مسجد سادات هندی یادگار یک گاراژدار | ماجرای مکانیک محله امیربهادر و مسجد سادات هندی

مسجد سادات هندی محله امیربهادر را نه هندی‌ها ساختند نه در آن نماز خواندند. اینجا یادگار یک گاراژدار مومن به نام «حاج حبیب الله سادات» است که چون پدر بزرگش مبلغ دینی در هند بوده به این نام معروف شده. حاج حبیب با وقف اموالش یک کافه عرق فروشی را به مسجد و کتابخانه و یک گاراژ را تبدیل به حسینیه کرد.

شهادت چهل سیده از نوادگان امام موسی‌کاظم(ع) به دستور مامون عباسی در محله دولاب

در این نقطه از تهران چهل زن در یک زمان قتل عام شدند

وقتی صحبت از «امامزاده چهل‌تنان(ع)» می‌شود همه ذهن‌ها به سمت آستان این امامزاده در محله بازار بزرگ تهران می‌رود. اما جالب است بدانید با همین عنوان در محله دولاب هم امامزاده‌ای هست. گفته می‌شود اینجا مدفن ۴۰ دختر سید از نوادگان امام موسی کاظم(ع) است که به دستور مامون عباسی سر از تن آنها جدا شده.

گزارشی از بازارچه خیریه در لویزان که برای کمک به جبهه مقاومت برپا شده است

همدلی مومنانه بانوان لویزان با کودکان غزه

این روزها که مردم شهر در پی امر رهبری، برای حمایت از جبهه مقاومت لبیک گو شده‌اند، بانوان خوشفکر و اندیشه «نهضت مادری» محله لویزان دست به کار شده و ۳ روز بازارچه‌ای مقاومتی با رویکرد استکبار ستیزی راه اندازی کردند. قرار است درآمد حاصل از این بازارچه به کودکان غزه، لبنان و فلسطین اهدا شود.

مادربزرگ محله پونک به سبک روزهای جنگ تحمیلی، این بار برای کودکان غزه دستکش می‌بافد

دوست دارم دستکش هایم به دست رهبری برسد

ننه عصمت دستکش‌هایش را رج به رج با عشق بافته و با مهر به رزمنده‌ها هدیه داده است. از رزمنده‌های روزهای جنگ تحمیلی گرفته تا مدافعان حرم و مرزبانان. این روزها هم، قلب این مادربزرگ اهل محله پونک برای کودکان غزه می‌تپد و قرار است دستکش‌های کاموایی او به دست این کودکان جنگ زده برسد.

هیئت کوچکی که به مسجد جامع چندمنظوره تبدیل شد

هیئت نوجوانان قاسم ابن الحسن(ع) با تلاش چند نوجوان برای برپایی روضه‌های خانگی از سال ۱۳۴۴ تشکیل شد، هیئتی که در منزل یکی از نوجوانان برگزار می‌شد کم‌کم پیرغلامان و ذاکران اهل‌بیت را به سمت خود کشاند از جمله یکی از سخنران‌های هیئت نوجوانان شهید مفتح بود.

گفت‌وگو با بانوی خیری که نگاهی متفاوت به دستگیری از نیازمندان دارد

حمایت از دو هزار مددجو با دست خالی

خانم‌ها مشغول بسته‌بندی ارزاق هستند و هر کدام گوشه‌ای از سالن سرشان به کاری گرم است؛ یکی نوشت‌افزار را برای دانش‌آموزان کم‌برخوردار در کیسه‌های مخصوص مرتب و دیگری به مراجعان رسیدگی می‌کند. از نحوه کارشان مشخص است که مدت‌ها در اینجا فعالند و رضایتمندی از این فعالیت در چهره‌شان هویداست.

چگونه آتشنشان شدم؟ | خاطرات شنیدنی یک پیشکسوت آتشنشانی، جلال ملکی

آرام و قرار ندارند وقتی از سر غفلت شعله‌های آتش زبانه می کشد و اسیر و گرفتار می‌کند. دست از جان و مال می‌شویند و برای نجات جانی که در آتش گرفتار شده به دل آتش می‌زنند.