قریب به یک دهه با اسم «شیطان‌بازار» سوژه رسانه‌ها بود، بارها گزارش دردسرهای ریز و درشت و مصائبش سر از صفحات آسیب اجتماعی روزنامه‌ها و سایت‌های خبری درآورد، اما چندی پیش و پس از ساماندهی، تبدیل به بزرگ‌ترین بازار دست‌دوم‌فروشان شد تا کسبه‌اش دیگر خوش نداشته باشند کسی محل‌ کارشان را شیطان‌بازار صدا کند.

 همشهری آنلاین - زهرا بلندی: ضلع جنوبی میدان سهیل مثل همیشه شلوغ است. وانت‌بارهای پر شده با وسایل اوراقی و دست‌دوم، بخش قابل‌توجهی از خیابان را اشغال کرده‌اند. اما سرو شکل بازار خلازیر مثل گذشته نیست؛ حداقل ظاهرش شباهتی به شیطان‌بازار سابق ندارد. در و پیکر کرکره‌ای برایش ساخته‌اند و روی تابلو بزرگ سردرش با حروف درشت نوشته‌اند:  بزرگ‌ترین مرکز خریدوفروش کالاهای‌دست‌دوم‌.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

۲ کانکس نگهبانی و مدیریت مقابل در ورودی رفت‌وآمدها را در کنترل دارند. چیزی تا ظهر نمانده و در گرمای ۴۰ درجه تابستان کسبه بازار داخل غرفه‌های سرتاسری قرمزرنگ، یکی در میان، بساط کرده‌اند و در جست‌وجوی مشتری سر به چپ و راست می‌چرخانند.

علی آقا، یکی از مسن‌ترین و قدیمی‌ترین کسبه این بازار، همان‌طور که به دیواره فلزی غرفه تکیه داده، با گیره قراضه‌ای کلنجار می‌رود. تعدادی ابزار، آچار، چند چکش‌ قدیمی و... جلو پایش روی پارچه‌ای بزرگ چیده.  چند بار پلک می‌زند و با صدایی که انگار از ته چاه می‌آید بازار گرمی می‌کند: «کنترل بدم ۵ تومن؟ چکش دارم از ۳۰ تا ۵۰ ...هرکدومو می‌خوای بیا ببر!» همین که می‌فهمد خریدار نیستم تبلیغ را رها می‌کند و درباره خودش حرف می‌زند: «۸۰ سالمه و بیشتر از ۲۰ ساله آشغال ماشغال می‌فروشم. اهل یکی از روستاهای شهرستان تکابم. بعد از سال‌ها کشاورزی وقتی همراه خانواده به تهران مهاجرت کردیم، اون اوایل، به خاطر نزدیکی خانه به این بازار، وقتی حوصله‌م سرمی‌رفت می‌اومدم اینجا گشت‌ می‌زدم، اما بعد کم‌کم شروع کردم؛ خرت‌وپرت‌های دست‌دوم وانتی‌های دوره‌گرد را می‌خرم و مختصری می‌کشم روی قیمت و به مشتری‌های این بازار می‌فروشم تا از این راه پولی سر سفره اهل و عیال ببرم. با اینکه سنم زیاده و از دست و پا افتاده‌م، اما هیچ‌کی باهام کار نداره، حتی قبل غرفه‌بندی، با امنیت پایین‌تر اینجا، کسی مزاحمتی برام درست نمی‌کرد.»

  بازار خلازیر قبل از ساماندهی

                                                                   


۱۰ درصد فروشندگان اینجا سارق بودند

صدای ضربات چکش روی قطعات فلزی بی‌وقفه به گوش می‌رسد. برخی فروشندگان در حال تعمیر اجناس دست‌دوم‌اند تا نونوارشان کنند و تعدادی هم کارشان مونتاژ قطعات است. همه‌جور جنس از دستگاه سنگ‌فرز، پرینتر و فکس، سماور زغالی، ظروف گل‌سرخی قدیمی، کتاب و چراغ گردسوز، کتانی‌های ارجینال کارکرده تا انواع شارژر و سه‌راهی برق اینجا پیدا می‌شود.

