همشهری آنلاین - ثریا روزبهانی: آقا سید، سالها در هیئتها و محافل مذهبی روضه خوانده و دلهای عاشقان اباعبدالله(ع) را راهی کربلا کرده است. او نزدیک به ۲۰ سال هرصبح جمعه دعای ندبه را در آستان مقدس امامزاده عبدالله(ع) قرائت کرده است.
حسینی در اینباره میگوید: «نسب امامزاده عبدالله(ع) به حضرت عباس(ع) میرسد و چه سعادتی بالاتر از اینکه هر صبح جمعه در این مکان متبرک حضور داشته باشم. وعده دیدار من با بسیاری از اهالی در زمان قرائت دعای ندبه بود که دور هم جمع میشدیم. پیر و جوان به عشق اهل بیت کنار هم مینشستیم و دعا میخواندیم. در نخستین روزهای جلسات شاید ۶ نفر حضور داشتند، اما اکنون نزدیک به ۲۰۰ نفر در این محل شرکت میکنند و پای ثابت آن هستند. دست محبت سالار شهیدان را در هر لحظه از زندگی و بر روی شانههایم احساس میکنم.»
خواندنی های بیشتر را اینجا دنبال کنید.
حسینی، در همین سالهای اخیر در راه رفتن به هیئت، تصادف سنگینی میکند و به کما میرود، اما به شکل معجزهآسایی از این حادثه جان سالم به در میبرد. او این اتفاق را یکی از هزاران عنایت اربابش میداند و میگوید: «حدود ۷ سال قبل، قرار بود به هیئت بروم و دعای ندبه بخوانم اما بدقولی کرده بودم و مدام از هیئت تماس میگرفتند تا زودتر خودم را برسانم. سوار موتور شدم و با سرعت به راه افتادم، اما در مسیر تصادف کردم که باعث شد ۱۲ روز در کما باشم. پزشکان همه اتفاق نظر داشتند که بازگشت من به زندگی از نظر علمی هیچ توجیهی ندارد و یقینا" معجزه اتفاق افتاده است. یقین دارم که این اتفاق به برکت نوکری خاندان اباعبدالله(ع) افتاده است.»
مجلس امام حسین(ع) از همه چیز واجبتر است
هر چند بخشی از حافظهاش را در این اتفاق از دست داده است ولی هنوز عشق و ارادت به اهلبیت در خون او جریان دارد و میجوشد. پیرغلام قدیمی محله امامزاده عبدالله(ع) میگوید: «عشق امام حسین(ع) تنها نیرویی است که بعد از آن تصادف، مرا روی پا نگه داشته است. اغراق نیست اگر بگویم که تنها نام و خاطرهای که نه تنها از ذهنم محو نشده که پر رنگتر هم شده نام «ارباب» است. بسیاری از شعرهایم را هنگام کار در آهنگری حفظ میکردم. همیشه وقت هیئت که میشد مادرم جلو مغازه میآمد تا مرا به سمت هیئت راهی کند. انگار قرار بود سر جلسه امتحان بروم. بعضی وقتها که برای رفتن معطل میکردم مادرم میگفت: «پسرجان! بدو مجلس امام حسین(ع) از همه چیز واجبتر است.» این کلام مادرم آویزه گوشم شد. بعد از او هم همسرم این کار را انجام میداد. من همیشه مدیون آنها هستم.»
دعای خیر خانواده شهدا به زندگیام برکت داد
آقا سید در سالهای دفاعمقدس وقتی پیکر مطهر شهدای محله را میآوردند، در مراسم تشییع و یادبود آنها مداحی میکرد. او در اینباره میگوید: «حال و هوای شهر در آن روزها دگرگون شده بود و هر روز خبر شهادت یکی از رزمندگان را میشنیدیم. من از خدا خواسته بودم که توفیق دهد تا با مداحی در مراسم تشییع شهدا قدم کوچکی برای خدمت به آنها بردارم. در آن سالها در مراسم تشییع پیکر شهدای محله بلندگو دست میگرفتم و مداحی میکردم و این را افتخاری برای خودم میدانم. آن روزها جوانان و نوجوانان بسیاری از محله ما به جبهه رفتند و پیکر پاک و مطهرشان روی دست اهالی تشییع و در آرامستان آستان مقدس امامزاده عبدالله(ع) آرام گرفت. بالاترین دستمزد من در آن مراسم دعای خیر خانواده شهدا بود که به زندگیام برکت داد. آن مداحیها برای شهدا برای من حال و هوایی داشت که هیچوقت آن را فراموش نمیکنم.»