همشهری آنلاین- مریم باقرپور: فرقی نمیکند از بزرگراه شهید چمران وارد شوی یا خیابان نصر و کوچه علیالی، کافی است به محدوده بوستان برسی تا گربهها را ببینی. گربههایی که در اندازههای کوچک و بزرگ در هر گوشهای پراکندهاند و اگر کیسه نایلونی هم همراهت باشد، همپایت میشوند.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
گربههای بیآزار در کنار مردم
داخل بوستان ۱۴۴ هزارمترمربعی «گفتوگو» گربهها هستند و هریک به دلخواه در هر گوشهای خوابیده یا در تردداند. تعدادی هم رو یا زیر نیمکتها نشستهاند. حتی وقتی ۲ جوان به قصد نشستن روی نیمکتی در محدوده آلاچیقها میروند، گربه سفید رنگی که روی نیمکت لم داده فقط کمی جابهجا میشود و ترسی از حضور آنها ندارد. «محسن» جوانی که به این رفتار گربههای بوستان محدوده گیشا عادت دارد، دستی به سر گربه میکشد و میگوید: «اینجا را میتوان پاتوق گربه یا همان پارک گربهها دانست. این گربهها آزاری به ما نمیرساند و ما هم سعی میکنیمکاری به کارشان نداشته باشیم.»
در همین حین صدای جیغی از داخل یکی از آلاچیقها شنیده میشود. دختر جوانی که برای نخستین بار به این بوستان آمده با ورود گربه کوچک به داخل آلاچیق، ترسیده و بیرون میآید و میگوید: «چرا اینجا این همه گربه دارد؟! »
ایستگاههایی برای غذا دادن
هر گوشه بوستان گربه میبینی و در برخی محدودهها تعدادشان بیشتر است. یکی از بانوان وقتی تعجبمان را میبیند میگوید: «جاهایی که گربهها زیادند، ایستگاههایی است که گروههای مردمی انتخاب کرده و در این مکانها به آنها غذا میدهند.»
یکی از ایستگاهها نزدیک آلاچیقهاست. جایی که «مریم باقری» و مادرش از حدود ۷ سال پیش برای غذا دادن به گربهها انتخاب کردهاند و در هفته چند روز به این مکان میآیند. مادر و دخترکه به ایستگاه میرسند، کیسه غذا را باز کرده و مشغول پذیرایی از گربهها میشوند. گربهها هم با ولع شکم گرسنه را سیر میکنند. دقایقی بعد نوبت دارو میرسد؛ مادر سرگرم غذای گربههاست و مریم داخل چشم برخی از حیوانات قطره میریزد. به آن یکی شربت ویتامین میدهد و یکی دیگر وقت آنتیبیوتیکش است. باقری میگوید: «قبلها ۴۰ تا ۳۰ گربه در بوستان بود اما حالا تعدادشان به بیش از ۲۵۰ تا رسیده است. البته در دوره شیوع ویروس کرونا تعداد زیادی از گربهها را به دلیل اطلاعات کم مردم از این مکان جابهجا کردند. تعدادی هم مردند. چون در زمان تعطیلی بوستان گربهها به مخازن زباله پناه بردند، درحالیکه داخل سطلها گاهی زباله آلوده مردم بود. برای همین مریض میشدند.»
نامهای اختصاصی
ماجرای غذا دادن باقری به ایستگاه اول ختم نمیشود و او به تنهایی به سمت ایستگاههای دیگر میرود. چون مادرش به تازگی جراحی قلب داشته است. او تا رسیدن به ایستگاه دوم در شمال بوستان، دور تا دور بوستان را میگردد تا به گربههای دیگر هم رسیدگی کند. کمی جلوتر، چشمهای براق و تیز گربهای از لابهلای درختان سرک میکشند. باقری با دیدنشان لبخند میزند و بعضی از آنها را معرفی میکند: «این اسمش فسقله، اون یکی ثریا، اینها هم مموش و اون یکی هم یدی و...» یکی از گربهها بیمار است و باقری مشغول مخلوط کردن غذای او با دارو است: «به خاطر بیماری و مصرف آنتیبیوتیک ضعیف شده است. گاهی برایش سوپ میآورم. البته قبلاً حجم غذاها بیشتر بود. چون مواد غذایی ارزانتر بود و میتوانستیم در هفته غذاهای متنوعی درست کنیم اما الان مجبوریم برنج تایلندی بخریم و بپزیم و...»