«داود جعفری» را همه کسبه اینجا می‌شناسند. جوانی که پس از ۱۵ سال کار کردن در بازار خلازیر و خریدوفروش ابزارآلات دست‌دوم، این بازار و آدم‌هایش را مثل کف دستش می‌شناسد. از وقتی اینجا ساماندهی شده به عنوان نماینده پیمانکار در کانکس نگهبانی حضور دارد و حواسش جمع امنیت این بازار است: «چون حرفه و هنری نداشتم، مثل خیلی از بچه‌های محله، من هم اینجا مشغول شدم. در این سال‌ها با زدن انگ سرقتی بودن کالاهای این بازار، خیلی از اهالی محله و مسئولان تلاش کردن تا ما رو از اینجا برونن، ولی ما محکم وایسادیم و تحمل کردیم تا بازارچه سروسامون گرفت. با این‌ کار شیطان‌ها رونده شدن، اما کسانی که کاردرست بودن ماندن. شاید فقط ۱۰ درصد از کسایی که اینجا می‌اومدن مصرف‌کننده مواد بودن و برای درآوردن خرج موادشان جنس دزدی می‌فروختن و این باعث ‌می‌شد همه ما رو به همون چشم ببیند. هی خبرنگارا اومدن و اینجا رو شیطان‌بازار صدا زدن تا اینکه از ۲-۳ سال پیش طرح گذاشتن نیوجرسی و جمع شدن بازار اجرا شد. پس از آن روزای سخت و بیکاری خیلی از خانواده‌دارهای این بازار، بالاخره اینجا سامون گرفت و دوباره رونق بهش برگشت. حالا دیگه چون هویت همه کاسبای اینجا مشخص شده همون چندتا دزدم این‌ورا پیداشون نمی‌شه! کلا! اینجوریه که یه سری کسبه خودشون دوره‌گردی هم می‌کنن و پس از خرید جنس دست‌دوم، اونا رو تو این بازار می‌فروشن و بعضیا هم، مثل همون وانتی‌هایی که سر خلازیر پارک کردن، فقط کارشون دوره‌گردیه و هرچی تو روز دستشون میاد، میارن اینجا بین کسبه بازارچه به قیمت عمده می‌فروشن.» 

۵۰۰ غرفه در بازار خلازیر جای‌گذاری شده

                                                                         

خانم‌ها در خلازیر

قصه‌های این مرد جوان از بازار خلازیر سر دراز دارد. دوست دارد بیشتر درباره گذشته اینجا حرف بزند و از نقش تغییرات بگوید: «قبل از اجرای طرح شهرداری و راه افتادن این غرفه‌ها، خیابون سهیل جنوبی خاکی بود که علاوه بر زشتی نما، رفت‌وآمد هم توش حساب‌کتاب نداشت. امنیتش پایین بود و علاوه بر سارقان، خفت‌گیرها هم وقت و بی‌وقت آسایش کسبه و اهالی را به هم می‌زدن. شر و شورها و قماربازهایی هم بودن که به کسبه‌ درمونده‌ای که فقط برای درآوردن خرج خانواده به اینجا میومدن زور می‌گفتن و مردم را سرکیسه می‌کردن.»

