان را نقش و نگار بکشم.

من هم با خودکار برای آنها نقاشی لیلی و مجنون یا گل و بلبل می‌کشیدم تا نامه‌های نقاشی شده به‌دست خانواده‌شان برسد و خوشحال شوند. وقتی تابلو نقاشی‌ها به‌دست خانواده‌های شهدا می‌رسید، در مراسم ترحیم مسجد نصب می‌کردند و بعد به خانه می‌بردند. آن زمان ارزاقی مانند روغن، شکر و برنج کوپنی بود.

گاهی پیش می‌آمد که پدر شهیدی حلبی روغنی در چفیه می‌پیچید و برای تشکر می‌آورد. هر چه می‌گفتم لازم به این کار نیست، قبول نمی‌کرد و با اصرار می‌گفت که اگر قبول نکنی ناراحت می‌شوم.» چندین بار مجروحت پی‌درپی موجب شد تا رضایی به‌گونه‌ای دیگر خدمت به رزمندگان و خانواده‌های شهدا را در بنیاد شهید ادامه دهد؛ «به‌دلیل مجروحیت‌های پی‌درپی، در بخش تبلیغات فعالیت خود را ادامه دادم. کنار سنگرها و در پادگان‌ها شعارهای «سلام رزمنده»، «خسته نباشی!»، «لبخند بزن بسیجی» و... را همراه با حاشیه و نقش و نگار می‌نوشتم.»

رضایی هنر خود را مرهون شهدا می‌داند و از نقاشی پرتره شهدای دوران دفاع مقدس خاطرات بسیاری دارد؛ «پرتره ۲ هزار شهید را در ۶ و ۷ سال بعد از مجروحیتم نقاشی کردم. روزی ۱۰ تا ۱۵ تصویر می‌کشیدم. عکس‌های آن موقع سیاه و سفید بود. خیلی از عکس‌هایی که به دستم می‌رسید ترک خورده و قدیمی بود. اغلب خانواده‌های شهدا عکس مناسبی از شهدای خود برای اعلامیه یا نصب در مسجد نداشتند. برخی عکس‌ها مخدوش بود و من از روی توضیحاتی که خانواده‌ها درباره رنگ مو و چشم می‌دادند تصویر شهیدشان را نقاشی می‌کردم.

عکس‌های قدیمی و سیاه و سفید، به تابلویی رنگی تبدیل می‌شد و زمانی که تابلو از طرف بنیاد شهید به خانواده‌ها اهدا می‌شد، عکس را بغل کرده و گریه می‌کردند. سال ۱۳۶۰ ازدواج کردم و ۲ فرزندم سال‌های ۶۲ و ۶۴ به دنیا آمدند. در نبود من، بار زندگی بر دوش همسرم بود. سختی‌هایی که همسران رزمندگان با آن درگیر می‌شدند، بسیار زیاد بود اما کمتر از ایثارگری زنان در دفاع‌مقدس گفته می‌شود درحالی‌که اگر صبوری و همراهی آنان نبود ما نیز نمی‌توانستیم با خیالی آسوده به جبهه برویم.»

ایثار ادامه دارد

هنرمند و جانباز دوران دفاع‌مقدس، در ایام کرونا نخستین نقاشی پرتره نرجس خانعلی‌زاده، پرستار بیمارستان میلاد لاهیجان را کشید که ۶ اسفند ۱۳۹۸ به‌دلیل ابتلا به کرونا درگذشت و نخستین شهید مدافع سلامت خوانده‌شد. نقاشی پرتره ۲۰۰ نفر از بهترین و متخصص‌ترین پرستاران و پزشکان در دوران کرونا که جان خود را در راه درمان بیماران اهدا کرده بودند از کارهای بعدی مرتضی رضایی بود؛ «دکتر کرمانپور، مسئول روابط‌عمومی سازمان نظام پزشکی و مدیر بخش اورژانس بیمارستان سینا تصاویری از مدافعان سلامت را برای من ارسال می‌کرد.

