به 101نام مقدس در دین زرتشت که همواره با خود اعداد روی نقوش آتش آورده شده است. فریدون آو همواره به نوعی با مسئله اقلیت و خانواده درگیر بوده است. زمانی آن را در مجموعه «خطر انقراض» با قوتوکلاژهایی آورد که از عکسهای خانوادگیاش گلچین شده بودند، زمانی آن را در «کوکب لعل» با نقاشی از دستهگل کوکبی که از مادرش روی میز به جا مانده بود آورد و حالا این درگیری با مذهب خانواده شکل رمز نوشتههایی را میگیرد که در نقش آتش گرههایی را میگشایند. انگار که این مجموعه نوعی مراسم آئینی بر مستجابشدن مجموعههایی پیش از این بوده؛ نوعی آئین که در آن فرخندگی، نوستالژی و شاعرانگی تمام آن مجموعهها را دارد و در عین حال رمزآلودگی مخصوصی دارد که آن را بردیگران محیط میکند.
فریدون آو که همنسل نقاشانی چون حاجیزاده، ابوالقاسمسعیدی، زندهرودی و محصصها بوده است هماکنون از همه همنسلانش فعالتر است چه از نظر کار شخصی و چه از لحاظ کار فرهنگی. مجموعه اخیر او مثل همیشه ترکیب مواد روی تصاویری بود که از بوم پلات گرفته شده بودند و روی آنها خطوطی با رنگ و به شکل تقریبا بینظم آورده شده بود. از نقطه نظر فرمی شاید آنها را بتوان مجموعهای از «زندهرودی» و «تومبلی» دانست که در سیاق و ذهنیات «آو» به اثری کاملا شخصی بدل شده است.
کارهای «آو» را در این مجموعه اگر بخواهیم با زندهرودی مقایسه کنیم خیلی جسورانهترند و آن خشکی را که به آثار زندهرودی حالت ماکت میدهد، ندارد؛ هرچند شاید مقایسه این دو، کار درستی نباشد و حتی تا حدودی عجیب، ولی مشخصا شباهتهایی در مجموعه 101 نام و بعضی آثار زندهرودی قابل تشخیص بود؛ شباهتهایی که البته با رمز و راز و اندیشه «آو» بهکل محو و مثل دودی که جاودگران در پایان مراسمشان به هوا میفرستند با طبیعت آثار وی یکی میشد.
اما آنچه حرف وی را تا به این حد خصوصی میکند شاید به غیراز ویژگیهای ذهنی هنرمند، این باشد که او در چند رشته هنری فعالیت کرده و به کارهایی دیگر مثل جمعآوری آثار هنری نیز مشغول بوده است. همه اینها در کنار هم رسوبی ارزشمند را نتیجه میدهد که جز در برخی همنسلان وی از جمله قاسمحاجیزاده در کمتر نقاش و هنرمند ایرانی دیده شده است؛ رسوبی که حاصل یکی کردن زندگی و هنر بوده است.