حرف‌هایش انگار اضطرابی در دلم می‌اندازد، باعث می‌شود ناخودآگاه دور و برم را با دقت بیشتر نگاه کنم و کیفم را محکم‌تر بچسبم. هرچه به انتهای بازارچه نزدیک می‌شوم، مشتری‌ها کمتر می‌شوند، اما هنوز غرفه‌داران یکی در میان حضور دارند. در این لحظه عجیب‌ترین چیزی که می‌توانستم ببینم تا دلم گرم‌تر شود، حضور ۲ مشتری خانم بود. زن مسنی که همراه دخترش به این بازار آمده، ساکن آمریکاست، اما عادت دارد هربار به ایران می‌آید سری هم به اینجا بزند: «سال‌هاست اینجا رو می‌شناسم. چون عاشق چیزای قدیمی‌ام، از پرسه در این بازار و خرید کردن از فروشندگانش هم لذت می‌برم. اولین‌بار که می‌خواستم تنها بیام اینجا، همه مانعم می‌شدن و می‌گفتن اینجا جای خانما نیست، اما واقعا با این همه رفت‌وآمد تا حالا مشکلی برام پیش نیومده.» جعفری که متوجه صحبت‌های خانم خریدار شده می‌گوید: «کجای کارین. از وقتی اوضاع اینجا تغییر کرده و بازار اصطلاحاً ساماندهی شده، جمعه‌ها چند فروشنده خانم هم که خودشان سرپرست خانوار یا بدسرپرستن یا حتی برخی خانم‌ها همراه همسر و خانواده به اینجا میان و خودشان در کمال آرامش چیزای دست‌دوم خرید و فروش می‌کنند. اینجا ظرفیت راه‌اندازی هزار غرفه رو دارد، اما فعلاً ۵۰۰ غرفه راه افتاده که حدود ۲۵۰ غرفه آن توسط افراد ثابت اجاره شده و مابقی را جمعه‌ها که کار و کاسبی بهتر است برخی کسبه به صورت روزانه اجاره می‌کنن؛ این خانما هم از این دست افرادن.»

اجناس اینجا یا سالم است یا خاک

چند کودک و نوجوان هم در اینجا غرفه‌داری می‌کنند که یا همراه پدرشان آمده‌اند یا متأسفانه در این سن و سال کارگر خطاب می‌شوند. رامین نوجوان ۱۴ساله‌ای است که از یک سال پیش برای کمک به پدر در اینجا مشغول کار شده و ابزار دست‌دوم می‌فروشد: «هم درس می‌خونم و هم حالا که تابستونه روزای عادی از صبح تا ظهر میام و جمعه‌ها که بازار خیلی شلوغه از صبح تا شب.»

چند نفر از کسبه اصرار دارند که برای گپ‌وگفت سراغ «عموصفر» هم بروم. مردی ۶۵ساله که پس از سال‌ها کار کردن در اسکلت‌سازی ساختمان، با تصادف پسرش، از ۳۰ سال پیش، برای رسیدگی به فرزند بیمارش، کارش را کنار می‌گذارد و به مرور به این کار روی می‌آورد:‌ «سنگ فرز و دریل و از این‌جور چیزا تعمیر می‌کنم و می‌فروشم. از سلطان‌آباد ۱۰-۲۰ تایی می‌خرم، تعمیر می‌کنم و بعد می‌فروشم. اگه می‌خوای فاکتورشون رو هم دارم، نشونتون بدم؟ اوایل در بازارچه دست‌دوم‌فروشای اکبرآباد بودم. بعد شنیدم بیشتر کاسبامیان اینجا. من هم از پارسال در این بازار مشغول کار شدم. نه فقط از اکبرآباد، که خیلی‌ها از نقاط مختلف تهران، حتی از شهرهای دیگه‌ مثل قم، زنجان و حومه تهران و... برای فروش وسایل دست‌دوم  آخر هفته‌ها میان خلازیر.»

اغلب غرفه‌ها جایی برای تست وسایل برقی مثل سه‌راهی و شارژر و... ندارند. در این بازار ۲ جور جنس وجود دارد. یا «خاک» است یا «سالم» و امتحان‌پس‌داده. اما بازیافتی‌ها و دوره‌گردهایی که جنس را می‌فروشند می‌گویند ما جنس را تست نمی‌کنیم. ما خاک می‌فروشیم؛ نمی‌دانیم سالم است یا خراب! شما می‌توانی ریسک کنی و وسیله را بخری تا اگر سالم بود برد کنی، یا اینکه نخری و از کنارش رد شوی. طوری هم قیمت تعیین می‌کنند که طرف خیلی ضرر نکند.

دستگاه ضبط صدا؛ ۵۰۰ تومان!

