زهیر توکلی: جایزه «کتاب سال شعر جوان»، هفته پیش برگزیدگان خود را معرفی کرد.هرسه کتاب برگزیده، شعر آزاد هستند و 4 کتاب تقدیری، هر چهارتا دفتر غزلند.

اگر این چهار دفتر را نخوانده‌ بودیم، می‌شد گفت که شاید، داوران مرحله نهایی، این دفاتر را کارهای طبق معمولی ارزیابی کرده‌اند که روح نوآوری پس از نیما را درنیافته‌اند؛ پدیده‌ای که آن را می‌شود «شعرهای نوبازگشتی» نام گذاشت. 

دست بر قضا، هر چهار دفتر نمونه ها ی موفقی از غزل جوان هستند. «هر لبت یک کبوتر سرخ است» از غلامرضا طریقی و «خوش به حال آهوها» ‌از پانته‌آصفایی، برعکس اکثر دفترهای شعر جوان، نه سیاه مشق شاعری‌اند نه قدم‌های رو به بلوغ یا نو بالغ در جاده شعر . غلامرضا طریقی و پانته‌آ صفایی‌بروجنی، 2 پدیده غزل در سال‌های اخیر بوده‌اند و امیدهایی برای استمرار حیات غزل؛ نه به عنوان قالبی برای سرودن بلکه سنتی ادبی برای «بیان عشق».

 به نظر نگارنده ،  این دو دفتر‌ در مقایسه با «گریه‌های امپراتور» فاضل نظری، تنها دفتر کلاسیک راه‌یافته به مرحله نهایی دوره قبلی، ‌ قوی‌ترند؛ به خصوص دفتر غلامرضا طریقی یک سروگردن، «غزل»‌تر از «گریه‌های امپراتور» فاضل نظری است.

حال چرا انتخاب «گریه‌های امپراتور» در نخستین دوره را با انتخاب نکردن هیچ یک از 4دفتر غزل در جمع 3کتاب پایانی مقایسه کردم؟ زیرا «وحدت رویه» یک جایزه ادبی، یکی از ارکان هویت آن است. نخستین دوره جایزه کتاب سال شعر جوان،نشان داده بود که می‌خواهد  هم از نظر گرایش‌های ایدئولوژیک و هم از نظر گرایش‌های ادبی،بی‌طرفانه عمل کند.

آیا ادعای من این است که داوران مرحله نهایی، مغرضانه داوری کرده‌اند؟

 به هیچ وجه چنین ادعایی ندارم. اتفاقا ترکیب داوران، هم در مرحله مقدماتی و هم در مرحله نهایی،‌ ترکیب قابل قبولی بوده است. پس اشکال کار کجاست؟

به نظر می‌رسد که در جایزه‌های شعر، باید تفکیکی بین آثار کلاسیک و غیر آن، صورت گیرد.
واقعیت آن است که شعر کلاسیک، هر قدر هم خود را به فضای معاصر نزدیک کند، ذاتا ساحتی «مستقل» از شعر نو است.

چه بسیار کسانی که شعر آزاد می‌گویند و به عنوان یک شاعر، هیچ‌گاه  بر خودروا نمی‌دارند که مثلا غزل بنویسند اما اگر از آنها بخواهیم به عنوان یک مخاطب ادبیات، غزل بخوانند، اقتضائات «غزل» را به عنوان یک قالب کلاسیک، خوب می‌شناسند و در مقایسه بین چند غزل، ‌می‌توانند منصفانه یکی را برگزینند.

مشکل از آنجا شروع می‌شود که از چنین شاعری بخواهیم که بین یک غزل و یک شعر آزاد، داوری کند و بگوید «کدامیک ‌شعرتر است»؛ خب،‌طبیعی است که ذهن او به طور خودکار شعر آزاد را بهتر می‌فهمد و از آن لذت بیشتری می‌برد.

پیشنهاد بنده به دست‌اندرکاران جایزه کتاب سال قیصرامین‌پور و اصولا تمام جوایز شعر، آن است که چنین تفکیکی را برقرار کنند.

در شعر معاصر،2 جریان ادبی داریم  که گاهی وقت‌ها به هم نزدیک می‌شوند و گاه فاصله‌ای دور و دراز از هم می‌گیرند، با مخاطبان خاص‌شان: جریان کلاسیک و جریان پس از نیما.

اگر این پیشنهاد پذیرفته شود،جایزه‌ها، ‌آیینه  واقع نما‌تری برای شعر معاصر خواهند بود.