به‌دلیل تصاویر شهدایی که در دوران دفاع‌مقدس کشیده بودم، سرعت دستم در کشیدن پرتره زیاد بود. تعدادی از دوستان هم در زمینه هزینه قاب و مواد اولیه مشارکت کردند و بعد از پایان هرکار، تابلوها به خانواده شهدای مدافع سلامت اهدا می‌شد.» مرتضی‌رضایی ایده‌های دیگری هم در سر دارد مانند پرتره شهدای آتش‌نشان، تابلوهایی برای اهدا به پاکبان‌ها، آماده‌سازی‌ تابلو نقاشی برای آسایشگاه جانبازان، شیرخوارگاه‌ها، ندامتگاه‌ها و... که همه این کارها را با وجود سختی‌هایی که در سر راهش قرار دارد، در ادامه همان راهی می‌داند که از دوران دفاع‌مقدس شروع کرده بود و می‌گوید: «راه شهدا ادامه دارد.»

پرتره شهیده مدافع سلامت نرجس خانعلی زاده اثر مرتضی رضایی

مکث

خاطره‌ای از جبهه‌های نبرد

تصویری از خاطرات دوران دفاع مقدس از مرتضی رضایی

رضایی که خاطرات بسیاری از روزهای جبهه دارد برایمان می‌گوید که بارها تا مرز شهادت یا اسارت رفته است؛ «در عملیات فتح‌المبین، عراقی‌های بسیاری اسیر شدند. آنها تا ما را می‌دیدند به عربی می‌گفتند: «انا دخیل الخمینی» یا اینکه عکس حرم امام رضا(ع) را نشان می‌دادند و می‌گفتند: «ما را نکشید.» در همان عملیات، من و یکی از همرزمانم تا به‌خودمان آمدیم، دیدیم تانک عراقی از پشت تپه‌ها در حال حرکت به سمت ماست. هیچ راه فراری نداشتیم. بلافاصله در سنگر تانک که عمیق‌تر از سنگرهای دیگر بود خوابیدیم و خاک هم روی خودمان ریختیم تا دیده نشویم. خودمان را برای شهادت آماده کرده بودیم. تانک که به ما نزدیک شد، شروع کردیم به خواندن آیه‌الکرسی. صدای نزدیک شدن تانک را می‌شنیدیم. اما بعد از چند دقیقه بدون اینکه ما را ببیند از ما دور شد.

مکث

رونمایی از تمبر هنرمند جانباز

رونمایی از تمبر مرتضی رضایی

تمبر استاد مرتضی رضایی در حال نقاشی پرتره دکتر محمود ایروانی رونمایی شد. دکتر ایروانی، متخصص بیهوشی بود که اردیبهشت ۱۳۹۹ بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت. این مراسم به همت شهرداری منطقه ۲ شهر تهران سال گذشته برگزار شد و شهردار وقت این منطقه در دیدار با زوج هنرمند نقاش و خطاط، ضمن رونمایی از تمبر این هنرمند برجسته از خدمات این زوج هنری قدردانی کرد.

مکث

تبلور ایثار در زمان کرونا

 فرحناز محمدی‌یکتا همسر و همراه هنرمند مرتضی رضایی

 فرحناز محمدی‌یکتا که در دوران کرونا همراه همسرش، مرتضی رضایی در تهیه تابلوهای اهدایی به کادر درمانی مشارکت داشته می‌گوید: «در دوران جنگ تحمیلی، روحیه ایثارگری در میان مردم موج می‌زد و ما خاطرات بسیاری از آن دوران به یاد داریم یا شنیده‌ایم. با پایان یافتن آن دوره و در مقاطع مختلف روحیه ایثارگری تداوم داشت. ما زوج هنری هستیم که در یک کارگاه هنری همراه هم فعالیت می‌کنیم. کرونا که شروع شد، فکر می‌کردیم در عرض چندماه این بیماری کنترل می‌شود و همه‌چیز به روال عادی برمی‌گردد. کارگاه را مانند بسیاری از مراکز تعطیل کردیم اما من و همسرم به نقاشی کردن و خطاطی روی تابلوهایی که داشتیم ادامه دادیم. از آنجا که شاهد تلاش شبانه‌روزی کادر درمان بودیم، بعد از رایزنی با سازمان نظام‌پزشکی، تابلوهایی را به کادر درمان اهدا کردیم تا قدردان تلاش شبانه‌روزی آنها باشیم.»