اینجا جوان‌های تحصیل‌کرده و دارای مهارت هم پیدا می‌شوند. مثلاً حسن جوان ۳۷ساله‌ای که سال‌ها کارش تولید صنایع‌چوبی بود یا رضا که مدرک لیسانس کامپیوتر دارد؛ هرکدام به بهانه‌ای وارد این کار شده‌اند. حسن به واسطه شغلش به صورت چکی با مشتری‌ها معامله می‌کرد و برگشت خوردن چک چند نفر از مشتری‌ها و ناتوانی در پرداخت باعث شد کاری را که با عشق و علاقه بسیار انجامش می‌داد، کنار بگذارد: «۶ ساله به واسطه یکی از دوستان با این بازار آشنا شدم و کارم رو با خرید و فروش وسایل دست‌دوم شروع کردم. لوازم خونه، خرد ریز، وسایل دکوری و انواع ملزومات و هرچه دست‌دوم فروخته شه می‌خرم و می‌فروشم.» می‌خندد: «مثلاً من همین الان دست‌دوم دستگاه رکوردر شما رو موجود دارم. ۵۰۰ می‌فروشمش!» بدون مکث می‌پرسم: «از کجا آوردینش؟» جوابم این است: «هرچند که بیشتر مشتریای اینجا از قشر کمتربرخوردارن و برای خرید ارزون‌تر وسایل دست‌دوم یا فروختن وسایل کارکرده که دیگر بهش احتیاج ندارن به اینجا میان تا پولی دستشون رو بگیره، اما یه سری مشتریا هم خونگی یا شرکتی‌ هستن، مثلاً همین جمعه‌ای، یه آقایی ۵ تا کفش بچش رو که کوچیک شده بود آورد و ۱۲۰ بهم فروخت. البته  خیلی از وسایل رو هم از وانتی‌های دوره‌گرد می‌خرم، مثل همین دستگاه ضبط صدا.»

یکی از قشنگ‌ترین غرفه‌ها

به نظر من یکی از قشنگ‌ترین غرفه‌های اینجا متعلق به رضا کاسبی ۴۵ساله است. او لیسانس کامپیوتر دارد و پس از مدتی کار در فضای اداری از سال ۱۳۸۴ کم‌کم خرید و فروش کالاهای دست‌دوم را شروع کرده است. کلی ظرف و ظروف قدیمی دارد. از بلورهای سبز و آبی‌رنگ قدیمی، چینی گل‌سرخی، تلفن‌های شماره‌گیر چرخان، ساعت‌های شماطه‌دار تا دستگاه دی‌وی‌دی‌پلیر، کت و شلوار و کفش مجلسی و حتی چند جلد کتاب قدیمی از دیوان حافظ و شاهنامه فردوسی و... در گوشه و کنار غرفه‌اش دیده می‌شود: «کار اداری کفاف مخارج زندگیم رو نمی‌داد. با کسب اطلاعات درباره این شغل آهسته و پیوسته وارد این کار شدم. یه مدت بعد ول کردن کار اداری در کفش‌فروشی مشغول بودم. کنارش به مغازه‌های دست‌دوم‌فروشی سر می‌زدم و از هرچی خوشم میومد می‌خریدمش. وقتی جنسام بیشتر شد، خودم شروع کردم به فروختن. حالا هم حدود ۸-۹ ساله اینجام. بعضی از این وسایل رو از مشتریای ثابت خونگی و بعضیاش رو هم از دوره‌گردها می‌خرم.»

رضا اعتقاد دارد طرح ساماندهی و غرفه‌بندی این بازار در بلندمدت جواب می‌دهد، اما فعلاً جز ضرر برای او و امثال او عایدی نداشته است: «من قبلاً سر بازار بودم، اما الان غرفه‌ام اواسط بازارچه‌ست، زیاد تو دید نیست و مشتریام خیلی کم شده‌ن. قبلاً گذریا هم از ما خرید می‌کردن، اما الان دور افتادم و کمتر کسی تو هفته به اینجا سر می‌زنه. چون نور نداریم تا هوا کمی تاریک می‌شه باید بریم خونه. گرما بیداد می‌کنه و آب لوله‌کشی هم برای سرویس‌بهداشتی نداریم. تانکر گذاشته‌ن و اون رو چند روز یک‌بار پر می‌کنن، با این کار مثلاً ۲ روز آب داریم و ۴ روز نه.»

