فیض شریفی در گفت و گو با همشهری آنلاین اظهار کرد: پیش از اینها درباره هوشنگ ابتهاج(سایه) نوشته بودم. یک سال بیشتر است که درباره این شاعر کهنسال و تنومند مینویسم. یادم میآید در پیشاکرونا در دانشگاه تهران از استاد شفیعی کدکنی خواستم که اگر سایه به دولتسرایشان آمد، مرا هم دعوت کنند. همان روز سه شنبه ساعت پنج عصر، استاد با من تماس گرفتند که سایه دارند می آیند، تو کجای جهانی؟ من خودم را یک ساعت بعد به منزل استاد کدکنی در میرداماد رساندم.
شریفی افزود: سایه نبود ولی گروه موسیقی سایه مهر بود. آنها آمده بودند یک غزل و یک شعر نیمایی «سبزه خزه» را بخوانند، تا سایه آنها را بشنود و نقد کند. سایه یک ساعت بعد، شاداب و شنگ، نزول اجلال کردند و با یک استاد دانشگاه میان من و استاد شفیعی کدکنی نشست و شروع به بحث کرد. در این میان استاد کدکنی گفت که «تا سایه هست، من دیگر چیزی نمی گویم و تا پایان شب هم چیزی نگفت و فقط از حرفهای سایه متلذذ شد و لبخند زد».
- آخرین جزئیات زمان و محل خاکسپاری هوشنگ ابتهاج | پیشنهاد یک چهره فرهنگی گیلان | چرا باغ محتشم مناسب خاکسپاری نیست؟
- بشنوید | آوازخوانی استاد شهریار برای ابتهاج | وقتی استاد شهریار برای حضور ابتهاج در تبریز آواز خواند
وی ادامه داد: در آن محفل دوستانه، من کتاب ترانههای پرتشویش خودم را همراه با یک نقد که درباره «تاسیان» ایشان نوشته بودم، به سایه تقدیم کردم. از آن به بعد و سپس، من با سایه صحبت داشتم، تماس می گرفتم و میرفتم خدمت شان.
شریفی بیان کرد: بعد از نقد دفتر شعر نسبتأ قطور تاسیان که شعرهای چهارپاره و چند پاره و شعر نیمایی بود، درباره پنج دفتر او و سیاه مشق نقد نوشتم و غزلیات او را دنبال کردم. همچنین چند نقد بر دو جلد کتاب قطور «پیر پرنیان اندیش» نیز نوشتم.
این منتقد ادبی بیان کرد: البته این نوشتهها را به سایه ندادم چون آلمان بود و من گاهی از طریق استاد شفیعی کدکنی از حال و احوال او با خبر میشدم.
شریفی ادامه داد: چند ماه پیش مدیر انتشارات نگاه بامن تماس گرفت و گفت: «درباره سایه چه نظری دارید؟ آیا سایه در چهارچوب نظریات شما جا دارد؟ می خواهم شعر زمان ( ۲۰ ) را با سایه ببندی.»
مردم بیشترین غزلهای معاصر را از سایه در حافظه دارند
این شاعر و نویسنده افزود: خمیرمایه کار آماده بود. فقط دنبال یک آنتولوژی درباره غزل بودم. رفتم از رودکی تا کنون، از شعر «بوی جوی مولیان» رودکی تا رسیدم به «چه جای گل که درخت کهن ز ریشه بسوخت، از سموم نفس کش که در جوانه گرفت» سایه و بعد رسیدم به حسین منزوی و غزل به اصطلاح پسامدرن. بعد این ماجرا، حسب حالی از سایه شنیدم که مپرس، آن را در کتاب جا دادم. بعد شعرهایی از شاعران معاصر که در حافظه جمعی مردم مانده است مراجعه کردم و دیدم، واقعا شعرهای سایه خیلی خوانده میشود. درواقع مردم بیشترین غزلهای معاصر را از سایه در حافظه دارند. برهمین اساس آمدم آن شعرها را علامت گذاری کردم.
شریفی ادامه داد: شعرهای عاشقانه و سیاسی - اجتماعی سایه را بررسی کردم، موقعیت سیاسی اجتماعی اش را آوردم، شعرهای «دیر است گالیا...». بعد خطاب شاعر به ناظم حکمت و کیوان را و عشق آرمانی سایه را باز کردم، عشقهای افلاطونی و اروتیکی(که توازن روح بود و شهوت وجدانی بر افروخته) و ارتباط سایه را با نیما و شهریار بازگو کردم و در پایان مطلبی بر ترانههای سایه نوشتم، شعرهای موفق سایه را نوشتم و مطلب را بستم.
این منتقد ادبی گفت: فرایند تولید کتاب زمان میبرد و متاسفانه فرصت نشد تا این اثر در زمان حیاتش منتشر شود. کاش این کار در زمان حیات سایه چاپ میشد. کار سخت بود، وقت کم. اکنون این اثر ۴۷۵ صفحهای منتشر شده است.
عوامل شهرت شعرهای سایه
شریفی همچنین بیان کرد: اوایل فکر میکردم که سایه سبک ندارد، هرچه او دارد، نادرپور، آتشی، توللی، شفیعی، فروغ و غیرو دارد، من که درباره آنها نوشتهام. بعدأ دقت کردم که چه عاملی باعث شده که شعر سایه این قدر در خط گستردگی اجتماعی گسترش یافته؟ آیا موسیقی او را برکشید؟ یا توازنی که سایه میان خود، مولوی، سعدی، حافظ و نیما ایجاد کرده باعث شده است باعث شهرت شعرهای سایه شده است؟ هرچه هست و بود، سایه آینه شکست و پیروزیهای مردم ایران است. سایه ماحصل مکتب کهن و رمانتیک ملت ایران است. سایه حتا گاهی در یکی ۲ بیت از ۸ بیت بهتر از حافظ در شعر از پس ماجرا بر میآید. سایه هم به ترانه سرایی خدمت کرده است و هم به موسیقی و هم موسیقی به او خدمت کرده است.