رها شده در بوستان
برخورد افراد داخل بوستان با گربهها دیدنی است. هر کسی رفتاری دارد؛ یکی با دیدن گربهها جیغ میکشد و آن دیگری سرشان را نوازش میکند. وقتی هم باری را میبینند یکی میگوید خدا خیرتان بدهد، دیگری با خسته نباشید همراهیشان میکند. البته برخی هم با چهرهای متفاوت و زمزمههایی زیر لب از کنار دختر جوان میگذرند! در این میان بانوی سالمندی هم از راه میرسد و میگوید: «در ضلع جنوبی، بچه گربهای تنها شده است.» حرکتمان به آن سمت تغییر میکند. دو بچه گربه را که از وحشت میان درختچهها مخفی شدهاند، میبینیم. گرفتن آنها کار سادهای نیست چون وحشت دارند. اما همین که غذایشان را میریزند خیالشان راحت میشود. باقری میگوید: «گاهی اهالی گربههایی را از محلهشان میآورند و اینجا رها میکنند. احتمالاً این بچه گربهها هم همینطور باشند، غریبه اند! »
تشکیل گروههای مردمی
گویا بچه گربههایی که در پارک رها میشوند سرنوشت خاص خود را دارند؛ آنها توسط باقری و افراد مشابه او به یک حامی واگذار میشوند. البته با شرایط خاصی که باقری عنوان میکند: «از طریق گروه تلگرامی یا دوستان اعلام میکنیم که بچه گربهای به حمایت نیاز دارد. اگر کسی بخواهد حامی آن شود باید برگه تعهدنامهای را تکمیل و امضا کند. باید تعهد بدهد که از آن مراقبت میکند و مکانی که قرار است بچه گربه در آن زندگی کند را هم از نزدیک میبینیم. تا امروز نزدیک ۱۵، ۱۶ بچه گربه را با همین شرایط واگذار کردهایم.»
رسیدگی دامپزشک به گربهها
گربهها در همه جای پارک گفتوگو هستند و با توجه به تعدادشان گویا افراد داوطلب زیادی هم برای غذادادن به این بوستان میآیند. «شهریار فلاح» هم یکی از این گروههای داوطلب است. او در رشته دامپزشکی فارغالتحصیل شده و این روزها هفتهای یکبار برای غذا دادن به گربهها به بوستان میآید. او میگوید: «وقتی بوستان شکل گرفت و گربهها آمدند، ما در محله کوی نصر زندگی میکردیم. آن زمان هر روز برای غذا دادن میآمدم اما حالا به دلیل دوری مسافت فقط هفتهای یکبار میآیم.»
با ورود فلاح به ایستگاهی در نزدیکی کتابخانه، گربهها دورهاش میکنند، او هم مرغهای فیله شده را از کیسه خارج کرده و میانشان تقسیم میکند. تعدادی از گربهها به او نزدیک میشوند و فلاح نوازششان میکند. دلیلش را هم علاقه به حیوانات و بهویژه گربهها میداند و میگوید: «به حیوانات علاقه خاص دارم و سعی میکنم کمکشان کنم. چون در زندگی شهری ما بیشترین آسیب را به آنها میزنیم و فکر میکنم غذا دادن حداقل کمک ما باشد.»
شیوه زندگی متفاوت
واکنش مردم به فلاح چندان فرقی با باقری و سایر حامیان بوستان ندارد. او میگوید: «اوایل گربهها در بوستان پراکنده بودند، اما به مرور زمان عادتشان دادیم تا در محلهای مشخص جمع شوند، چون نمیخواستیم بهداشت را رعایت نکرده باشیم. از طرفی هم نباید باعث مزاحمت برای شهروندان حاضر در بوستان میشدیم. به همین دلیل ایستگاههایی برایشان تعریف کردیم. چون حیوانات و بهویژه گربهها زبانی ندارند که گرسنگی خود را بگویند و تنها به آدمها نگاه میکنند. البته پرندهها به دلیل پرواز میتوانند از مسافت دور هم غذایی پیدا کنند اما نکته جالب درباره گربهها اینکه آنها نهایت تا ۳۰۰متر از محدوده تولدشان تردد میکنند و اگر غذایی نباشد، گرسنه میمانند.»
وجود مثبت بوستان
گربههای بوستان گفتوگو تعدادشان زیاد است و حتی در محدوده بازی کودکان و تنیس روی میز تردد دارند. «حسین سرآبادانی» که برای ورزش به بوستان آمده میگوید: «از برخی آدمها تعجب میکنم. چطور دلشان به آزار حیوانات رضایت میدهد؟! البته خودم بارها حیوانات زخمی را دیدهام. اما خدا را شکر که در محله کوی نصر چنین بوستانی وجود دارد. چون این بوستان باعث شده تا حیوانات و بیش از همه گربهها در این مکان جمع شده و از بسیاری حوادث در امان باشند و به همین دلیل هم اهالی کوی نصر در کوچه و خیابان گربه کمتری نسبت به سایر محلهها میبینند.»