در انتظار حل شدن صددرصدی مشکلات

یکی از چالش‌های همیشگی بازار خلازیر مزاحمتی بود که برای اهالی محله شهید کاظمی به بار می‌آورد. از ترافیک سنگین در روزهای پایانی هفته تا خدشه‌دار کردن امنیت محله و افزایش آسیب‌های اجتماعی. علی، یکی از کسبه قدیمی، که خودش هم در این محله سکونت دارد، درباره وضعیت کنونی بازار اطلاعات خوبی دارد: «هرچند غرفه‌بندی و پرداخت اجاره یک‌ میلیون تومانی در ماه برای بعضی از کسبه سخت بود و باعث شد بیکار شن و از اینجا برن، اما خب مزایایی هم داشت. از وقتی بازار خلازیر غرفه‌بندی شده امنیت محله هم بیشتر شده. حالا دیگه اینجا سرویس بهداشتی و نگهبانی داره و خیلی‌ها دیگه خانوادگی میان اینجا خرید. قبل ساماندهی، جای غرفه‌دارا مشخص نبود و هر کاسبی با بی‌نظمی یه گوشه‌ای می‌نشست و  سدمعبر درست می‌کرد، اما حالا هرکس داخل غرفه خودشه. مشکلات که صددرصد رفع نشده، هنوز وانتی‌ها و بعضی کاسبا خارج از این فضای بازارچه تو میدون سهیل وامیستن که مخصوصا روزای جمعه علاوه بر سدمعبر، ترافیک هم درست می‌کنن.»

بهره‌برداری از ۲ هزار غرفه؛ در فاز دوم احداث بازار خلازیر

فاز اول بازار دست‌دوم‌فروشان خلازیر در متراژ ۲۳ هزار مترمربع و با ۵۱۰ غرفه چندی پیش به بهره‌برداری رسید و فاز دوم آن نیز در آینده نزدیک با هزار غرفه به بهره‌برداری خواهد رسید.  
رئیس اداره ساماندهی شهرداری منطقه ۱۹ با بیان این موضوع می‌گوید:‌ «در سنوات گذشته، در حدفاصل چهارراه خلازیر و بلوار شقایق، افرادی برای امرار معاش اقدام به بساط‌گستری می‌کردند. این وضع، به دلیل نداشتن مکان مشخص و بدون حدومرز، موجب بروز مشکلاتی شده بود از قبیل برهم زدن منظر شهری، آلودگی زیست‌محیطی، گره ترافیکی، نارضایتی مراجعه‌کنندگان به علت اجتماع افراد بی‌خانمان. رفع این مشکلات دغدغه بسیاری از مسئولان بود تا اینکه پس از طرح در قرارگاه آسیب‌های اجتماعی مقرر شد بازارچه دست‌دوم‌فروشان در همان محل ساخته شود. لذا شهرداری منطقه ۱۹ و شرکت ساماندهی صنایع و مشاغل شهر تهران، با همکاری بخش خصوصی، اقدام به ساخت بازارچه کردند. این بازارچه در فاز اول حدود ۵۱۰ غرفه یک شکل دارد که قابلیت افزایش غرف تا هزار عدد هم پیش‌بینی شده است.»


«محمود یاسین» در مورد تفاوت‌های این بازارچه با بازارچه معروف به شیطان‌بازار به تعداد غرفه‌ها، ورودی و خروجی مشخص، سرویس بهداشتی، نمازخانه، استقرار کانکس نیروی انتظامی و محدوده مشخص و وجهه رسمی آن اشاره می‌کند و می‌گوید: «برای رفع معضل ترافیک، یک میدان به جای چهارراه در نظر گرفته شد. همچنین ممنوعیت بساط‌گستری در محدوده خیابان‌های خلازیر جنوبی، میانی و شقایق از کارهای انجام‌شده توسط شهرداری منطقه ۱۹ است. این بازارچه با همکاری بخش خصوصی و هزینه‌کرد حدود ۱۰ میلیارد تومان و بهره‌برداری بخش خصوصی در همان محل بساط‌گستری سابق به شکل منظم‌تر ساخته شده و کل غرفه‌داران و بهره‌بردارن ملزم به ثبت‌نام در سامانه بازار شرکت ساماندهی صنایع و مشاغل شهر تهران هستند.»