با وجود آنکه قانون شوراها برای اولین بار در سال 1361 به تصویب مجلس شورای اسلامی، رسید اما تا سال 1379 فرصتی برای اجرا نیافت. برای اولین بار در سال 1375 بود که این قانون از دل قانون اساسی بیرون آمد و به صحن علنی مجلس رفت و بازنگری کلی روی آن صورت گرفت و پس از آن در آییننامه اجرایی که توسط مجلس به تصویب رسید، قرار شد تا شوراها با ترکیبی مشخص شروع به کار کنند.
اگرچه این آییننامه بهعنوان مبنای اولیه قانون اجرایی شوراها قلمداد شد، اما آنچه در انتخاب شوراها مورد توجه قرار گرفت و به اجرا درآمد با آییننامه اجرایی بسیار متفاوت بود؛ بدین ترتیب که در این قانون برای شهر تهران پیشبینی 30عضو شده بود و قرار بود آنگونه که در قانون اساسی آمده و آییننامه اجرایی هم به آن تاکید کردهاست، انتخابات از محلات شروع شده و پس از انتخاب به سطح مناطق کشیده شود و بعد از مناطق شهر تهران انتخابات برای تعیین اعضای اصلی شورای شهر انجام شود.
اما این نکته چندان مورد توجه نبود و آییننامه اجرایی دوباره اصلاح شد. نکته جالب اینکه پس از گذشته 3دوره از فعالیت شورا، اعضای شورای شهر تصمیم به اجرای این قانون گرفتند. البته نه آنگونه که در قانون آمده بلکه به شیوهای متفاوت اما با همان کیفیت. اگرچه متن قانون اساسی برای انتخاب شوراها هیچگاه به اجرا در نیامد اما تجربه شورا بهعنوان اصلیترین رکن مدیریت شهری برای کشور بسیار دارای اهمیت بودهاست؛ بهنحوی که میتوان این تجربه را بهعنوان اولین گام در تحقق مدیریت محلی و تشکیل حکومتهای محلی دانست.
اما این واقعیت هم انکارناپذیر است که ما در آغاز راهیم. در آغاز راهی که قرار است ما را به سمت مدیریتی متمرکز پیش ببرد و شهرهای ما را به واسطه داشتن مدیریتهای نوین، دچار تحول کند. تجربه بهرهمندی کشورهای در حال توسعه از شیوههای نوین مدیریتهای محلی در آسیا چندان زیاد نیست. اما الگوی هند برای تشکیل حکومتهای محلی میتواند بسیار مورد توجه باشد. هند یکی از معدود کشورهای در حال توسعه است که توانسته است به خوبی شیوههای مبتنی بر آراء مردمی را در شهرهای خود ایجاد کند. شاید هند بهدلیل داشتن یکی از متنوعترین شیوههای مدیریت محلی توانستهاست نمونهای موفق باشد.