همشهری آنلاین-روناک حسینی: در ۱۳ ژولای سال ۱۹۳۰، حدود ۶ هزار نفر در رویال آلبرت هال لندن جمع شدند تا یاد و خاطره سِر آرتور کانن دویل، خالق شرلوک هلمز مشهورترین و احتمالا محبوبترین کارآگاه جهان را گرامی بدارند، در حالی که او ۶ روز قبل مرده بود.
این سالن توسط انجمن اسپریچوالیستها یا معنویتگرایان، اجاره شده بود تا جلسه یادبودی برای کانن دویل برگزار کنند؛ رویدادی که آنقدر آدم برایش جمع شده بود که تعداد زیادی جا نشدند و مجبور شدند برگردند.
در ردیف اول، در مقابل سن، یک ردیف صندلی برای خانواده دویل گذاشته شده بود: لیدی کانن دویل، پسرانش دنیس و آدریان، دخترش جین، دختر ناتنی او مری و البته خود سر آرتور کانن دویل. احتمالا برای جلوگیری از سردرگمی، روی صندلی او با نامش مشخص شده بود و لابد این صندلی از آن رو ضروری بود که معنویتگرایان که خود نویسنده هم از آنها بود، به حضور ارواح اعتقاد داشتند.
دعوای خالق شرلوک هلمز و شعبدهباز بزرگ بر سر احضار روح | کانن دویل، هری هودینی و زیگموند فروید
شبهنگام، مانند هر مراسم یادبود معمولی، با ادای احترام دوستان نسبت به مرحوم، خواندن قطعاتی از کتاب مقدس و سرودهایی مخصوص مراسم ترحیم آغاز شد. اما پس از مدتی زمان آن رسید که استل رابرتز ۴۱ ساله - یک مدیوم مشهور لندنی و یکی از اشخاص محبوب کانن دویل - روی صحنه برود.
دانیل استاشور در کتاب «Teller of Tales»، بیوگرافی نویسنده، مینویسد: «آن وجه مسحورکنندهای حضور استل رابرتز که کانن دویل را در زمان حیاتش تحت تاثیر قرار داده بود، کمی طول کشید تا توسط دیگران هم درک شود.
تصاویر | مشهورترین نشانی جهان در خیابان بیکر | تعطیلی خانه شرلوک هلمز در روزگار کرونا
خانم رابرتز برای مدتی کاری جز تکان خوردن به عقب و جلو روی پاشنههای خود انجام نداد و به زودی صدای تکسرفههایی از سر کسالت در سالن طنین انداخت و حرکتهای ناشی از بیقراری از سوی حضار دیده شد. کمی بعدتر انگار تصمیمش را گرفت و تمرکز خود را به دست آورد.
خانم رابرتز که مانند ملوانی همه را جا را به دقت میپایید، با نگاهش از روی وسایل موجود در سالن عبور کرد. تمرکز او نه روی صورت جمعیت منتظر، بلکه به فضای خالی پشت سر آنها معطوف شد.
او با صدای بلند اعلام کرد: ارواح زیادی اینجا با ما هستند. آنها روی من هم مثل چیزهای دیگر تاثیر میگذارند.
خانم رابرتز حدود نیم ساعت قبل از اینکه حضار بیقرار شوند با این ارواح ارتباط برقرار کرد و سپس وقتی مردم میخواستند سالن را ترک کنند، فریاد زد «او اینجاست!» شکاکان در مسیر خود متوقف شدند. همه چشمها به صندلی خالی کانن دویل خیره شد.»
راسل میلر در «ماجراهای آرتور کانن دویل»، کتاب زندگینامهاش درباره این نویسنده، مینویسد: «شکی وجود ندارد که منظور رابرتز چه کسی بوده است. همه توجه خود را به صندلی خالی معطوف کردند و لیدی کانندویل با نگاهی هراسان از جا پرید.
به نظر می رسید که مدیوم با چشمانش یک شخص نامرئی را دنبال میکند که به سمت او در حال حرکت است. او گفت: «او لباس شب پوشیده است» و سرش را خم کرد که انگار میخواهد به چیزی که خیلی آرام گفته میشود، گوش دهد: «سر آرتور به من میگوید که یکی از شما امروز صبح به کلبه رفت. درست است؟»
لیدی کانن دویل، در حالی که تحت تاثیر قرار گرفته بود، قبول کرد که چنین است. مدیوم گفت: «من برای شما پیامی دارم.» در این لحظه شخصی به نوازنده ارگ اشاره کرد که دست به کار شود. استل رابرتز را میشد دید که برای چند دقیقه با لیدی کانن دویل، که لبخند میزد و سرش را تکان میداد، زمزمه میکرد. وقتی مراسم با سرود پایانی پایان یافت، او هنوز هم به پهنای صورتش لبخند میزد.
این مدیوم پس از پایان مراسم به خبرنگاران گفت که سر آرتور کانن دویل را دیده است که قبل از اینکه به او پیامی برای همسر و خانوادهاش بدهد، در سراسر صحنه قدم میزند و روی صندلی خالی مینشیند. او گفت: «پیامی که به من داد، بسیار خوشحالکننده بود.»
هر چه بود ظاهرا برای بیوهاش خوب بود. لیدی کانن دویل گفت: «کاملا متقاعد شدهام که این پیام از طرف شوهرم است. من از این واقعیت که او اینجا با ما بوده است به همان اندازه مطمئن هستم که دارم با شما صحبت میکنم. این یک پیام خوشحال کننده و دلگرم کننده بود و برای من ارزشمند و مقدس است. البته درک میکنید که محتوای پیام رازی است برای من.»
و البته این پیام برای همیشه راز باقی ماند.
منبع: ترجمه از لیتهاب با کمی تغییر.